فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



شعری از آیت‌الله العظمی وحید خراسانی در مدح و منقبت حضرت زهرا (س)


به گزارش باشگاه خبرنگاران خبرگزاری تسنیم «پویا»؛ حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی و حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید هستند که در مدح و منقبت بانوی دو سرا، اشعار فاخری سروده اند. در این جا نظر نظر مخاطبان به این اشعار جلب می‌شود:

شعر آیت‌الله العظمی وحید خراسانی در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرىعقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرىزینت عرش خدا پرورده دامان توستیازده خورشید چرخ معرفت را مادرىآن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوىگشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرىتاج فرق عالَم و آدم بود ختم رُسُلبر سر آن سرور کون و مکان تو افسرىاز گلستان تو یک گُل خامس آل عباستاى که در آغوش خود خون خدا مى پرورىمقتداى حضرت عیسى بود فرزند توآن چه در وصف تو گویم باز از آن برترىدر قیامت اولین و آخرین سرها به زیرتا تو با جاه و جلال حق ، زمحشر بگذرىبر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفىتو بر او هستى مقدّم ، گرچه او را دخترىکهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشرغرقه در خون خدا برپا نمایى محشرىبا چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسولبود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرىقدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشرجز خدا در حق تو کس را نشاید داورىشمع جمع آل طه بضعه خیر الورىدختر شمس الضحا و همسر بدر الدّجىآفتاب برج عصمت گوهر درج شرفلیلة القدر وجود و سرّ و ناموس خداآن که بنشاندش به جاى خود امام الانبیاءوان که بُد آمینِ او شرط دعاى مصطفىمبدأ جسمش بُد از اثمار اشجار بهشتمنتهاى روح پاک او حریم کبریاز آدم و عیسى نبودش کفو و مانندى به دهرشد در اوصاف کمال او هم تراز مرتضىدر مدیحش عقل شد حیران و سرگردان چو دیدهست مدّاحش خدا، وصف مقامش هل أتىپا ورم کرد از نماز و دست و بازو از جهادسینه او شد سپر در راه حق روز بلارفت از دار فنا بشکسته دل آزرده تنآن که بُد آزردنش ایذاء ختم الانبیاءگفت حیدر در غروب آفتاب عمر اوتار شد دنیا و روشن شد به تو دار بقاءدختر خیر الورى و همسر فخر بشرعلم مخزون، غیب مکنون در ضمیرش مستتَرلیلة القدر، نزول کل قرآن مبینمطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دینآسمان یازده خورشید تابان وجودروشن از نور جمالش عالم غیب و شهودشمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفىمهجه قلبى که آن دل بود قلب ماسوىآیه تطهیر وصف عصمت کبراى اوهل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى اوتا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دینمنتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلیناندر آن روزى که وا نفسا بگویند انبیاشیعتى گویان بیاید او به درگاه خدامصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدردر حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشرعلم ما کان و یکون ثبت است اندر دفترشنى سلونى گفته در عالم کسى جز همسرشاوست مشکاة دو مصباحى که شد عرش برینزینت از آن دو ، چراغ راه رب العالمینمیوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى استحاصل آن عمر کوتاهش شهید کربلا استزینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترشگوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرشدامنش جان جهان و یک جهان جان پروریدوه چه جانى که خداوند جهان او را خریدخون بهاى خون او شد ذات قدّوس خداگشت کشتى نجات خلق و مصباح الهدىمنقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأناملیک جبریل امین بنمود در کویش مقامبود امین وحى دائم در صعود و در نزولتا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتولدل شکسته بود و از هجر پدر بیمار بودپشت و پهلو هم شکسته از در و دیوار بودتسلیت مى داد او را ذات پاک ذو الجلالتا بکاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملالعطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل کلساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسلزین سبب روح القدس شد در حریم او مقیمتا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیمزین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر کشیدرفت جبریل امین و از مدینه دل بریدمرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دینعرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنینآنکه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و ماتکرد در فقدان این همسر تمناى مماتبود زهرا رکن آن رکن زمین و آسمانرفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهانصورتى کو خَلق و خُلق عقل کل را مى نمودگشت پنهان نیمه شب در خاک غم، امّا کبودماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفتکس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بوددیده عالم ندیده زهره اى مانند زهرادخترى مادر نزاده کو شود اُمّ ابیهاشد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شدمتفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى

شعر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

ای دخـــت گــرامـی پـیمبرای سرّ رســول در تو مـضمردر بـیت شریف وحی، خاتونبــر چــرخ رفــیع مَجد اخترای شبه نبی به خلق و اوصافای نــور مـجسّــم مــصـوّرای خـــادم خــانه‌ تـو حوّاو ای حاجــب درگه تو هاجردر طــورِ لــقا یــگانـه بانودر مـلک وجود زیب و زیوربــا شــیر خــدا عـلیّ عالیهـم سنگر و هم پیام و همسرمانند تو زن جهان‌ ‌ندیده‌ ‌استغــمـخوار و نـگاهبانِ شوهرای عــین کمال و جان بینشای ‌شخص ‌شخیص عصمت‌ و فرّبـر رفـعت قدر تو گواه استبــیت و حجر و مقام و مشعرای ســیّــده زنــان عــالـمای بــضــعه حــضرت پیمبرتـو اصلی و دیگران همه فرعتــو جـانی‌ و دیگران چو پیکردر مـــلــک وَلا ولــیّـة اللهبـر نــخلِ وجــود احمدی بَرقــرآن بــه فـضیلت تو نازلبــرهان تــو مــحکم و مقرّرروی تــو جــمال کــبریاییکــوی تــو رواق قرب داوراز جوی تو شبنمی است زمزمو از بحر تو شعبه‌ای ‌است ‌کوثرزان خـطبه آتشین که پیچیددر ارض و سـما بسان‌ تنـدرمحکوم شد آن نظام و گردیدحــق روشن و غالب و مظفّرمـن عاجزم از بــیان وصفتتـو بحری و من ز قطره کمترای امّ مــحـامـد و مـعــالیای از تــو مــشام جان معطّربــا این‌ همه عزّ و رفعت شأنبـا آن همه فخر بی حد و مرّاز ظــلـم مــنافـقین امّــتشــد قـلـب مـنیر تـو مکدّرآن را کــه نـمود حقّ مقدّمکـــردند مــعانــدان مـؤخّربردند فدک ‌به ‌غصب و بسـتندبــر بـاب تو گفته‌‌ای مـزوّرافسوس شکست دشمـن‌ دین‌پـهلوی تو را به ضربـت دربــازوی تـو را به تازیــانهزد قــنفذ مــلحد سـتـمگراز سیلی و شـرح آن نگویمکافتد بـه دل از بیانش آذردر مــاتم مـحسن شهیدتماییم به سوگ و ناله اندربر لطفی صافی از سر لطفبنگر که بوَد پریش و مضطربس فخر از آن کند ‌که داردبر سـر ز سـتایش تو افسر

انتهای پیام/


ویدیو مرتبط :
آیت الله العظمی وحید خراسانی-شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها