سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



سید مرتضی اوج عقل گرایی در اسلام


وبلاگ > جعفریان، رسول - روز پنج شنبه هفدهم دی ماه نشست مقدماتی کنگره هزاره سید مرتضی در مرکز دارالحدیث قم برگزار شد. آنچه ذیلا می آید خلاصه ای از صحبت بنده است که دوستی عزیز تهیه کرده اند.

در مجموعه‌ جریان فکری و عقل گرایی شیعه از قرن چهارم و پنجم تا در دوره‌های متأخرتر هیچ کس را شاید در مجموعه عالمان شیعه نتوان یافت که در تبیین و توضیح مبانی کلامی و حدیثی شیعه، به پای سید مرتضی برسد و سیّد در اوج قله فکری عقل گرایی قرار دارد؛ هر چند که ممکن است در برخی مسائل، جسته گریخته افرادی باشند، اما اوج همه سید مرتضی قرار دارد و حتی نسبت به عالمان بعدی‌، همچون شاگرد اصلی شیخ طوسی و تأثیری که بر مکتب حله دارد از همین زاویه است و بعدها در صفویه هم این تأثیر را شاهدیم. عقل گرایی از هر کجا به ذهن سید رفته باشد با یک فوریت کامل است و تقریبا در تمام افکار ایشان این مسأله خودش را نشان میدهد و من چند نمونه عرض میکنم.یک نمونه، این که ایشان رساله ای دارد به نام مناظرة الخصوم و کیفیة الاستدال علیهم از ایشان سؤال شده است شما نه به قیاس اعتقاد دارید نه به خبر واحد، بنابر این مسائل دین را چطور اثبات میکنید؟ ایشان گفته‌اند، مجموعه‌ای که از دین برای ما باقی مانده است بخش مهمی از آن مُجمعٌ علیه است که متواتر است و همه بر آن اتفاق داریم؛ باقی هر چه باشد یا با قرآن حل میکنیم یا با عقل و اگر در موردی اختلاف نظری پیش آمد و بر سر بعضی از مسائل اختلافی شد که نه با عمومات قرآن قابل حل است و نه با عقل، آزادیم یکی از این دو راه را انتخاب نماییم؛ تا آخر این رساله مطلقا اسمی از حدیث نیست. البته میدانیم که ایشان اساس دین را بر پایه متواترات و امور مجمع علیه میداند که در جاهای دیگر هم اشاره کرده است. بر پایه دیدگاه ایشان، همه مسائل و احکام نماز و روزه و حج و امثالهم با اخبار و مبانی مجمع علیه، قابل اثبات است، ولی باقی مسائل تنها قرآن است عقل. البته باز مطمئنیم که ایشان به حدیث اعتقاد دارد و کلام معصومین علیهم السلام در آرائش مشهود است اما به لحاظ روشی، آن چیزی که در ذهنش اهمیت دارد، بحث قرآن و عقل است.یک نمونه از سخت گیریهای عقلی ایشان که [بعدها] خیلی در مکتب حله تأثیر گذاشت و بعدها اخباریها بشدّت در مقابل این مسأله مقاومت و موضع گیری کردند، اینکه افراد عامی حق ندارند عقایدشان را از روی تقلید بگیرند ـ چیزی که تا الان هم همینطور هست ـ و اگر افراد عامی عقایدشان را، ولو به صورت مجمل، از روی عقل نشناسند قطعاً کافرند و جهنمی. البته این نظریه [کلامی] ایشان بعدها در مکتب حله اندکی تعدیل شد، ولی همواره محل بحث بوده است که به این مردم چطور بگوییم اعتقاداتشان را درست کنند. البته این دیدگاه نخبه گرایانه کاملا عقلی بود که همه مردم را فهیم، نخبه و اهل درک مسائل عقلی میدانست با یک استدلالهایی ولو مجمل؛ چنانچه در مکتب حله تبیین گردید که ولو یک کشاورز اجمالا عقلاً بداند و بفهمد که جهان خدایی دارد و سیّد در بعضی رسائل دیگر خود نیز کسانی که در مسائل اعتقادی صرفاً با تقلید، عمل میکنند، نه تنها فاسق بلکه با عنوان کافر یاد میکند.