فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



جزئياتي درباره يک انجمن عجيب و متفاوت


ايران/ «شهرام هستم، خدمتگزار پرخور جلسه و به همه پرخورهايي که امروز اينجا جمع شده‌اند خوشامد مي‌گويم.» با اين جمله شهرام گرداننده جلسه، يکي از جلسات انجمن پرخوران آغازمي‌شود؛ پرخورهايي که دورهم جمع شده‌اند تا با کمک هم‌ دست از پرخوري بردارند.

اين روزنامه گزارشي با اين مقدمه نوشت: اعضاي انجمن پرخوران در جلسه اين هفته‌شان در يک سالن با ديوارهاي سياه‌رنگ جمع شده‌اند. امروز من هم با آنها همراه شده‌ام و پا به‌ پايشان تا پايان جلسه پيش مي‌روم. باهم دعاي روزانه را مي‌خوانيم؛ دعايي که مضمون کلي‌اش کمک از خداوند براي داشتن اراده‌اي مستحکم و رهايي از اسارت نفس است. بعد پرخورها از تجربه‌هايشان مي‌گويند و همين‌طور جلسه تا انتها پيش مي‌رود.

شهرام مي‌گويد: با نام خدا جلسه را براي پرخوراني که در اين مکان و خارج از اينجا در عذاب هستند شروع مي‌کنيم.

در يک‌ طرف سالن، خانم‌ها نشسته‌اند و در سوي ديگر، آقايان. سالن نسبتا بزرگ پر از جمعيت است. برخي اضافه‌وزن دارند، شکمشان جلو آمده و دکمه‌هاي لباسشان را فشار مي‌دهد يعني به‌ طور واضحي تپل هستند اما اين‌طور هم نيست که همه چاق باشند. تعدادي از شرکت‌کنندگان، وزن معمولي دارند. تعداد کمي هم باريک و لاغرند اما همه براي يک هدف اينجا جمع شده‌اند. از پرخوري خسته شده‌اند و تمايل به قطع خوردن غيرارادي دارند.

هر کس بعد از معرفي خودش با نام کوچک، فوري اضافه مي‌کند يک پرخور است و بعد هم از تجربه‌هايش مي‌گويد؛ تجربه‌هاي موفق و ناموفق در ترک غداخوردن غيرارادي يا همان پرخوري خودمان.

از پرخوري سرطان گرفتم

آن طور که اعضاي انجمن پرخوران مي‌گويند، اين انجمن بر پايه رابطه دوستي و همدردي شکل‌ گرفته است؛ کساني که با کمک هم و تجربه‌هاي مشترکشان قصد دارند از پرخوري بي‌اختيار رها شوند. اين انجمن آن‌طور که اعضايش تأکيد مي‌کنند باشگاه لاغري، رژيم غذايي يا داروهاي جادويي نيست و تنها شرط عضويت در آن تمايل به توقف خوردن بي‌اختيار است. انجمن با کمک‌هاي داوطلبانه اعضا اداره مي‌شود.

شهرام کمي اضافه‌وزن دارد. به قول خودماني، کمي تپل است و شکم برآمده‌اي دارد. با لحني آرام و صورتي پر از خنده حرف مي‌زند. لحنش پر از آرامش است: وقتي سير بودم مي‌خوردم، وقتي دل‌درد داشتم مي‌خوردم، دندان‌درد داشتم مي‌خوردم. خوشحال بودم مي‌خوردم. ناراحت بودم غذا مي‌خوردم. خلاصه يک پرخور تمام‌عيار بودم. به ‌سختي اينجا را پيدا کردم. زماني که اينجا رسيدم حتي قدرت تکلم هم نداشتم. با تمام بيماري‌ام اينجا آمدم، با يأس و نااميدي شديد اما خوشحالم به همه اعلام کنم 5 سال و دو ماه است پاکي دارم. به‌تدريج بيماري‌هايم هم رفت. چربي و قندم تنظيم شد و قدرت تکلمم برگشت. هرچند هنوز اضافه‌وزن دارم اما توانستم 30 کيلو وزن کم کنم. در پروسه پرخوري‌ام سرطان گرفتم اما با همين برنامه توانستم آن را هم رد کنم.

شهرام تأکيد مي‌کند که با کمک دکتر تغذيه، اين جلسات و کمک راهنمايانش توانسته است بر بيماري پرخوري‌ خود غلبه کند.

در ادامه جلسه، بهروز صحبت مي‌کند. بلوز قرمزرنگ به تن دارد و چاق هم نيست: يکي از مشکلات من بي‌انضباط غذاخوردن است. تند مي‌خورم، با همه غذا مي‌خورم. تا وقتي از بيماري‌ام شناختي نداشتم، مدام در برابرش شکست مي‌خوردم.

بهروز اعلام مي‌کند 122 کيلو بوده و توانسته با کمک انجمن و رعايت 12 قدم، 85 کيلو شود.

