فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
این لبنانی هنوز در ایران است/ نادر ابراهیمی اخلاقگرا و عاشق ایران بود/ روایت قاچاقچی بنزین و یک تروریست در «جاده مرزی»
خبرگزاری فارس، در بخش اول گفتگو با برگزیدگان جشنواره مردمی عمار بیشتر در مورد فضای جشنواره و نحوه اجرای آن بحث و گفتوگو شد، اما در بخش دوم بیشتر در مورد آثار برگزیده مهدی نقویان، محمد قانعفرد و محمدحسن یادگاری صحبت کردیم، نقویان ذهن پرسشگری دارد و برخی از سوالات را ایشان از میهمانان دیگر پرسیده است.
-آقای نقویان کار شما و کار آقای یادگاری در حوزه مستند است و هردو کار شما نریشن داشت، شما هم داستان تعریف کرده بودید و هم کارتان نریشن داشت. کار چقدر طول کشید؟ چطور طهماسب را انتخاب کردید؟
نقویان: هیچوقت صدای فیلمم را ابتدا انتخاب نمیکنم و مرحله آخر نریشن فیلم نهایی را ضبط میکنم.
صدای ناصر طهماسب استاندارد است
-نترسیدید که کارتان تحتالشعاع صدای طهماسب قرار بگیرد؟
نقویان: با چند نفر دیگر وارد مذاکره شدم که بخوانند و نخواندند و برای همین به آقای طهماسب سپردم به این خاطر که میدانستم صدای آقای طهماسب تحت هر شرایطی به کارم میخورد و استاندارد است. عوامل فیلم برایم خیلی جدی هستند و سعی میکنم هزینهای که بابت فیلمم میدهم در جای خودش درست هزینه کنم مثلا منشی صحنه و دستیار نمیگیرم ولی هزینههایش را میدهم تا محقق و نویسنده و صداگذاری خوب داشته باشم. آقای طهماسب بسیار شخص بزرگواریست.
این لبنانی هنوز در ایران است
- در عین اینکه در مورد بحث 88 تولیدات خوبی داشته ایم اما اثر شما خیلی بکر بود. از ایده تا رسیدن به این داستان چگونه پیش رفت؟
نقویان: بعضیچیزها ذاتاً جذاب است، شما مهدی نوروزی یا واقعه 88 را کنار بگذارید، یک آدم را پنج شش سال اشتباه گرفتند، خودم در سال 88 خبر حضور حزب الله لبنان را شنیده بودم ولی این عکس را ندیده بودم و نمیدانستم. پارسال همین ایام بود که خبر شهادت مهدی نوروزی رسانهای شد، بعد از خواندن خبر دلم برای مظلومیتش سوخت یعنی گفتم آدمی که در سال 88 در خط مقدم نبرد باشد چه دلیلی داشت که با داعش بجنگد؟ بعد از نظر اعتقادی هم کارم را انجام دهم و گفتم چرا باید با داعش بجنگد و در عراق به شهادت برسد؟ احساسم این بود که باید آدم ویژهای باشد که اینطور بوده است و من نمیدانستم که در سیستان با ریگی هم جنگیده و در حوزه اقتصادی وارد شده است، او واقعاً از زمان خودش جلوتر بود و قبل از اینکه فتنه شروع شود آمده بود و گفته بود این قضایا بوی بدی میدهد و باید مسائل امنیتی محکمتر شود تا اینکه آن اتفاق افتاد، بعد گفت حوزه اقتصاد مهم است و قبل از اینکه بفهمیم داعش چیست، سوریه و عراق میرفت و این برایم جالب بود.
