سرگرمی


2 دقیقه پیش

دانلود بازی اندروید

اندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفن‌های همراه و تبلت‌ها عرضه می‌نماید و ...
2 دقیقه پیش

بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legends

آخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ...



بانویی که از مبارزه با سرطان حس خوبی دارد


بانویی که از مبارزه با سرطان حس خوبی داردایران/ منیژه برزگر بانویی که با به اشتراک گذاشتن خاطراتش از سرطان و بهبودی‌اش سعی می‌کند به کسانی که درگیر این بیماری هستند امید ببخشد.
«مرگ اتفاقی است که برای همه آدم‌ها می‌افتد. یکی تصادف می‌کند. یکی سکته می‌کند. یکی بیمار می‌شود و یکی هم سرطان می‌گیرد. به عنوان کسی که مبتلا به سرطان بوده است. اما من از آن آدم‌ها نیستم که تا اسم سرطان را بشنوم به فاتحه خواندن فکر کنم؛ من تا وقتی نفس می‌کشم، مسئول زندگی خودم هستم و پایان من همان موقعی است که خدا می‌خواهد. آنچه در این شرایط از من بر می‌آید. زندگی کردن است و تحت هر شرایطی می‌خواهم این روزهای زندگی من پر از اتفاقات ناب باشد؛ چرا که این روزها خوب فهمیده‌ام سرطان مترجم زندگی من بوده است و این حال خوشم را مدیون سرطان هستم.»
«مرگ اتفاقی است که برای همه آدم‌ها می‌افتد. یکی تصادف می‌کند.
یکی سکته می‌کند. یکی بیمار می‌شود و یکی هم سرطان می‌گیرد. به عنوان کسی که مبتلا به سرطان بوده است. اما من از آن آدم‌ها نیستم که تا اسم سرطان را بشنوم به فاتحه خواندن فکر کنم؛ من تا وقتی نفس می‌کشم، مسئول زندگی خودم هستم و پایان من همان موقعی است که خدا می‌خواهد. آنچه در این شرایط از من بر می‌آید. زندگی کردن است و تحت هر شرایطی می‌خواهم این روزهای زندگی من پر از اتفاقات ناب باشد؛ چرا که این روزها خوب فهمیده‌ام سرطان مترجم زندگی من بوده است و این حال خوشم را مدیون سرطان هستم.»
روایت زندگی آدم‌هایی که توانسته‌اند سدشکن باشند بیشتر شبیه داستان و افسانه است.
روایت زندگی منیژه برزگر هم از همان روایت‌های عجیب و غریب است که مثل کتاب می‌ماند. کتاب عبور از رنج‌های زندگی و رسیدن به فصل زیبای آرامش. معمول آن است که آدم‌ها در مقابل دردها زانو بزنند، سر خم کنند و سقوط را تجربه کنند اما ایستادن کار آسانی نیست؛ ایستادن و پایداری کردن یک سوی ماجراست اما لذت بردن و حس خوشی داشتن فراتر از انتظار است؛ حالا برزگر در حالی که دوران پر آشوب را پشت سر گذاشته از اتفاقی جدیدتر سخن می‌گوید؛ او لبخند بزرگی بر لب دارد.
حرف‌هایش را در کانال تلگرامی «تا شقایق هست زندگی باید کرد» با خانواده‌ها و افراد مبتلا به بیماری سرطان در میان می‌گذارد. صفحه اینستاگرامش انگار از زندگی زنی می‌گوید که خدا لبخند را میهمان سیمایش کرده است.
ایران بانو در گفت‌و‌گو با منیژه برزگر، روایت زنی را بازگو می‌کند که آذرماه سال 93، به وجود تومور‌های سرطانی در تخمدان پی برد و با دو بار جراحی و پشت سر گذاشتن شش دوره شیمی درمانی امروز می‌گوید: «سرطان مترجم زندگیم شد تا چیزهای جدید را بشناسم. او به جای خوف، وحشت و اتفاق دلهره انگیزی به نام سرطان، می‌گوید: این حال خوشم را مدیون سرطان هستم.»
از روزهای آغاز ماجرا حرف از تنها ماندن می‌زند، هنوز سرطانی در کار نبود که همسرش، تصمیم به جدایی گرفت.
تأمین زندگی ابتدا تنها با شیرینی پزی و تهیه غذای خانگی بود و بعدها به پیشنهاد خواهرش راننده سرویس کارمندان دانشگاه شهید بهشتی شد. همان روزها بود که درد مرموزی به جانش افتاد. اگر چه درد مبهم بود اما از همان روزهای اول می‌دانست که این یک درد معمولی نیست.
