سرگرمی
2 دقیقه پیش | دانلود بازی اندرویداندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفنهای همراه و تبلتها عرضه مینماید و ... |
2 دقیقه پیش | بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legendsآخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ... |
دختر باغبانی که «خانم باشی» دربار شد!
ایران/ خانم باشی با نام اصلی «فاطمه سلطان» دختر بزرگ باغبانباشی در اقدسیه بود، باغی که صاحب آن یکی از همسران محبوب، مقتدر و بانفوذ ناصرالدینشاه؛ یعنی «امین اقدس» بود. این زن زیرک که قبلاً از کاردانیهای او روایت کردهایم گرچه زیبایی همسران دیگر شاه را نداشت و حتی به نابینایی دو چشم هم رسید اما هیچ یک از این مسائل از نفوذ و محبوبیتاش نزد شاه کم نکرد. حتی توانست در لحظات حساس کنار ناصرالدین شاه بماند.
شاه و یاد چشمان معشوق!
ورود فاطمه سلطان باغبانباشی هم از دیدار شاه با امین اقدس آغاز شد. در اواخر سال 1305ه. ق شاه در ملاقاتی که با امین اقدس داشت چشمش به این دختر باغبانباشی افتاد و او را که چشمهایش مانند معشوقهاش «جیران» بود به عقد غیر دائم خود درآورد. در این میان امین اقدس خوشحال از اینکه وجود فاطمه سلطان جوان بیش از گذشته شاه را به او نزدیک میکند، تربیت این دختر جوان را برعهده گرفت.
تربیت «خانم باشی»: جان نثاری برای شوهر!
دکتر ژرار فوریه پزشک فرانسوی دربار ناصرالدین شاه، درباره فاطمه سلطان و استفاده امین اقدس از حضور او مینویسد: «این زن (فاطمه سلطان) پیش امین اقدس زندگی میکند و این خانم مأمور تربیت آن ستاره نوزاد است. امین اقدس از این مأموریتی که به او داده شده است کاملاً راضی است، زیرا که تربیت یک دختر زیبا آن هم دختری که منظور نظر اعلیحضرت است وسیله خوبی است برای آنکه شاه را به عمارت خود بکشاند و هر زنی که میبیند شاه کمتر به او توجهی دارد از این قبیل وسایل برمیانگیزد... امین اقدس اگرچه پیر شده... اگر به تربیت «خانمباشی» قیام کرده فقط از لحاظ علاقه و جان نثاری خاصی است که نسبت به شاه دارد.»
رابطه نزدیک دو هوو در دربار
جالب است که ناصرالدین شاه در روزنامه خاطرات خود از رابطه این دو زن یادداشتهایی برجای گذاشته است و اشاره به ارتباط نزدیک امین اقدس و خانم باشی دارد: «امین اقدس و غیره امروز سواره، به صاحبقرانیه رفته بودند. در وقت رفتن باغبانباشی، اسب تاخته است زمین پرزوری خورده بود (به سختی به زمین خورده بود). عصری امین اقدس را دیدم اوقاتش تلخ بود. خود باغبانباشی را هم دیدم زیر چشم راستش سیاه و کبود و خونآلود بود. خیلی صدمه خورده بود قرار شد فردا زالو بیندازد. فردا که حاجی حیدر آمد گفتم زالو آورده پنج زالو انداختند.»
تلگرام به فرنگ: هنوز فارغ نشده!
درمقالهای منتشر شده در پایگاه اینترنتی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران مفصل به ماجرای زندگی این زن پرداخته شده و آمده است، فاطمه سلطان پیش از سفر سوم شاه به فرنگ باردار میشود، امین اقدس که مراقبت و نگهداری از او را برعهده داشته در تلگراف و نامههای خود به ناصرالدین شاه گزارش احوالات این زن را نیز میداده است: «... عرض دیگر فاطمه سلطان، قریب دو ماه مشغول تدارک سفری او (کودک در شکم) بودیم تا اینکه تماما درست شد. اکنون هشتم محرم [1307] است هنوز فارغ نشده لاکن سلامت و دعاگو است.»