سید مطلقاً به قمی‌ها اعتقاد نداشت و به جز شیخ صدوق، باقی را مشبه و مجبره می‌دانست و معتقد بود منشأ تمام مشکلاتی که ما در فرقه‌سازی‌های شیعه داشتیم، اخبار آحاد هستند. اینها که بعد از امام کاظم علیه السلام واقفی، مخمسه یا خطابیه و دیگران یک سری روایات آحاد دست اینها بوده است و اینها شده است منشأ فتنه، و تمام انشعابات فرقه‌ای که داریم منشأ آن همین قضیه است. البته بعدها در توجیه نظر سیّد، تعدیلاتی صورت گرفت، اینکه مثلا در حجیت خبر واحد، منظور این است که محفوف به قرائن نباشد یا از مقدمه کوتاه کتاب استبصار، برمیآید، یک مقداری تعدیل این ماجرا هست و بعدها با مالش و نرمشی که روی دیدگاه سیّد صورت گرفت، کأنّه خبر واحد پذیرفته شده، ولی به هر حال نشانه‌ها و صراحت کلام سیّد درباره قمی‌ها و نسبت آنان به تشبیه و جبر، همین عمل آنان به اخبار آحاد و این روایاتی که در اختیار آنان بوده است؛ البته قمی‌ها از حرفهای خود، پیراسته‌اند؛ پیراستن یعنی اینکه احادیثی دارند در نفی تشبیه و جبر، آدم‌های عقلی نیستند؛ یعنی یک روزی اگر دو تا حدیث آنچنانی ببینند، آن احادیث را گرفته و میافتند در دام اشتباه! و سید از این جهت نگران است که این سخنان مشکل داشته باشد.اصل حرف سیّد این است که معظم فقه را ما از طریق اخبار متواتره میفهمیم و اخبار آحاد کمکی در فقه بما نمیکنند و این را ایشان بارها با همین تعبیر بیان می‌کند و روی همین تأثیرگذاری کسی در مکتب حلّه دنبال حدیث نیست. یعنی بعد از شیخ طوسی اگر کسی باشد که دنبال جمع آوری حدیث باشد و یا اشاره شده که فلان عالم اثرش گم شده است، نداریم؛ جز موارد نادری از کتب حدیثی در ری و سبزوار و اینها که بیشتر اخبار و روایات تاریخی و داستانی است. شاید تنها استثناء طبرسی در مجمع البیان است که تا حدی به احادیث عنایت دارد.دو نکته دیگر که به گونه‌ای نشانه‌ای مشی سیّد هست، یکی درباره مسائل نجومی و احکام نجومی است. عزیزان مستحضرند ما در نجوم دو شاخه علم و شبه علم داشتیم. علم نجوم راجع به خسوف و کسوف و محاسبات ریاضی، فواصل، کرویت زمین و مانند آنها که به تعبیت از نجوم یونان در نجوم اسلام نیز مطرح بود؛ و دیگری احکام نجوم که علمی هم به نام اختیارات از آن درآمده است که بعدها ترکیب شده با علم هیئت که فاصله داشت با نجوم که مشهور بود به پیشگوئی‌های نجومی که شکل‌های بازاری‌اش بود که منجمان در گوشه و کنار خیابانها مینشستند و مردم مثل همین فالگیرها و شکل درباری‌اش هم بود و شکل علمی‌اش نیز بودکه کتاب می‌نوشتند و میتوان گفت صدها کتاب درباره احکام نجوم نوشته شده است؛ همچون مریخ و زحل علامت چیست، زمین، زایچه، طالع و داستانی که از یونان آمده و البته در میان ماها هم [از قدیم] بوده است.در مقابل این مسأله یعنی احکام نجومی، دو موضع گرفته شده بود، موافق و مخالف؛ افرادی که افکار نوافلاطونی داشتند همچون اسماعیلیه و اخوان الصفائی و اینها، اینها معتقد بودند به احکام نجومی؛ اما مشائیون، مانند فارابی و ابن سینا، با احکام نجوم مخالف بودند. سیِد یک رساله دارد به نام الرد علی المنجمین، نه از زاویه دینی؛ البته این بحث یکبار هم از زاویه دینی و حدیثی نقل میشود که مانند فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام به آن منجم، یا موارد دیگری داریم از نزدیک شدن منجمین به سحر و جادو، یا حتی بحثهای توحید و شرک، در اینکه کواکب اگر مؤثرند در زندگی ما، اینکه این مسأله، به نوعی منجر به شرک میشود؛ بحثهای دینی جدا سیّد اساساً طرف مشائی‌ها را داشت و معتقد بود احکام نجومی حرفهای بی‌ربطی است و مطلقاً درست نیست و حتّی تا حد استهزاء هم پیش میرفت. درست به مانند روزگار هر کسی یک تقویم در منزل داشت و سید در ابتدای رساله الرد علی المنجمین به این مطلب اشاره دارد و میگوید که من هیچ تقویمی در خانه ندارم و هیچ وقت هم صبح به صبح نگاه نمیکنم که امروز باید چه کاری انجام دهم یا همان علم اختیارات که بعدها میبینید که چه مقدار است.