سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



شاعرانه/ پدرم که مرد، خشمگین‌ترین برادرم گریست...


شاعرانه/ پدرم که مرد، خشمگین‌ترین برادرم گریست...فارس/ شاعر «دردهای موسمی» تعارف را با خود و شعر خود کنار گذاشته و حقیقت شعر را در واقعیت زیستمان خود یافته. ساده شعر می‌نویسد. شاعری روستایی و عشایر زاده که ابایی از نشان دادن سبک زندگی خود در لباس عناصر و نمادهای زندگی بومی ندارد.

در جامعه ای که تعداد شاعران از مخاطبان شعر بیشتر است، دیگر نمی توان شعر را فقط یک هنر دانست. بلکه یک رسانه یا امکان برای خود ابرازی و ارضای حس شهرت و دیده شدن است. پس چندان عجیب نیست که هر روز با افرادی مواجه شویم که در عرصه ی شعر آگاهانه یا ناآگاهانه، برای جلب توجه دست به هر کاری می زنند تا خود را متفاوت از دیگران جلوه دهند و معرفی کنند. روزی قالب های شعری را دچار تغییر می کنند، باری وزن شعر را کنار می گذارند یک روز هم کلاه معنا و مفهوم را از سر شعر بر می دارند و از شعر موجود عجیب الخلقه ای می سازند که هر چه مفهوم آن کمتر فهمیده شود،بیشتر شعر خواهد بود.

در پایان هم شعر در نظر آنان همان لباس پادشاه است که فقط حلال زاده ها توان دیدنش را دارند. مخاطب این گونه شاعران هم برای آن که از تهمت شعر نافهمی در امان باشد به ناچار، برای تاکید در مقابل شعر آن ها، سر تایید فرو می آورد ، تاییدی بر شعر فهمی مصلحتی.

در این میان سجاد سوری شاعر «دردهای موسمی» تعارف را با خود و شعر خود کنار گذاشته و حقیقت شعر را در واقعیت زیستمان خود یافته. ساده شعر می نویسد. شاعری روستایی و عشایر زاده که ابایی از نشان دادن سبک زندگی خود در لباس عناصر و نمادهای زندگی بومی ندارد. واژه هایی آشنا مانند دایه ، برنو، ریواس، گرگ، زمستان، زاگرس، کمانچه، اسب، مرثیه و پلنگ، خشت های بنای شعر او هستند. آنگونه که زندگی کرده شعر می نویسد. پس شنیدن و فهمیدن آنچه می گوید نیاز به دیگرگونه زیستی و متفاوت اندیشی ندارد .زیرا هر کدام از ما به نوعی واژه های او را زندگی کرده ایم.

وقتی سجاد سوری می گوید: (پدرم که مرد،خشمگین ترین برادرم گریست) ما می دانیم که مرگ پدر، سایه ی آدم را کوتاه می کند. وقتی می گوید: (سردار می دانست تفنگ بی فشنگ یعنی عصا...) ما به جای او تسلیم می شویم.

سجاد سوری در مجموعه ی شعر دردهای موسمی ، ساده شعر می گوید پس بی تکلف و ساده می توان از خواندن و شنیدن شعرهایش لذت برد.

پدرم که مرد

خشمگین ترین برادرم گریست

و من تازه فهمیدم

چند روزیست

سایه ام کوتاه تر شده است.

پدرم هیچگاه حاضر نشد

ساچمه های تنش را درآورد

تا به ما ثابت کند که

چرا سرزمین ما

از ماشه ی تفنگ فراتر نمی رود*

سورنا جوکار بهمن 94

*(شعر از مجموعه ی درد های موسمی سروده ی سجاد سوری)


منبع: فارس


ویدیو مرتبط :
پدرم با کمک برادرم به صورتم اسید پاشید