فوت کودک در چهارماهگی
شاه در راه بازگشت از زایمان خانم باشی خبردار میشود و در نوشتههایش به این موضوع اشاره کرده است: «تلگرافی اعتمادالحرم به امینالسلطان زده بودند که فاطمه سلطان باغبانباشی امروز که سهشنبه 19 صفر است یک ساعت به غروب مانده پسری در طهران زاییده است؛ یعنی پسر ماست که او زاییده است اودئیل سنه 1307 اواخر میزان است». اما عمر این پسر بر خلاف تصور ناصرالدین شاه کوتاه بود و در چهار ماهگی فوت میکند!
سه یار همیشگی کنار «امین اقدس»!
فاطمه سلطان در سختترین شرایط کنار امین اقدس بود تا جایی که وقتی امین اقدس بینایی هر دو چشم خود را از دست میدهد و سفر او به اتریش برای درمان بینتیجه میماند و کاملاً نابینا میشود، او به همراه امینالسلطان (صدر اعظم شاه) و عزیزالسلطان (ملیجک و برادرزاده امین اقدس) در کنار او میمانند و ترکش نمیکردند. ناصرالدین شاه هم در گزارشی که از سفر امین اقدس به خراسان (برای زیارت) نوشته است به حضور این سه یار نزدیک تأکید دارد و نوشته است: «29 ذیقعده 1307 سفر امین اقدس به مشهد. امین اقدس سوار کالسکه شد و راندند برای امینآباد. میرزا محمدخان و عزیزالسلطان چند نفر از کنیزهای ما سلطان کبابی، زیور، چهره، باغبانباشی اینها هم بدرقه همراهش رفتند که بروند شاهزاده عبدالعظیم ناهار را آنجا باغ والده شاه بخورند و عصر بروند امینآباد شب را آنجا بمانند فردا برگردند... امینالسلطان هم همراه امین اقدس رفت، چون امین اقدس دو شب در امینآباد ماند. امینالسلطان هم این دو شب را در امینآباد مانده بعد که امین اقدس را راه انداخته بود برگشته بود.»
سفر به عراق و بارداری «خانم باشی»
جالب است بدانیم در سال 1309 ه. ق ماجرای لغو امتیاز تنباکو و پشت سرگذاشتن آن بحران از سویی و شیوع بیماریهایی چون آنفلوآنزا و وبا از سوی دیگر، ناصرالدین شاه را راهی سفری به عراق عجم کرد. زنان حرم برای پیوستن به این کاروان شور و شوق بسیار نشان دادند. از میان آن زنان امین اقدس با نابینایی و تنی فلج، «عایشه خانم» با چشم درد و فاطمه سلطان باغبانباشی باردار، شاه را همراهی کردند.
تکانهای کالسکه و بیمار دکتر فوریه!
اما راه طولانی و پر فراز و نشیب آن باعث شد فاطمه سلطان که باردار بود دچار مشکل شود و تحت نظر دائمی دکتر فوریه قرار بگیرد. خود دکتر فوریه در اینباره نوشته است: «من اگر تمام وقتم به تفقد (رسیدگی) حال مریضانم نمیگذشت، باز قسمت اعظم آن در این کار صرف میشد، چه غیر از مریضان سابقٰ، مریضه دیگری هم پیدا کرده بودم و آن دختر زیبای باغبانباشی بود که شاه با وجود حمل پنج ماهه او، راضی نمیشد که از آن خانم دقیقهای دور بماند و در این سفر تکان کالسکه حال او را منقلب ساخته بود.»
