سرگرمی


2 دقیقه پیش

دانلود بازی اندروید

اندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفن‌های همراه و تبلت‌ها عرضه می‌نماید و ...
2 دقیقه پیش

بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legends

آخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ...



ریشه‌ خشونت در خانواده‌ی ایرانی، فقدان گفت‌وگوست


ریشه‌ خشونت در خانواده‌ی ایرانی، فقدان گفت‌وگوستسپیده دانایی/ تنها راهی که اجازه نمی‌دهد تعارض‏ها به خشونت نینجامد این است که تعارض‌ها را از طریق گفت‌وگو حل کنیم. فرهنگ و شرایط گفت‌وگویی در جامعه و در خانواده‏ ها جا نیفتاده است و قواعد جدید هم شکل پیدا نکرده است. این قواعد جدید به نظر می‌آید می‌تواند همان فرهنگ گفت‌وگو باشد.
آمار بالای خشونت‌های خانوادگی و صحنه‌ی درگیری بعد از تصادف در سطح شهر، بحث و جدل بر سر کرایه‌ی تاکسی یا بر سر رعایت نوبت در صف و افزایش تعداد پرونده‌های نزاع‌، اتفاقات عجیبی برای ما نیست. مدت‌هاست که طبق پیش‌بینی پژوهشگران اجتماعی مطرح شده که جامعه‌ی ایران به سمت خشونت پیش می‌رود و این هشدار بزرگی است برای سیاست‌گذاران حوزه‌ی اجتماعی که برای مقابله با این آسیب اجتماعی برنامه‌ریزی داشته باشند. در همین‌باره گفت‌وگویی با دکتر محمد قانعی‌راد، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران و عضو هیئت دانشگاه تربیت‌مدرس داشته‌ایم و از نگاه جامعه‌شناسی به بررسی پدیده‌ی خشونت در جامعه‌ی ایرانی پرداخته‌ایم. ایشان معتقدند دلیل رشد خشونت در خانواده‌ی ایرانی، تضعیف جایگاه پدر و نظام پدرسالاری در خانواده است و متأسفانه جامعه برای نظام پساپدرسالاری طرحی نداشته است، زیرا دیگر قواعد رفتار نظام مشروع خانواده را کسی تعیین نمی‌‌کند و خود اعضای خانواده این نقش را پیدا کرده‌اند که این آزادی افراد باعث شده تا خودشان تصمیم بگیرند. دلیل دیگر این است که در نظام خانواده‌ی پساپدرسالاری، فقدان فرهنگ گفت‌وگو باعث شده است که خانواده دچار تعارض و خشونت شود. ایشان اعتقاد دارند قانونی در جامعه مطلوب و مقابله‌کننده با خشونت است که آمیخته با اقتدار و مطلوبیت باشد. متن کامل این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید.