با این سوال فیلمم را شروع کردم که این آدم چرا از خودش چیزی نمیگوید؟ چون بعداً برایش تبعات داشت و اخیرا قبل از شهادتش به موبایل فروشی رفته بود و موبایل فروش فیلم دوربینهایی که اواست به مغازه آمده بود را انتشار داده بود و گفته بود این لبنانی هنوز در ایران و آدرسش را زده بودند و برایشان دردسر درست کرده بودند. درست است که یک بخش روی دوش رسانههاست و وقتی شایعهای مطرح میشود باید جواب دهیم تا شایعه در ذهن تبدیل به واقعیت نشود که این کار را انجام نمیدهیم، ولی این چرا خودش این کار را انجام نداد؟ بعد که رفتم دیدم این بنده خدا اصلا متوقف در سال 88 نبود. بعد از اینکه وارد تحقیق شدیم و این مباحث در ویژگیهای این شهید بیرون آمد به نویسندهای دادم و نوشت، دیدم قضیه همان اول لو میرود و تقریباً 50-40 درصد فیلمنامه را به هم ریختم که این تعلیق تا آخر حفظ شود، اول فیلم میگوییم اخبار حضور حزب الله لبنان و ممکن است تلویزیون گیر بدهد و بگوید چرا اخبار؟ باید بگویی شایعه حضور حزب الله لبنان؛ ولی اگر شایعه حضور حزب الله لبنان را میگفتم همه میفهمیدند این به جای کسی دیگر اشتباه گرفته شده است. نباید دست خودمان را برای مخاطب رو کنیم، قله این کارها غربیها هستند که با زیرکی تمام فیلمهایشان را کاملاً اینطور میسازند و تحلیلهایشان مشخص است.
-تولید چقدر طول کشید؟
نقویان: حول و حوش دوماه تحقیق و پژوهش و ... انجام شد و متن درآمد و حدود 3 ماه تولید و تدوین طول کشید.
-لبنان چطور؟
نقویان: لبنان یک سفر 8 روزه رفته بودیم و تهران و کرمانشاه هم بودیم. من برای شهید زیاد فیلم ساختم ولی این کار، کار ویژهای بود که نمیدانم عنایت از خود شهید بود یا چیز دیگری بود پشت سر هم همه چیز جلو میرفت.
-با توجه به فضای لبنان اینکه میگویید لبنان را در 8 روز گرفتید خیلی عجیب است.
نقویان: یک هفته بعد از بمبگذاری بیروت بود و حزباللهیها هم 4-3 بار ما را گرفتند و بدون یک نامه به لبنان رفتیم یعنی یک تلفن زدیم و گفتند بیایید و وقتی رفتیم رابطمان شده بود و وقتی ما را میگرفتند زنگ میزد یعنی بدون نامه اداری رفتیم ولی تمام کارهایمان به لطف خدا جلو رفت و غیر از این، چیزهایی از شهید نمیدانستم که پای میز تدوین گام به گام در میآمد و بدون خیلی از اطلاعات میخواستم فیلم را جمع کنم اما اطلاعات زیادی پیدا کردم.
- به عنوان یک انتقاد مطرح میکنم که خودتان در پروسههای ساخت با نهادهایی که شهید نوروزی در آن کار کرده بود هم رایزنی کردید؟
نقویان: چرا، رفتم و رایزنی هم کردم.
-شما یک داستان خوب داشتید،آرشیوهایی را که میخواستید را هم داشتی.
نقویان: زاویه دید خیلی مهم است وگرنه همه دوستان این آرشیوها را داشتند، آرشیو زیاد هم آدم را گیج میکند یعنی تصمیم گیری برایش سخت است. من گفتم یک جوری محمدهادی{پسر شهید} را استفاده کنم که عمیقترین تاثیرش را بگذارد. یکی از دوستان همکلاسیام زنگ زد و گفت جلوی پدر و مادرم گریهام گرفت. آن حس خود شهید بود، من سعی کردم درست بچینم وگرنه خودم از این احساسات متاثر میشوم.
-آقای یادگاری شما برای مستند«بار دیگر مردی که دوستش داشتیم» داستان داشتید؟ من فکر میکنم ایدهای داشتید و ذوقزده آن ایده بودید.
نقویان: کدام کتاب آقای ابراهیمی را بیشتر دوست دارید؟
یادگاری: من «سه دیدار» و «آتش بدون دود» را خیلی دوست دارم. نادر ابراهیمی با فکرش برایم جذاب شد، این آدم شرایط پیرامونش را میشناخته و متناسب با آن عکسالعمل نشان میداده است.
نادر ابراهیمی اخلاقگرا و عاشق ایران بود
-چطور جرات کردید که درباره نادر کار کنید؟ سر پرشور و خامی شما موجب شد؟
یادگاری: اگر به کاری علاقهمند نشوم آن را انجام نمیدهم، بعد از خواندن تمام کتابهای ابراهیمی این کار را شروع کردم. نادر ابراهیمی دو ویژگی در این ادبیات داشت یکی اینکه کاملاً اخلاقگرا بود دوم اینکه کاملاً ایران را دوست داشت.