اطبای ایرانی و پیشنهاد سقط جنین
متأسفانه آنطور که پیشبینی میشد تکانهای کالسکه کار خود را کرد و در روز دهم ذیقعده دکتر فوریه به ملاقات فاطمه سلطان که چادرش در کنار چادر امین اقدس قرار داشت رفت. بعد از این ملاقات از حالت او ابراز نگرانی کرد و در خاطراتش به اوقات تلخ شاه اشاره کرده است. در روز پانزدهم اطبای ایرانی تصمیم به سقط بچه میگیرند اما دکتر فوریه که از مخالفان این تصمیم بوده، روایت کرده است: «شاه اتفاقاً این مطلب را به من گفت و من خطر این کار را به او خاطرنشان کردم و گفتم که من این عمل را لازم نمیدانم در آن نیز شرکت نمیکنم شاه ظاهراً بیانات مرا تصدیق کرد و موقتا از این عمل صرف نظر شد...»
اعتمادالسلطنه و ماجرای سقط «خانمباشی»
اما آنطور که معلوم میشود در بیست و دوم ذیقعده که محمدحسنخان اعتمادالسلطنه- از همراهان شاه در این سفر - در روزنامه خاطرات خود هم از آن گفته است این کودک سقط میشود: «بعد از شام خواستم بخوابم، صدای عمادالاطباء را شنیدم که از دم چادر من عبور کرد. وحشت کردم که مبادا خدای نکرده امروز مزاج مبارک شاه کسل بوده نوبهای عارض شده اطباء را خبر کردند. معلوم است برای من چه حالتی رو میدهد... معلوم شد که فاطمه سلطان دختر باغبانباشی اقدسیه که حالا محبوبه شاه است بچه سقط میکرده...»
دسیسه هووها و پیشنهاد گرفتن لقب!
این زن زیبای ناصرالدین شاه که بیشتر محبوبیتش به خاطر این بود که چشمهایش شبیه معشوقه از دست رفته شاه؛ یعنی جیران بود از دسیسههای هووهایش به دور نماند. «مونسالدوله» ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه در خاطراتش به این موضوع اشاره کرده است که هووهای خانم باشی زیر پای او مینشینند و به او یاد میدهند که اول زمستان یک نیم تنه تهیه کند و با ملیله روی آن نام «فروغ السلطنه» را که لقب جیران بود بنویسد.
نیم تنه ملیله دوزی با لقب «فروغالسلطنه»
خانم باشی هم که در آن زمان جوان و کم تجربه بود حرف هووهای ناجنس را قبول میکند و نیم تنه ترمه ملیله دوزی را با نام «فروغالسلطنه» میدوزد و یک شب سرد زمستانی میپوشد. ناصرالدین شاه در شبهای سرد زمستان به دیوانخانه نمیرفت و در «تالار آیینه» یا «اتاق برلیان» مینشسته است و صدراعظم و وزیرها را همانجا احضار میکرد. خانمها هم در اتاق دیگر منتظر مینشستند تا کارهای دیوانخانه تمام بشود و به حضور شاه برسند و شب نشینی خوشی را با آواز و موسیقی کنار هم داشته باشند.
کی به تو اذن داده است!
ماجرا اینطور ادامه پیدا میکند که بعد از ورود زنان، شاه سرگرم تماشای خانمها میشود و به ساز و آواز گوش میدهد که ناگهان چشمش به نیم تنه خانم باشی و ملیله دوزی نام فروغ السلطنه میافتد و بیاختیار از جا بلند میشود و سر خانم باشی داد میزند که با کدام اجازه این نیم تنه را دوختی؟ کی به تو اذن (اجازه) داد لقب فروغ السلطنه را ملیله دوزی کنی؟ برو! برو این نیم تنه را در بیاور و با لباس دیگر بیا!
«خانم باشی» و روایت نوه دختری شاه
درباره اینکه خ
ویدیو مرتبط :
هلالی:آفریدند تو را تا که مسیحا باشی / همه چون خادم دربار و