روایتش از ابتلا به سرطان غریب بود. پزشک معالجش را از سال 71 می‌شناخت؛ لحظه‌ای که دکتر بهت زده به مانیتور سونوگرافی چشم دوخته بود و ناراحتی‌اش عیان شده بود، را هیچ وقت فراموش نکرد؛ دو روز گذشت تا پزشک از درگیری سطح شکم با سلول‌های مهاجم خبر داد. دکتر از جراحی و شیمی درمانی حرف می‌زد و او در مغزش یک سؤال فریاد می‌زد: از کجا هزینه جراحی را تهیه کنم؟
همه می‌دانند داروهای شیمی درمانی گران است. هزینه جراحی در بیمارستان حدود 10میلیون تومان بود و هر جلسه شیمی درمانی حدود 700 هزار تومان. اما شوک هزینه‌ها سنگین‌تر از شوک ابتلا به بیماری بود آنچنان که می‌گوید: «یادم رفت موضوع مرگ و زندگی چیست. فقط درگیر هزینه‌ها بودم.
نخستین نفر که کنار او قرار گرفت. برادرش بود و بعد خواهرش. دلش نیامد به بچه‌ها در همان روزهای اول حرفی بزند پسرش سرباز بود و دخترش دانشجو. اما دختر همراه مادر است و البته که زود فهمید. ظرف یک هفته آزمایش‌های لازم انجام شد و 10 آذرماه او به بیمارستان رفت. هزینه‌های عمل را بخشی با کمک خانواده و بخشی را با پرداخت مهریه با رأی دادگاه توانست بپردازد. چهار ساعت جراحی سنگین با موفقیت همراه بود.
پنج روز بستری بودن در بیمارستان خصوصی و یک هفته استراحت در منزل همه خاطرات او از این جراحی بود. با این حال منیژه به فکر اقتصاد خانواده بود. پدرش یک هفته به جای او سرویس کارمندان را انجام می‌داد و او بعد از یک هفته با وجود برش عمودی جراحی، پشت فرمان نشست. می‌گوید: «می‌خواستم به زندگی برگردم و برای همین اول باید کار می‌کردم تا بتوانم گامی برای تأمین هزینه‌های شیمی درمانی بردارم.»
سخت‌ترین گامی که می‌توان برداشت
شیمی درمانی مرحله سختی است؛ همه بیماران این را می‌دانند. منیژه هم می‌دانست. خواهرش به او پیشنهاد داد که قبل از ریزش مو. موهایش را ماشین کند. اما منیژه تنها موهایش را کوتاه کرد.
شش تا هشت جلسه شیمی درمانی، پیش‌بینی اولیه پزشک بود. او در شناسایی سرطان تخمدان که به سرطان خاموش معروف بود، کوتاهی نکرده بود و در ادامه این مسیر هم نخستین گام آن بود که از طریق اینترنت درباره شیمی درمانی کسب اطلاع کند.
قرار بود هر 21 روز در معرض تزریق باشد؛20دی 93 نخستین جلسه شیمی درمانی را پشت سر گذاشت. او می‌دانست که زمان طولانی در اختیار دارد و تصمیم گرفت بدون همراه در این جلسات حاضر شود. در این باره می‌گوید: شاید سخت‌ترین زمان یک بیمار مبتلا، همان ساعت شیمی درمانی است که باید هر 21 روز تکرار شود؛ اما من برای مبتلایان یک پیشنهاد دارم؛ جلسات شیمی درمانی را به عنوان یک زمان خاص در نظر بگیرید، زمانی برای کتاب خواندن یا فیلم دیدن؛ بودن یک همراه هیچ کمکی به بیمار نمی‌کند بجز آنکه استیصال و نگرانی همراه را شاهد باشید. آنها باید قریب سه ساعت در یک فضای خاص باشند، حتی خود بیمار هم برای بودن در این محیط اجبار دارد چه برسد به آنکه یک آدم سالم بخواهد چند ساعت در این محیط باشد. حتی یک بار هم شده امتحان کنند، مطمئنم ضرر نمی‌کنند.
معجزه‌ای که باید آن را به همه بگویم
وقتی در جریان ابتلا به سرطان، نامه دادگاه برای دادخواست طلاق به دستش رسید ضربه بزرگی به او وارد شد. خودش می‌گوید: تیر خلاص اما سرطان همه داستان را تغییر داد. سرطان میدان مبارزه و حریفی بود که مرا به مبارزه می‌طلبید. انگار قرار بود به خودم ثابت کنم چند مرده حلاجم؟ آن زمان هیچ چیز قشنگ و روشنی وجود نداشت. وقتی مبتلا شدم همه نگران بچه‌ها بودند. هیچ‌کس نمی‌گفت به خاطر خودت زندگی کن اما این بار سرطان باعث شد به خودم فکر کنم. به من، ارزش من را نشان داد و شاخص ارزشیابی من شد.
