فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



زندگی قاری شهید منا از زبان همسرش/ 20 سال تلاش برای رسیدن به مقصود/ اشک‌هایی که همچنان جاریست


خبرگزاری فارس- مریم سادات آجودانی: حج سال 1394 با همه زیبایی‌هایی که داشت، به دلیل بی‌کفایتی آل سعود به یکی از تلخ‌ترین سفرهای حج برای ایرانیان و بسیاری از کشورهای مسلمان تبدیل شد چرا که در این سفر نورانی حدود 500 زائر ایرانی در فاجعه منا به شهادت رسیدند.

یکی از این عزیزان، «محمدسعید سعیدی‌زاده» سرپرست گروه تواشیح باقرالعلوم آبادان بود که سال گذشته همراه با کاروان نور به حج تمتع اعزام شده بود اما متأسفانه در فاجعه منا به به دیدار حق شتافت.

 

 

«محمدسعید سعید زاده» سال 1358 در خانواده‌ای مذهبی در آبادان متولد شد. از دوران کودکی به واسطه صدای زیبایش به تلاوت قرآن علاقه بسیاری داشت به همین دلیل از هر فرصتی برای تلاوت کلام وحی استفاده می‌کرد.

وی که کودکی خود را در دوران جنگ سپری کرده بود، همواره سعی می‌کرد قرآن کریم را با صوتی زیبا تلاوت کند و بتواند دین اسلام را توسعه دهد.

سعیدی‌زاده در دوران نوجوانی با گروه تواشیح باقرالعلوم آشنا می‌شود و از آن پس همواره سعی می‌کند در این راه به موفقیت‌های ملی برسد.

وی همراه با همسرش در رشته ادبیات عرب در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می‌کرد و قرار بود پس از بازگشت از حج پایان‌نامه خود را دفاع کند اما بی‌لیاقتی آل‌سعود باعث شد که ما یکی از اعضای کلیدی گروه تواشیح باقرالعلوم را از دست بدهیم.

در ادامه نخستین گفت‌وگوی رسانه‌ای «حمیده مستور عیدانی» همسر شهید سعیدی‌زاده با خبرگزاری فارس تقدیم مخاطبان می‌شود.

 

 

آشنایی با خانواده سعیدی‌زاده در سفر سوریه

خانم مستور از خودتان شروع کنید؛ چگونه با آقای سعیدی‌زاده آشنا شدید؟

سال 1359 پیش از اینکه به دنیا بیایم پدرم شهید شده بود. وقتی به دنیا آمدم به مشهد مهاجرت کردیم و حدود 10 سال در شهر مقدس مشهد سالن بودیم تا اینکه پس از جنگ تحمیلی مجدد به آبادان بازگشتیم و من ادامه تحصیل دادم و توانستم در وزارت آموزش و پرورش به عنوان معلم خدمت کنم.

یکسال پس از اینکه معلم شده بودم، از طرف آموزش و پرورش به سوریه رفتم که در آن سفر پدر و مادر آقای سعیدی زاده هم بودند. پس از این سفر خانواده آقای سعیدی زاده برای خواستگاری به منزل ما آمدند و اینچنین ما با هم آشنا شده و من با محمدسعید ازدواج کردم.

چه سالی با هم ازدواج کردید؟

نیمه اول سال 1382 در کاروان سوریه با خانواده آقای سعیدی زاده آشنا شدم، دی ماه همان سال عقد کردیم و سال بعد هم ازدواج کردیم.

 

 

چه خصوصیاتی در شهید سعیدی‌زاده شما را جذب کرد؟

همیشه دوست داشتم همسرم فرد مؤمن و بااخلاقی باشد. وقتی با خانواده آقای سعیدی‌زاده آشنا شدم بسیار خوشحال بودم که ملاک‌هایی را که مدنظرم بود، دارد. ایشان در عین آرامشی که داشت بسیار مؤمن و مهربان بود. من معتقد بودم اگر فردی مؤمن باشد به همه چیز می رسد به همین دلیل وقتی محمدسعید گفت که مؤذن هم هست بسیار خوشحال و به تشکیل زندگی مشترک مشتاق‌تر شدم.