-این موجب شد سمت نادر بروید؟
یادگاری: این دو حرف حرفیست که الان مخاطب اینها را میگیرد و باید بداند و متناسب با آن زندگیاش جلو برود حتی اگر با جمهوری اسلامی مخالف است، برای همین کمک میکند مخاطب جذب شود. کمی از مراحل ساخت بگویم...
-تحقیق کار چقدر طول کشید؟
یادگاری: قبل از اینکه فیلم شروع شود تقریباً تحقیقاتم آماده بود، پنج ماه کار طول کشید و سه ماه تدوین آن زمان برد و بخش زیاد هم سر هماهنگی مصاحبهها بود چون قشرهای مختلفی در فیلم هستند و همچنین پیدا کردن آرشیو که زمان زیادی صرف شد.
-بحث پیشتولید در حین تولید بود یا بخش هایی را میگرفتی و بعد میدیدی جاهایی آرشیو کم داری و دنبالش میرفتی؟ روند روایتی شما آماده شده بود و بعد فیلمبرداری را کلید زدید؟
یادگاری: بالای 80 درصد از پژوهش انجام شده بود و میدانستم که میخواهم چه چیزی بگویم و حرف و چارچوب معلوم بود و مصاحبهها را متناسب با آن دیدگاه گرفتم. باید برای مصاحبهشونده در ذهنت دیالوگ بنویسی. مرحله نگارش متن را بعد از این گذاشتم که مصاحبهها تمام شده بود و میخواستم تدوین را شروع کنم، همپوشانی دارند. اینکه 7-5 دقیقه اول فیلم کند است را قبول دارم چون هنوز به آن جایگاه نرسیدم که خودم فرم ساز باشم و الان به صورت هنرمندانه کپی میزنم، پشتکار من زیاد است و این بیشتر در جامعه ما جواب میدهد.
-ده دقیقه اول در مستند خیلی مهم است ولی در کار تو این پنج ده دقیقه خوب نیست ولی بعد از آن خیلی بهتر میشود.
یادگاری: مثل زندگیست که در بچگی چیزی نیست و آخرش کارت را میکنی.
همسر نادرابراهیمی علاقمند است خانه نادر موزه شود
-بچگی که باید خیلی شیرین باشد.
یادگاری: شیرین است اگر بخواهی برای بچگی فیلم بسازی یعنی ژانر فرق دارد. البته آرشیو در آنجا خیلی کار میکند و ریتم فیلم در تصاویر خیلی تند است، موسیقی هم سعی کردم خوب انتخاب کنم. یک مسئله هم هست اینکه پای کمتجربهگی من بگذارید. وارد امکانات پشت صحنه فیلم شوم، من الان در دفتری این فیلم را تدوین کردم که یک سیستم کامپیوتری بود و هیچچیز دیگری غیر از این وجود ندارد، دوربینها هم اجازهای بود و حمایتی نداشتیم، یک پولی آمده بود تا کاری را بسازیم و برای این کار باید سیستم میخریدم. من در اتاقی تدوین میکردم که در زمستانهایش میلرزیدم و در تابستان از گرما له له میزدم چون امکانات کمی داشتیم و خوشحالم که فیلم در چنین شرایطی به ثمر رسیده است. این را در موسسه مبین فردا کار کردیم و ادعایم این است که در بخش خصوصی است و سختی داریم اما خوشحالم که سالی یک کار میکنیم اما باکیفیت در میآید و این برایم مهم است. در مستند آرشیو خیلی مهم است و نادر ابراهیمی فردیست که آرشیو دارد، تصویر دارد و فیلم دارد و مصاحبه دارد و این دست آدم را برای انتخاب باز میگذارد، در اینجا یکسری آرشیو نو هم رو کردم. ریتم برایم خیلی مهم است و جذابیت وجود داشته باشد تا مخاطب جذب شود و شروع و پایان هم مهم است.
-خانواده نادر هم همراهی کردند؟
یادگاری: بله. خداراشکر از آنها تشکر میکنم، همسر شخصیت خیلی مهم است، خانم منصوری خیلی تلاش دارد که خانه نادر ابراهیمی را موزه کند.