راستش را بخواهید با سرطان به خودشناسی رسیدم. من یک زن معمولی با هزاران مشکل بودم اما ابتلا به سرطان باعث شد اول من با خود و قدرتم آشنا شوم و این اتفاقی است که هر بیمار مبتلا باید آن را پیدا کند. آن روزها همه در تلاش بودند که من استراحت کنم. اما زندگی من با کار کردن و داشتن حیات اجتماعی معنا می‌شد. خانواده در کنارم بودند. بهترین همراه اما اجازه ندادم مثل آدم که فلج شده‌ام با من برخورد کنند. همه کارهای شخصی را خودم انجام می‌دادم. آنچه دنبال تحقق آن بودم این بود که من هستم و می‌توانم با همه دردها و مشکلات، ترافیک و خستگی را تحمل کنم و حتی یک روز انجام سرویس کارمندان را به دیگران محول نکردم و تنها زمانی از آن دست کشیدم که بنزین گران شد و دیگر درآمد حاصل از آن با هزینه‌ها برابری نمی‌کرد.
تجربه حرف زدن
اول تیرماه امسال بود که منیژه برزگر با پیشنهاد خواهرش مبنی بر به اشتراک گذاشتن تجربیاتش مواجه شد. به مدت یک هفته صفحه‌ای در اینستاگرام راه‌اندازی شد تا او فرصت کند روایت‌هایش را از زمان بهبودی بیان کند. دو ماه است حرف‌هایش را در تلگرام با دوستان جدید، خانواده‌های مبتلایان در میان می‌گذارد. همه هم و غم این روزهایش حرف زدن و نشان دادن آن روی سرطان است. همان که او تجربه‌اش کرده است. در مدت دو سه هفته طرفداران زیاد اینستاگرام همراهش شدند. او به مردم می‌گفت سرطان پایان زندگی نیست. شبکه‌های اجتماعی فرصتی شدند تا او به عنوان یک بهبود یافته حرف‌هایش را بزند. حتی گاهی به اطرافیان یک بیمار یادآوری می‌کند که جلو جلو تصویر قبر و مراسم عزاداری را برای یک مبتلا به سرطان بازسازی نکنند. او خود را نتیجه یک تفکر می‌داند و برای همین وقتی می‌گوید که سرطان می‌تواند درس خوشبختی داشته باشد کسی به او نمی‌خندد.
کانال تلگرام هم برای خودش ماجرایی بود. بیماران نا امیدی که باید آن قصه‌اش را می‌دانستند. آدم‌هایی که به حرف زدن احتیاج داشتند. دیگر حتی وقت غذا خوردن هم نداشت. او تجربه ابتلا را داشت. تجربه ساعت‌ها دریافت داروهای شیمی درمانی. تجربه ترس از مرگ. او همه تجربیاتش را به اشتراک گذاشته بود تا اینکه در گامی جدید‌تر دیگر همه حرف‌ها را دوباره تکرار نمی‌کند. کانال تلگرامی«تا شقایق هست زندگی باید کرد» فرصت بیان حرف‌ها و افکارش را به او و دوستانش داده است. فرصتی که در آن به آنها یادآور می‌شود سرطان پایان زندگی نیست؛ چرا که این سرطان نیست که آدم‌ها را می‌کشد بلکه ذهنیت غلط آدم‌هاست.
کجای زندگی ایستاده‌ای؟
یک زن که سال‌ها تجربه فضای پر استرس را در زندگی خصوصی‌اش داشته است. بعد از آن تجربه متارکه و در نهایت ابتلا به سرطان را داشته است. امروز در کجای زندگی ایستاده است؟ این‌ها سؤالاتی است که از منیژه برزگر می‌پرسم.
حال خوبی این روزها دارم حتی با وجود آنکه شغل سرویس کارمندان که تنها منبع درآمدم بوده را از دست دادم؛ حال خوبی است که سخت می‌توان آن را توصیف کرد. این روزها دیگر می‌دانم همه چیز بستگی به خود آدم دارد. سال‌ها درگیر احساس خشم و نفرت بودن اشتباهی بود که سرطان چشم من را نسبت به آن باز کرد و حالا ثمره این اتفاق، روزگار کنونی است. سرطان می‌تواند درس خوشبختی باشد؛ چرا که مسأله دیگر شرایط ظاهری نیست. همه چیز بستگی به شرایط روحی افراد دارد. واقعاً حس خوشبختی دارم، حسی که شاید بسیاری از آدم‌های سالم نداشته باشند. این روزها دیگر به سرطان فکر نمی‌کنم. مهم نیست. مهم این حالی است که امروز به آن دست پیدا کردم.
همه توان و فکر این روزهای من معطوف رسالتم شده و آن اینکه بهبودی‌ام را نشر دهم. معجزه برای من اتفاق افتاده است. همه آدم‌های اطرافم، همه ساعت‌های زندگی‌ام. همه اجزای من را به سوی آرامش حرکت می‌دهند و این جایزه‌ای است که از ابتلا به شیمی درمانی گرفته‌ام. وقتی با آدم‌ها حرف می‌زنم یا زمانی که یکی از اعضای یک خانواده را آرام می‌کنم، درونم شاد می‌شود. جایزه این روزهای زندگی من پیغام‌های آدم‌هایی است که برایم می‌نویسند: منیژه دلت شاد. این ارزشمند‌ترین اتفاقی است که می‌توانستم در زندگی‌ام تجربه کنم و حالا به آن دست پیدا کردم.

منبع: ایران


ویدیو مرتبط :
♫♪♪ حس خوبی نیست ♫♪♪