 

 

چند فرزند دارید؟

ما دو فرزند داریم؛ ریحانه 9 سال و محیا 4 سال دارد.

 

 

شهید هیچ‌گاه از فعالیت‌های قرآنی خسته و ناامید نمی‌شد

از فعالیت‌های قرآنی شهید سعیدی‌زاده برایمان بگویید.

همانطور که خودش تعریف می‌کرد از کودکی به واسطه اینکه پدرش معلم قرآن بود، به فعالیت‌های قرآنی و تواشیح علاقه بسیاری داشت. ایشان بسیار پر جنب و جوش و فعال بود به طوری که هیچ‌گاه از فعالیت در عرصه‌های قرآنی خسته نمی‌شد و هر چه بیشتر کار می‌کرد، مشتاق‌تر هم می‌شد.

وقتی هدفی را دنبال می‌کرد تمامی تلاش خود را به کار می‌گرفت تا بتواند به هدفش برسد. البته برای رسیدن به مقصود بسیار منظم برنامه‌ریزی می کرد. وقتی که وارد گروه تواشیح باقرالعلوم شده بود همه تلاش خود را کرد تا بتواند گروه را بالا بکشد و به جایگاه مطلوبی برساند تا اینکه مسئولیت گروه را بر عهده گرفت.

 

 

محمدسعید به تواشیح اهمیت زیادی می‌داد به طوری که فعالیت‌های قرآنی بخشی از زندگی ما شده بود و می‌خواست نوآوری در تواشیح داشته باشد به همین دلیل بر روی نوع موسیقی، نحوه به کارگیری الحان تواشیح بسیار دقیق بود.

20 سال تلاش برای کسب رتبه نخست مسابقات کشوری تواشیح

وقتی که گروه تواشیح باقرالعلوم در مسابقات کشوری موفق به کسب رتبه نخست شدند، چه حسی داشتند؟

برای رسیدن به این مقام 20 سال زحمت کشیده بود. گاهی از ساعت 6 بعد از ظهر در حسینیه شهید باوی می‌رفتند و تمرین می‌کردند اما بیشتر در منزل ما جمع می‌شدند و تمرین‌ها را شبانه روز ادامه می‌دادند. برای اینکه بتواند تواشیح‌های موفق و فاخر توسط گروه اجرا شود و الحان را به درستی به کار بگیرند با بیشتر اساتید ایران در ارتباط بود و از تجربیات آن‌ها استفاده می‌کرد، با وجود اینکه خودش در زمینه کاربرد الحان به نوعی استاد بود.

اگر در هر رقابتی شکست می‌خوردند ناامید نمی‌شد و به سایر اعضا هم روحیه می‌داد تا دوباره تلاش کنند در صورتی که بسیاری از دوستانش می‌گفتند تواشیح را کنار بگذار اما او مصمم بود و می‌گفت من باید به نتیجه برسم که خوشبختانه به نتیجه هم رسید.

 

 

وقتی گروه باقرالعلوم برای اجرا در مسابقات سراسری خود را آماده می‌کرد محمدسعید همه تلاش خود را می‌کرد تا مشکلی پیش نیاید و اجرای فاخری داشته باشند. در روز رقابت‌ها اول هم‌خوانی و بعد تواشیح اجرا کردند که آنقدر زیبا و آهنگین اجرا شد که مجری هم گفت واقعا کار فاخری را شنیدیم.