سؤالهایی که از سید میپرسند، اینکه آیا کواکب در زندگی ما تأثیر دارند؟ مثل کسوف و خسوف، گرمای خورشید و مانند آن؟ سیّد اینها را جدا میکند با این شکل که تأثیرات آسمان بر زمین در حدّ گرما و گیاه و مانند آن، حرفی نیست، ولی آن تأثیری که از آن صحبت می‌کنید مبنی بر اینکه آن ستارگان حرارت و سردی دارند و مظهر عشقند، همان تأثیری که در خدایان یونان هم بوده است، اینها به هیچوجه ربطی به آنها ندارد. عربها هم علمی دارند به نام علم الانواء که بحث تأثیر خورشید بر زمین و بحث درستی هم است و عربها تقریباً پیراسته بودند از این بحث ستارگان و تأثیرشان در زندگی ما و سیّد اینها را بحث میکند، البته یک بحث کلامی بوده است؛ اینکه این ستارگان صاحب اختیار باشند را ردّ میکند؛ اینکه طبع ستاره‌ها به گونه‌ای است که بر زندگی ما مؤثر است، ردّ میکند؛ این حرف که کواکب حیّ و قادر باشند و زنده باشند؛ ردّ میکند، میگوید اگر این تأثیرگزاری از ناحیه بودن آنها باشد که قابل قبول نیست؛ میگوید ممکن است هوای ما بر آنها تأثیرگزار باشد، این را رد میکند و سپس می افزاید اگر حقیقتاً تأثیر کواکب باشد روی سرنوشت ما و طالع ما، کلاً امر و نهی دینی امر لغوی خواهد شد و با این مبنا دیگر معنی ندارد که کسی خوب و بد باشد، وقتی طالع ما را نگاه می کنند می بییند کی به دنیا آمدید، وقتی زحل فاصله اش با مشتری در این حدّ بوده است ... خلاصه اینکه سیّد اینها را قبول ندارد و در این میانه عمده حرفش این است که لا طریق الی العلم ... بر این مسائل هیچ دلیل عقلی وجود ندارد. البته این دلیل عقلی که میگوید شامل حسّ و حدس (بالحدس) هم میشود.چنان که در همن رساله الرد علی المنجمین آمده، روزی یکی از وزرا آمد پیش سیّد و او میدانست که سید این امور را تلف کردن عمر میداند، و سیّد به او گفت: "ببینید من نه در خانه تقویم دارم و نه به آن نگاه میکنم و نه از این حرفها خیری دیدم و سپس به او مثالی زدم و گفتم: آدمی، یکی بینا و یکی نابینا، که در مسیری میروند و مقابلشان یک چاه هست، فرقشان چیست؟ طبعاً بینا که نمیافتد در چاه، بلکه آن کسی در چاه میافتد که نابیناست؛ سید میگوید در مسیر پیشگوئی‌های نجومی، بینا و نابینا فرقی ندارند، اگر زندگی آنها بهتر بود میفهمیدیم... به من گفتند که کسی در بغداد هست که پیشگویی میکند و درست هم در می آید. یک بار به کسی گفت: در جیب تو کاغذی است که در آن وعده کمکی داده شده است که اتفاقاً دیدند نامه وزیری است که وعده صله‌ای به او داده شده است! سیّد جواب میدهد اینها چیزهای اتفاقی است و نبایستی ما را گمراه کند از مسیر طبیعی زندگی خارج بشویم؛ انصافاً سیّد مرتضی در قله عقل گرایی است و شخصیتی عرفی است... وی اشاره میکند که ما خبر از غیب دادن انبیاء را معجزه می‌دانیم و چطور یک منجم خبر از آینده و غیب میدهد، این نوعی دخالت در کار انبیاست.واقعاً باید دید منجمان در دربار چه موقعیت و جایگاهی داشتند؛ خود ابوریحان بیرونی که عقل گرای درجه یک و تجربه گراست؛ خود وی در الآثار الباقیة در جایی اشاره میکند با اینکه از زیر این احکام نجوم را مسخره میکند، اما از رو، مشتی از این حرفها، برای دل این آقایی که به او پول داده این کتاب را بنویسد، درباره اینکه مشتری یا زحمل چنین باشد هوا سرد یا گرم میشود؛ مطرح می کند. خلاصه اینکه تمام زندگی و پادشاهی و همه چیز را بر اساس اینها درست میکردند ... البته این قصه تا آخر قاجار ادامه دارد و ما تازه با زحمت فهمیدیم کپلر چه میگوید کوپرنیک چه می‌گوید و با زحمت اینها را از میان جمع کردند و بردند. برای نمونه در سال 1276ق ناصرالدین شاه اعلام کرد که کسی دیگر حق ندارد تقویم نجومی چاپ نماید ولی با این حال دوباره چند سال بعد وزیری داشت از این تقویمها چاپ کرد!