-آقای قانع فرد دو کار شما یعنی «هوادار» و «جاده مرزی» بود، اینها را چطور جلو رفتید؟ برای شما که این مهمترین اصل و ویژگی مستند خیلی مهم نیست. ابتدا بگویید این ایده برای شما بود یا کارگردان میآورد؟
قانعفرد: فیلمنامه را خود بچهها آوردند. فراخوان زدیم و سعی کردیم سفره خودمان را در سراسر ایران گسترش دهیم. تعداد خیلی زیادی از بچهها فیلمنامه فرستادند، مطالعه و بررسی شدند و برای فیلمنامههایی که مورد توجه بود وارد گپ و گفت با فیلمسازان میشدیم به این جهت که اکثریتشان را نمیشناختیم، شاید از هر استان یکی دو فیلمساز خوب رصد کردیم و آقای ریگی و آقای دلکاری هم از همین بچهها بودند. بعد برای تولید رفتیم و در خود محل سکونتشان فیلمبرداری شد و لوکیشن فیلم هوادار در یکی از روستاهای اطراف مرند بود.
-موضوع فیلم «هوادار» چیست؟
قانع فرد: داستان پیرزنی است که تلاش میکند تا تلویزیونشان که خرابشان را درست کند، خانه کوچکی دارد و با تقویمی که دستی کشیده مشخص است که امروز ساعت 4 یک مسابقه فوتبال هست و به آنتن ور میرود و درست نمیشود بعد با تلویزیون کار میکند اما درست نمیشود و سراغ همسایهها میرود ولی نمیشود و بقچهاش را جمع میکند و سمت شهر میرود و در شهر سراغ آنتنفروشی میرود و آنتن میخرد و یک پاکت تخمه میگیرد و یک عکس فوتبالی میگیرد و به سمت روستا برمیگردد و آنتن را نصب میکند و پایین میآید و بعد متوجه میشویم که پسرش که یک جانباز قطع نخاعی است و زمانی فوتبالیست بوده عاشق فوتبال است و پسرش را جلوی تلویزیون میخواباند و مسابقه مهمی بین ایران و استرالیاست و سمعکش را در میآورد و به گوشه میاندازد و پسرش فوتبال نگاه میکند، این کلیت ماجراست البته خود فیلم گویاتر و زیباتر است.
-هوادار جایزه کدام بخش را گرفت؟
قانعفرد: «هوادار» جایزه فانوس بهترین فیلم کوتاه داستانی را گرفت.
«جاده مرزی» روایت قاچاقچی بنزین و یک تروریست در مرز پاکستان
-و فیلم«جاده مرزی»؟
قانع فرد: «جاده مرزی» جایزه ویژه هیئت داوران را گرفت.
-موضوعش چه بود؟
قانعفرد: موضوع آن جدید و تازه است که پیشتر به آن پرداخته نشده است. داستان یک جوان تکفیری است که از پاکستان به صورت قاچاقی وارد خاک ایران شده و در راه به یک راننده بلوچی برمیخورد که او هم از قضا قاچاق بنزین میکند، این دو هممسیر میشوند، بعد متوجه میشود این جوان نقشههایی دارد، چون با تحقیقات و اطلاعاتی که خود آقای ریگی داشت میگفت خیلی از این بچهها به پاکستان میروند و آنجا آموزش میبینند و بعد اینجا میآیند تا عملیاتهای اینچنینی انجام دهند. فیلم به جشن خانه سینما هم راه یافت.
-زمان فیلم چقدر است؟
قانعفرد: حدود 20 دقیقه. سعی میکند جذابیت داشته باشد و اینکه از شعارزدگی به دور باشد و جنبه مردمی داشته باشد تا خود جشنواره هم روی آن تمرکز کند. راننده بلوچ در صحبتهایش به او میگوید کار من هم قاچاق است و خلاف است و مشکلات زیادی دارم اما این کاری که تو میکنی این است که جان آدمها را میگیری و با این کار هیچ چیزی درست نمیشود، اگر حرفی داری و فکر میکنی مسئلهای داری و حقت ضایع شده درس بخوان و حرفت را بزن و یک نگاه ضد تروریستی و ضد تکفیری دارد و با وجود اینکه یک نگاه بومی-قبیلهای هم در آن هست، اینها به یک دوراهی میرسند و حتی درگیر هم میشوند و چون پسر مسلح است تا پای کشتن راننده هم میرود اما نمیتواند و راننده پیادهاش میکند و سر دوراهی یک مقدار وارد راه سمت چپ که میشود ساکش را میاندازد و فیلم تمام میشود، سعی کردیم یک نگاه بینابینی داشته باشیم.
انتهای پیام/ج
http://fna.ir/ZF468Wویدیو مرتبط :
گزارش تلویزیون ایران از توپولوف جاده های ایران