وجود چاق‌ها حالم را خوب مي‌کرد

انجمن با قدم‌ها و سنت‌هاي دوازده‌گانه اداره مي‌شود؛ همان برنامه‌اي که معتادان به مواد مخدر هم گاهي از آن براي ترک مصرف مواد استفاده مي‌کنند. براي همين هم هست که پرخورها هم به شيوه معتادان اول خود را معرفي مي‌کنند و حتي از واژه پاکي براي بيان دوري از پرخوري‌شان استفاده مي‌کنند. اينجا پاکي يعني غذاخوردن به شيوه معمول و سالم. اين‌طور نيست که پرخورها از دکتر تغذيه استفاده نکنند، بلکه بيشترشان اعلام مي‌کنند که تا قبل از اين معمولا دکتر تغذيه نمي‌توانسته کمک چنداني به آنها کند چون آنها خيلي نمي‌توانسته‌اند در رژيم غذايي باقي بمانند.

قدم اول در اينجا اين است: ما اقرار کرديم که در برابر پرخوري عاجز بوديم و زندگي‌مان غيرقابل اداره شده بود. قدم دوم هم آنکه به اين باور رسيديم نيرويي برتر مي‌تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

قدم‌ها و سنت‌ها همين‌جور تا 12 قدم و پله بعدي با کمک جلسات مشترک، نشريات مؤثر و راهنمايان اجرا مي‌شود؛ همان راهنماياني که هر پرخوري براي خود برگزيده تا در زمان وسوسه کمکش کند؛ راهنمايي که در هر ساعت از شبانه‌روز به دوستش کمک مي‌کند، حرف‌هايش را مي‌شنود و کمک‌حالش مي‌شود تا بر وسوسه‌اش غلبه کند.

خانم مسني خود را مادر پرخور معرفي مي‌کند: من جزو بيماران خيلي فعال هستم. يعني دکتر به من هشدار داده ممکن است 150 کيلو را هم رد کنم. رژيم هم مي‌گرفتم اما نمي‌توانستم در پرهيز باقي بمانم. معمولا فقط تا سه روز مي‌توانستم رژيمم را حفظ کنم اما اينجا به لحاظ روحي آرامش پيدا کردم. همه مثل خودم چاق بودند و همين حال من را خوب مي‌کرد. هر وقت حالم بد مي‌شود کسي هست که به او زنگ بزنم و درد من را بفهمد اما با اين همه ‌کسي هم به من نمي‌گويد چي بخور و چي نخور.

آيا ما هم يک پرخوريم؟

آيا وقتي گرسنه هم نيستيد غذا مي‌خوريد؟ آيا بدون هيچ دليلي تا خرخره‌تان غذا مي‌خوريد؟ آيا پس از پرخوري احساس گناه و پشيماني مي‌کنيد؟ آيا وقت و فکر زيادي را صرف غذا مي‌کنيد؟ آيا در حضور ديگران به‌ طور معقول غذا مي‌خوريد ولي بعد در تنهايي جبران مافات مي‌کنيد؟ آيا براي فرار از نگراني‌ها و ناراحتي‌هايتان غذا مي‌خوريد؟

اينها تعدادي از پرسش‌هايي است که به شما کمک مي‌کند تا تشخيص دهيد آيا شما يک پرخور بي‌اختيار هستيد يا نه. آن‌طور که نسترن پرخور با همين سوال‌ها فهميد يک پرخور است: فهميده‌ام در چنگ نوعي بيماري اسيرم اما دلايل آن مهم نيست بلکه بايد ياد بگيريم چگونه از آن رها شويم.

«عبدالله هستم يک پرخور. من عاشق کباب بودم. يک‌جور اعتياد انگار. اصلا اگر يخچالمان خالي بود حالم بد مي‌شد. موقع غذا بايد تلويزيون خاموش مي‌شد. اصلا ميهماني مي‌رفتم که غذا بخورم. اگر مي‌فهميدم در مجلسي غذاي خوب نيست نمي‌رفتم. محل کارم خارج از تهران است اما اين‌ همه راه مي‌کوبيدم بيايم تهران خانه و ناهار بخورم و بعد برگردم. چه خسارت‌ها که از اين پرخوري نديدم.»

اين روزها عبدالله حال‌ و روز بهتري دارد. به قول خودش اينجا غير از حل کردن ولعش نسبت به خوردن، گذشت و بخشش را هم آموخته است: اگر همسرم برايم غذاي خوشمزه نمي‌پخت سرش داد مي‌زدم. اصلا براي غذا به آدم‌ها محبت مي‌کردم.

