سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
سرمقاله اعتماد/ شهر ما خانه کیست؟
اعتماد/ « شهر ما خانه کیست؟ » عنوان نگاه روز روزنامه اعتماد به قلم سید محمد بهشتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
تامل در تاریخچه پیامهای بصری پایتخت خود موضوع جالبی است. اکنون که به تصاویری که از همین تهران خودمان حدود بیست و پنج سال پیش تهیه شده مینگریم، تغییری اساسی نظرمان را جلب میکند و شاید به سرعت نتوانیم تشخیص دهیم چه چیزی سیمای شهر را تا این اندازه دگرگون کرده است. تهران بیش از دو دهه پیش تقریبا عاری از پیامهای گرافیکی و نوشتاری، چه اطلاعرسانی و چه تبلیغاتی بود. حتی تابلوهای جهتیابی در خیابانها و اتوبانها حداقلی بود و به همین خاطر گم شدن در شهر بهخصوص برای کسانیکه آشنایی زیادی با تهران نداشتند بسیار متداول بود. شهر همچون «عرصه صامت» شاید اصطلاح مناسبی برای این دوره از حیات شهری تهران باشد. در این دوران پیامهای شهر برای شهروندان از عملکردیترین مرتبه فراتر نمیرفت؛ شاید تنها پیامی که از این دوران، خوب به خاطرمان مانده باشد شعار «شهر ما خانه ما» بود که دلالت بر این واقعیت داشت که مدیریت شهر خود را صاحبخانه میدانست و شهروندان را همچون مهمانان ناخواندهای که حضورشان بیشتر مایه دردسر شهرداری بود. طبیعتا در شرایط بحرانی شهر از «عرصه زندگی» به «عرصه زنده ماندن» تخفیف پیدا میکند. در شرایط بحران مدنی، زندگی در محیط خصوصی در جریان است و پشت به فضای شهر دارد. در شهرِ عاری از حیات مدنی، یا شهر صامت، حرف و پیامی حتی اگر وجود داشته باشد هم شنیده نمیشود. اهل شهر نه گوینده و نه مخاطب پیام «شهر ما خانه ما» بودند و به همین خاطر این شعار هیچ پژواک و تاثیری نداشت و مردم به راحتی آشغال خود را از «درون» محیط زندگیشان به «بیرون» که عرصه زندگیشان نبود یعنی به سطح شهر میریختند. کمتر از دو دهه پیش بود که با نصب تابلوهای بزرگ تبلیغاتی و اطلاعرسانی شهر از حالت صامت در آمد و شروع به سخن گفتن کرد و شهر صامت تبدیل به «عرصه گفتهها» شد. خیلی طول نکشید که شهر دچار تفریط شد؛ یعنی «عرصه گفتهها» در کوتاهزمانی به «عرصه هیاهو» مبدل شد و علت آن نیز تعداد پرشمار تبلیغاتی بود که برای مدیران شهری درآمدشان بیشتر از محتوایشان اهمیت داشت. طبیعتا شهروندان برای گویندگان این تابلوهای تبلیغاتی به مثابه جیبهای پر از پول بودند و برای شهرداری اشخاص ناشناسی که در هر مقام و موقعیتی میتوانستند مخاطب تبلیغاتی از خودرو گرفته تا مایع ظرفشویی و چیپس و پفک باشند. گاه در میانه این تبلیغات پیامهای اخلاقی و سخنانی از بزرگان و معصومین هم به چشم میخورد، لیکن اینگونه نصایح در هیاهوی بصری بیشتر شبیه صدای «آهای!» بود که گوینده و شنوندهاش معلوم و معرفه نبود و از اینرو احتمال شنیده شدن و تاثیر حرف بر مخاطب بسیار اندک بود. چند سالی است که با فروکش کردن اوج بحران مدنیت، تبلیغات شهری ما را متوجه تغییری در مناسبات مدیران شهری و شهروندان کرده است. به طوری که میتوانیم بگوییم شهر در حال گذار از «عرصه گفتهها» به «عرصه گفت و شنودها» است. گویی مدیریت شهری شهروندان را دیگر نه فقط به مثابه میهمانان ناخوانده و نه مصرفکنندگان کالا بلکه به مثابه «انسانهایی» که سلامتی جسم و شادابی روحشان نسبت متقابلی با سلامتی و نشاط شهر دارد به جا آورده است. اشتباه نیست اگر بگوییم شهر عرصه حضور و تعامل شده است. بازگشت زندگی به شهر رفتهرفته خود را در امور مختلفی نشان میدهد؛ تعدد کافههای شلوغ، رونق نمایشگاه و تئاتر و فعالیتهای فرهنگی، تعداد روزافزون تورهای تهرانگردی، حساسیت عمومی در قبال تخریب میراث شهرها، توجه به نماهای شهری و... به خاطر جریان زندگی در شهر، شهر از حالت صامت و کر و کور درآمده است و دستگاه عصبیاش فعال شده است. پیامهای بصری نیز در شهر گوینده و مخاطب پیدا کرده است. بطور خاص درباره تبلیغات «شهروند سالم» هم گوینده پیامها معلوم و معرفه است و هم مخاطبشان؛ گوینده نهاد مسوول سلامتی شهروندان و مخاطبان آن اهل شهرند. شنیدن نصیحت آنگاه بر ما گران میآید که گوینده آن نکره یا واعظ غیر متعظ و غیرمرتبط باشد ولیکن اگر واعظ معرفه و مرتبط و عالمِ مشفق باشد و مهمتر اینکه ما را به عنوان اهل شهر «مخاطب» قرار دهد، پیام حکم تذکری را پیدا میکند که ما را به صرافت مراعات میاندازد، بهخصوص وقتی که پیامها به بیانی زیبا و سلیس درآید چنانکه بر وزن و اعتبار پیام و گوینده آن بیفزاید و انتقال آن را به مخاطب تسهیل کند. در این میان شهرداری از مقام گوینده و متکلم وحده تبدیل به نهادی شده که این پیامرسانی را تسهیل کرده است. در واقع شهرداری پس از مدتها دست و پا زدن بالاخره جایگاه خود از مقام «صاحبخانه بداخلاق»، «متولی ساخت و ساز در شهر»، «ناصح شهروندان» و... تغییر داده و در جای درستی ظاهر شده است؛ نهادی که به جای ایجاد اغتشاش بصری و کلامی بیشتر سعی در رساندن پیام درست از گویندهای بجا به شنوندهای انسانی را دارد. با بازگشت زندگی به شهر و معلوم شدن جایگاهها، پس از گذشت چند دهه میتوانیم اعتراف کنیم که «شهر ما خانه ما» دیگر شعاری نوشته شده بر سطلهای زباله نیست بلکه حرف دل بیشتر شهروندان است!
با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید
منبع: اعتماد
ویدیو مرتبط :
سرمقاله شماره 316 مجله موفقیت