نکته دوم که به آن اشاره مینمایم از الامالی سید مرتضی، بحث مدح کبوتر، بلبل، چکاوک و درّاج و فاخته (کوکو) که در برخی روایات مذمت شده است یا بعضی از اجناس، یا بعضی از زمین‌ها، مثل زمین شوره زار، اینکه زمین بدی است، اینها معمولاً کافرند، یعنی خود کبوترها، خود این طیور بخشی کافرند و برخی هم مؤمنند؛ حیوانات همینطور، مخصوصاً بخشی که مسخ شدند مثل خرس و میمون و اینها کافر تلقی شدند و برخی دیگر مدح و ستایش خدا را میگویند؛ بعد این مسأله سرایت کرده است به مسأله ولایت و آن شیعه و سنی هم دارند! برخی ذم اولیاء میکنند و برخی هم مدح اولیاء... یا ماهی جرّیّ که در روایت است که به خاطر دشمنی با ولایت مسخ شده و خوردنش حرام است! سیّد در جواب از درستی و نادرستی این روایات با حدّت و شدّت میگوید چیزی که مخالف عقل باشد و سازگار با آن نباشد و دلیل عقلی نداشته باشد من مطلقاً قبول نمیکنیم و میگوید که حتی قرآن را ما با عقل میسنجیم و و وظیفه ما هست که اینها را بر حجتهای عقلی عرضه کنیم. ما اخبار آحاد که نه علم آور است و نه اطمینان بخش، اگر عقلی نباشد نمیپذیریم؛ وی سپس یک به یک درباره آنها سخن میگوید که برای نمونه این زمین شوره زار ماند قریه در آیه قرآن است، قریه که بر امر پرودگار شورش نمیکند، بلکه صاحبش است و لابد اهالی آن زمین شوره زار آدمهای بدی هستند یا به خاطر اینکه شور بودن و اینها از باب مَثَل و تفآل و فرهنگ جاری در میان عربها باشد؛ سپس به ماهی جری اشاره میکند که خداوند چیزی را حرام نمیکند الا بخاطر مفسده یا مصلحه‌ای، و بعد اشاره میکند این حرمت این ماهی به جهت مسأله ولایت است میگوید: و هو مما یضحک به، اصلاً خنده‌دار است و یا اینکه حیوانات را به کافر و مؤمن تقسیم کنیم و هو ممّا تخالف العقول.درباره منطق الطیر هدهد و نمله هم میگوید اینها حالتی بوده که به زبان خود به آنها میفهمانده است نه اینکه کلماتی به مانند ما به زبان آورده است. ممکن است استثنائاً برای سلیمان یک معجزه‌ای رخ داده است و در مورد هدهد و ذبح او هم چنین نیست که عذاب الهی .. نه بلکه منظور این است که یک ضرری به او میرسانم ولی نه از روی تکلیف؛ به هر حال ممکن است برای پیامبر استثنائا پیش آید ولی برای باقی مردم چنین نیست... علامه مجلسی، به مناسب به این بحث پرداخته و درباره آنها سخن گفته است ... وی روایتی از امام رضا علیه السلام نقل میکند که چکاوک را دست بچه‌ها برای بازی ندهید، چرا که آنها تسبیح الهی میکنند ....؛ مجلسی بعد میگوید معنا ندارد روایات مستفیضه را رها کنیم تنها به این جهت که مستبعد از نظر است (نمیگوید عقل) ...؛ وی در ادامه بحث خود، سخنان سید مرتضی را کامل نقل می‌کند و پیداست که این دیدگاه سیّد را قبول ندارد؛ اما در آخر آن علامه نکته‌ای شگفت را بیان میکند؛ اینکه در میان مطالب سیّد چیزهایی هست، ولی اگر من اگر به آنها اشاره کنم، مردمی دین خود را با رجال میشناسند، یعنی کسانی که خیلی به سید مرتضی اعتقاد دارند، ممکن است از دست من ناراحت بشوند؛ یعنی نمیخواست حرمت سیّد شکسته شود!

با سپاس از دوست دانشمند جناب آٔقای حسین متقی.


ویدیو مرتبط :
اسلام آوردن و موج اسلام گرایی میان زنان غربی