«اکرم پرخورم. از بچگي اين بيماري را داشتم. هر وقت احساس خلاء مي‌کردم غذا مي‌خوردم. آدم‌ها اگر از زندگي‌ام مي‌رفتند من خوردن را جايگزين آنها مي‌کردم. خوردن بهترين جايگزين براي همه‌ چيز بود. آنقدر و تا خرخره مي‌خوردم که فکر مي‌کردم يک روز از پرخوري خفه مي‌شوم و مي‌ميرم. در اينجا نظم را آموختم. چون بي‌نظمي در زندگي من بيداد مي‌کرد. اينجا هر کس از احساساتش مي‌گويد، از سختي‌ها و تحقيرهايش و همين اساس همدردي است که من را تا حد زيادي نجات داده هرچند هنوز هم اضافه‌وزن دارم.»

ترس‌ها و وسوسه‌هاي پرخوري

نخستين جلسه پرخوران گمنام در سال 1960 در آمريکا تشکيل شد. سه پرخور دور هم جمع شدند و با پيروي از برنامه دوازده‌قدمي، نخستين جلسه پرخوران گمنام را برگزار کردند تا بتوانند به کمک هم مشکلشان را در زمينه غذاخوردن برطرف کنند. امروز هزاران نفر در سراسر دنيا براي مبارزه با پرخوري افراطي از همين روش استفاده مي‌کنند.

بعد از بيان تجربيات موفق، ديگر شرکت‌کنندگان از شکست‌ها و ناکامي‌هايشان مي‌گويند و از ديگران مي‌خواهند به آنها کمک کنند تا در کنار هم آنها را پشت سر بگذارند.

«حميد پرخور هستم. پرخوري تعريف جامعي ندارد. فقط مي‌دانم اين پرخوري بر روح و روان و معنويتم اثر گذاشته است. من دوستان لاغري هم دارم که پرخورند. هر وقت ترس از آينده و بي‌پولي يا هر ترسي سراغم مي‌آيد مي‌خورم. برايم دعا کنيد. اين روزها سعي مي‌کنم پرخوري نکنم اما خيلي وسوسه دارم چون کارم هم با مواد غذايي است. در اين شش ماه اخير عاجز شده‌ام. فقط به مواد غذايي فکر مي‌کنم. اين روزها وقتي از سر کار مي‌آيم نمي‌توانم مقابل يخچال نايستم و همه اينها من را عاجز کرده است. برايم دعا کنيد. از همه شما کمک مي‌خواهم.»

غزاله هم از شکستش‌ در اين روزها مي‌گويد، اينکه ماه‌ها رژيم غذايي‌اش را رعايت کرده ولي در اين روزها ناگهان سه پرس عدس‌پلو و يک قابلمه برنج خورده. او اعتراف مي‌کند در برابر مواد غذايي عاجز است و از همه کمک مي‌خواهد تا دوباره به مسير درست بازگردد.

محمدرضا پرخور ديگر جلسه، اصلا اضافه‌وزن ندارد: فکر مي‌کردم ممکن است روزي وزير شوم اما توي تاکسي که مي‌نشستم مجبور بودم جاي سه نفر کرايه بدهم. اول از خوردن عاجز شدم. البته بايد اينجا و جلوي همه شما اعتراف کنم که هنوز عاشق ويارهايم هستم. يک روز فهميدم آنقدر براي ويارهاي ناگهاني‌ام رانندگي کرده‌ام که ديگر خسته‌ام. فکر کنيد هوس غذايي مي‌کردم و از اينجا تا بهشهر برايش رانندگي مي‌کردم يا در تهران از شمال شهر به جنوب شهر و بالعکس مي‌رفتم تا فقط غذا بخورم. من از همه اينها خسته شدم اما هنوز عاشق ويارهايم هستم.

خانمي که بغل‌دست من نشسته برايم توضيح مي‌دهد که محمدرضا توانسته 50 کيلو وزن کم کند اما اين‌طور هم نيست که هر کسي به جلسه مي‌آيد چاق از در وارد شود و لاغر بيرون برود. خيلي‌ها هم چندان موفق به کم‌کردن وزنشان نمي‌شوند اما عادت‌هاي غذايي‌شان تنظيم مي‌شود، کار گروهي مي‌آموزند و از يکديگر کمک فکري مي‌گيرند.

در پايان جلسه، تجربه‌هايي از پاکي‌ گفته مي‌شود و آنهايي که از يک روز تا شش ماه توانسته‌اند در خوردن افراط نکنند خود را معرفي مي‌کنند و به‌عنوان جايزه، کليدي رنگي از گرداننده جلسه هديه مي‌گيرند. بعد اعضا دور هم جمع مي‌شوند، دستانشان را به هم مي‌دهند و با هم دعا مي‌خوانند؛ دعايي نه‌ فقط براي کمک به رفع پرخوري‌ بلکه براي آرامش و زندگي بهتر.

با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد


ویدیو مرتبط :
انجمن های نوعروس : آموزش آرایش زیبا و متفاوت برای چشم