در روز اختتامیه من هم در سالن مسابقات با استرس خاصی حضور داشتم اما بچه‌های گروه چون به کار و اجرای خود اطمینان داشتند بدون هیچ نگرانی و استرس نشسته بودند. سال‌های قبل که در مسابقات شرکت می‌کردند استرس زیادی داشتند و من با نوع نگاه محمدسعید آشنا بودم اما این بار همه با خیال راحت منتظر بودند که رتبه اولی آن‌ها اعلام شود. وقتی که گروه باقرالعلوم به عنوان نفر اول اعلام شد بسیار خوشحال بودند و در مراسم اختتامیه اجرایی فاخر داشتند.

 

 

حضور در گلزار شهدا پس از کسب رتبه نخست مسابقات

محمدسعید در لباس فرمی که گروه پوشیده بودند مثل فرشته‌ها شده بود. بعد از اختتامیه همه به گلزار شهدا رفتند. محمدسعید می‌گفت ما به کمک شهدا توانستیم مقام اول را کسب کنیم؛ برای همین هم اول سر قبر پدر شهیدم رفت و بعد برای شهدا فاتحه‌ای قرائت کرد و گفت: ما هر چه داریم از شهدا داریم ان‌شاالله که در همه امور کمک‌مان کنند.

آن روز یکی از بهترین روزهای زندگی ما بود. محمدسعید خیلی خوشحال بود؛ زمانی که اعلام کردند قرار است گروه به حج اعزام شوند انگار دنیا را به او داده بودند.

می‌خواست با کسب رتبه برتری، به حج برود/ بعد از برتری گروه تواشیحی برای نوجوانان تشکیل داد

تاکنون به خانه خدا نرفته بود؟

محمدسعید عاشق سفر به خانه خدا بود. در دوران دانشگاه اسمش برای سفر عمره درآمده بود اما انصراف داد که این اقدام ایشان تعجب همه را برانگیخت؛ چرا که تمام آرزوی او این بود که به خانه خدا برود اما محمدسعید انصراف داد و مصمم می‌گفت: من با اول شدن در مسابقات تواشیح به خانه خدا می‌روم.

البته ناگفته نماند زمانی که محمدسعید به همراه گروه موفق شد رتبه نخست رقابت‌های ملی را کسب کند، اشتیاقی وصف نشدنی داشت و می‌گفت که کار من تازه شروع شده است؛ چرا که باید آنچه که آموختم به دیگران هم یاد بدهم. برای همین هم می‌خواست گروهی دیگر به نام باقرالعلوم تشکیل دهد و به نوجوانان و علاقه‌مندان تجربه و  آموخته‌های خود را منتقل کند.

 

 

گروه باقرالعلوم با تأخیر یک ساله به حج اعزام شد؛ شهید سعیدی‌زاده بابت این موضوع گلایه‌ای هم می‌کرد؟

طبق روال گروه باقرالعلوم باید سال 1393 به حج اعزام می‌شد اما در آن سال گروه باقرالعلوم به حج نرفت به همین خاطر محمدسعید خیلی ناراحت بود. ایشان برای اینکه گروه به حج اعزام شوند پیگیری‌های زیادی می‌کرد به طوری که شاید روزانه چندین بار به مسئولان زنگ می‌زد و جویای روند اعزام می‌شد.

 

 

رابطه‌تان با هم چگونه بود؟

ما تمامی کارهایی که انجام می‌دادیم با مشورت هم بود. وقتی برای پیگیری اعزام تماس می‌گرفت برایم تعریف می‌کرد چه روندی را طی می‌کند حتی می‌توانم بگویم من بیشتر دوستان محمدسعید را از صحبت‌هایی که با هم داشتیم، می‌شناسم. ما همیشه در هر کاری کنار هم بودیم. وقتی می‌خواستیم درس بخوانیم هم یک رشته را انتخاب کردیم تا با هم باشیم برای همین هم ادبیات عرب را برای پیشرفت او در تواشیح انتخاب کردیم و تح&a


ویدیو مرتبط :
تلاش شیر نر برای رسیدن به همسرش