آقای دکتر رفتار جامعه ایران دارد به سمت خشونت‌خواهی و پرخاشگری سوق پیدا می‌کند و این را می‌توان از گزارش‌ها و تحقیقات پژوهشی یا مشاهدات میدانی در سطح شهر یا پرونده‌های قوه‌قضاییه درک نمود. در ادبیات و فرهنگ ایرانی‌ها، بر سفارش به خویشتن‌داری و پرهیز از خشونت بسیار تأکید شده است، اما در عین‌حال شاهدیم که رفتار خشونت‌آمیز در ساختار جامعه وجود داشته است. در عصر حاضر هم خشونت به نوعی دیگر در رفتار جامعه‌ی ما بازتولید شده است. سؤال این است آیا خشونت یک ریشه‌ی تاریخی دارد که در حافظه‌ی جمعی جامعه به نسل‌های آینده منتقل می‌شود؟
دکتر قانعی‌راد: اگر بخواهیم از دید جامعه‌‏شناسی نگاه کنیم و سخنان دورکیم را جدی تلقی کنیم، او معتقد است انسان بنا به منِ فردی‎اش ـ‌شاید روان‌شناسان تحت عنوان «ایت» از آن سخن می‌گویند‌ـ مشحون از میل، تمایل و خواستن است و کمی جهت‌گیری خودخواهانه دارد. اگر مقوله‌‏ای تحت‌عنوان کنترل اینجا رخ ندهد و منِ جمعی شکل نگیرد، به نحوی این منِ فردی تحت پوشش یک منِ اجتماعی قرار نگیرد و اصطلاحاً «اگو» (ego) از نظر روان‌شناسی پیدا نشود یا از نظر جامعه‏‎شناسی جامعه‎پذیری صورت نگیرد، انسان بنا به منِ فردی یک ویژگی تجاوزگرانه نسبت به حقوق دیگران دارد تا به امیال و خواسته‏‌های خود جامه‌ی عمل ببخشد.
اما کسی مانند هابز نظریه‌ی «انسان، گرگِ انسان است» را مطرح می‌کرد. او معتقد بود انسان، گرگِ انسان است و تجاوزگر و پرخاشگر است، بنابراین ما باید دولت لویاتان و مقتدر داشته باشیم تا بتواند انسان را کنترل کند و درعین‌حال انسان باید حقوق خودش را به دولت واگذار کند و این دولت مقتدر بتواند کنترل‌کننده باشد، این بحثی بود که هابز مطرح می‌کرد. بحثی که روسو مطرح کرد این بود که می‌گفت انسان فی‌ذاته پرخاشگر نیست، بلکه در حالت طبیعی نسبت به دیگران بی‏تفاوت است و به‌اصطلاح فاقد آن حس همدلی است، ولی لزوماً تجاوزگر نیست. اما اگر انسان‌ها بیایند بر مبنای قرارداد اجتماعی با یکدیگر به توافقی برسند، بعد می‌توانند زندگی اجتماعی را پایه‌گذاری کنند که آن پرخاشگری را نداشته باشد. دورکیم در مقابل این دو نظریه‌پرداز که ایده‌ی «قرارداد اجتماعی» و «دولت مقتدر» دارند، ایده‌ی سومی به نام «نظم اخلاقی» را مطرح می‌کند که می‌تواند در جامعه وجود داشته باشد و انسان‏ها را کنترل کند.
این مقدمه‌ی نظری را عرض کردم تا به این سؤال شما پاسخ دهم که آیا ما مردم خشنی هستیم یا خیر؟ پاسخ این سؤال با نگاه جامعه‌شناسی منفی است، یعنی خیر ما مردم خشنی نیستیم و هر زمانی که یک نظام کنترل اجتماعی به معنای درست وجود داشته، ما ازقضا مردم متمدنی بوده‌ایم؛ متمدن به معنای اینکه توان کنترل خشونت را داشته‌‌ایم، چون یکی از ویژگی‏ها و مهم‌ترین ویژگی تمدن آن چیزی است که به آن «خودانتظامی» یا «تنظیم نفس» یا «خویشتن‏داری» می‌گویند و به‌اصطلاح جامعه‌‏ای که مردمش خویشتن‏دار هستند، به این معنا که می‌توانند نفس خود را تنظیم کنند و یک نوع نظم در آن وجود دارد، این جامعه فاقد ابزارهای خشن است و می‌شود گفت متمدن‏تر هم است.
در تاریخ‌مان ازقضا ما بیشتر از اینکه عامل خشونت باشیم، مورد خشونت واقع شده‌ایم. به‌صورت مشخص می‌توانید حملات متعددی که از شرق و غرب به ایران شد را در نظر بگیرید. از طرف دیگر یک نظام به‌اصطلاح معرفتی تنظیم نفس در ایران رشد پیدا کرد که عرفان بود. عرفان دائماً افراد را به کنترل خویش دعوت می‌کرد. برخی مثلاً گفتند ایرانیان با گرایش به عرفان حس سلحشوری ایرانی را از دست دادند، حتی به‌اصطلاح گفته می‌شد کمی بی‏غیرت شدند و در مقابل حملاتی که صورت گرفت یک‌طوری کنار آمدند و توجیهش کردند، یک‌طوری سعی کردند موضوع دعوا را بی‏ارزش کنند؛ چراکه موضوع دعوا، دنیا، قدرت و ثروت بود.
به این دلیل که ایرانیان در یک وضعیت خاص اجتماعی قرار گرفته بودند که قادر به مقاومت نظامی در مقابل این حملات نبودند، نوعی نگاه معرفتی در بینشان گسترش پیدا کرد و موضوع دعوا را ارزش‎زدایی کردند و گفتند چیز مهمی نیست که بخواهیم بر سر آن بجنگیم و این دنیا ارزشی ندارد که بخواهیم برای آن مبارزه کنیم؛ بنابراین به سمت صلح و محبت سوق پیدا کردند.
وقتی اشعار شاعران عرفانی را بخوانید می‌بینید نوعی آموزش صلح، محبت و شفقت در آن وجود دارد. واقعاً چه مقدار این بینش موفق بود؟ یعنی در عمل، انسان‏های خویشتن‏داری را ساخته بود یا خیر؟ یا اینکه خویشتن‏داری آن بیشتر، خویشتن‏داری غیراجتماعی بود و نکاتی داشت که شاید قابل نقد بود؛ در عین اینکه انسان‏ها را تلطیف کرد ولی آن‌ها را از عرصه‌ی مناسبات اجتماعی هم کنار گذاشت. عرفا درعین‌حالی که بر خویشتن خویش کنترل کردند، از مناسبات اجتماعی بریدند و از اجتماع کنار گرفتند.
این مناسبتی که قابل نقد است چه چیزهایی است؟
دکتر قانعی‌راد: نگاه عرفانی و صوفیانه
آقای دکتر نگاه صوفی‌گری و عرفانی با عزلت‌نشینی، نوعی اعتراض به قانون نیست؟
دکتر قانعی‌راد: بله، تمدن نیازمند دو چیز است: یکی شکل‌دادن به نظم روانی و همزمان با آن، شکل‌دادن به نظم اجتماعی. توازی و ارتباط این دو با هم هست که تمدن را می‌سازد. ولی ما در عرفان نظم روانی را شکل دادیم، بدون اینکه بتوانیم آن نظم اجتماعی را شکل بدهیم؛ علتش آن است که نظم اجتماعی خارج از کنترل ماست. بنابراین یک نظم روانی به‌اصطلاح صلح‏طلب در کنار یک نظم اجتماعی آغشته به خشونت قرار گرفت، پس اینجا تعارضی بین نظم روانی و اجتماعی ایجاد شد.
ما در شخصیت فردی و اجتماعی خودمان از صلح و محبت حرف زدیم، ولی آن‌جایی که از ساختارهای اجتماعی کنار کشیدیم و عزلت‌‏نشین شدیم، آن‌جایی که ساختارهای اجتماعی در عمل وجود داشت، یک نظم اجتماعی آغشته به خشونت پیدا شد. دلیل آن هم موقعیت سوق‌الجیشی ایران و حملات اقوام مختلف بود، گویا مسئله‌ی جامعه‌ بدون خشونت درست نمی‏شد.

با توجه به این نکته‌ها، می‌خواهید بگویید چون این‏ها به‌طور همزمان قادر به اصلاح نظم اجتماعی نبودند و قادر نبودند تغییر و تأثیرگذاری در آن داشته باشد، بنابراین به درون خودشان پناه بردند و نسبت به اجتماع هم موضع داشتند و نمی‏‎توانستند مشروعیت آن را بپذیرند؟
دکتر قانعی‌راد: به دلیل همان تعارضی که گفتم نمی‏توانستند با بیرون کنار بیایند. خویشتن‏داری آن‏ها نوعی مقابله با نظم اجتماعی بود، منتهی مقابله و مبارزه‌ی منفی بود. جهان خارج را بی‏ارزش می‌کردند ولی با این کار دست به یک‌جور مبارزه می‌زدند. لذا همان حالت خویشتن‏داری آن‌ها یک نوع مبارزه‌ی منفی بود. البته در یک شرایطی ممکن بود زمینه برای مبارزه‌ی مثبت فراهم شود، آن‌جایی که آن‌ها احساس می‌کردند می‌توانند بیایند نظم موجود را دگرگون کنند، منتهی شیوه‌ی دگرگون‌کردن آن‏ها باز خشونت‌آمیز بود و برخلاف آموزه‏هایی که خودشان سعی می‌کردند بر مبنای خویشتن‏داری عمل کنند، ولی &a


ویدیو مرتبط :
ریشه خشونت های امروزی