سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
مثلث نوشت: پشتپرده «ایران ۲۰۲۵» چه سناریویی وجود دارد؟
مثلث نوشت: پشتپرده «ایران ۲۰۲۵» چه سناریویی وجود دارد؟
مثلث/ متن پیش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیستانتشار یک گزارش تحتعنوان «ایران ۲۰۲۵» در هفتهنامه تایم که عکس روی جلد این مجله آمریکایی را نیز به خود اختصاص داده بود، کافی بود تا همه ذهنها مشغول این سوال شود که آمریکاییها چه رویایی برای ایران در ۱۰سال آینده در سر دارند؟ آیا قرار است دولت آمریکا همان الگوی جنگ سرد را در ایران پیاده کند؟
گزارش تایم درباره ایران چه میگوید؟
تایم، بیست عکس از نیوشا توکلیان عکاس زن ایرانی را بهعنوان مرجع قضاوت پیرامون جامعه ایران انتخاب و آنها را در صفحات داخلیاش منتشر کرده است؛ گزارشی که تیتر اصلی صفحه نخست این هفتهنامه آمریکایی را نیز به خود اختصاص داده است. تصویر دختر ایرانی در حالی روی جلد تایم نقش بسته که نخ یک بادکنک را در دست دارد و پشت به دریاچه خلیجفارس در پایتخت ایستاده است. تایم با انتخاب این عکسها، چرخشی جالبتوجه در میان رسانههای غربی از خود نشان داده است؛ چه آنکه آنها اغلب تلاش میکنند تصویری سیاه از جامعه ایران به نمایش بگذارند درحالیکه عکسها و گزارش تایم، ایران را جامعهای خاکستری معرفی میکند که از یکسو سنتهای ملی و مذهبی در آن نمود دارد و از سوی دیگر، نشانههایی از مدرنیسم به وضوح در آن به چشم میخورد. تلفیق سنت و مدرنیته در این تصاویر در همه شئون زندگی همچون حجاب، امکانات شهری و عزاداری ماه محرم به تصویر کشیده شده است. نویسنده گزارش «ایران ۲۰۲۵» به این نکته اشاره کرده است که فضای اجتماعی ایران برخلاف تصور بسیاری از غربیهاست و با جامعهای نیمهمدرن مواجه هستیم که بخشی از فضای سالهای ابتدایی انقلاب در کنار نگاههای تازه نسل جدید در آن مشهود است و از تصویر کلی که ایران امروز به او میدهد و دورنمایی که او تصور کرده و از آن با عنوان «ایران ۲۰۲۵» یاد کرده، هیجانزده شده است. انتخاب تصویری با پسزمینه ساختمانهای مدرن و دختری با پوشش نزدیک به طیف وسیعی از دختران دهه۷۰ شمسی در راستای همین هیجانات است. نویسنده تایم در بخشی از گزارش خود نوشته است که اکنون آهنگ و مسیر تغییرات در ایران که نهایتا مشخص میکند توافق هستهای تاریخی بهدستآمده در ۱۴ جولای مانع از یک جنگ شده و یا اینکه تنها آن را به تأخیر انداخته است... در سند ۱۱۰ صفحهای توافق که با زبان پیچیده فنی نگارش شده، فرض اصلی این است که با گذشت زمان ایران میتواند بیش از پیش قابلاعتماد شود. تایم در این گزارش مدعی محدودیت آزادی بیان در ایران شده و از زبان یک شهروند ایرانی چنین مینویسد: «شاید یک راه برای بیان نارضایتی ما شیوه لباس پوشیدن و مواردی اینچنین باشد...» نتیجهگیری این هفتهنامه آمریکایی این است که یک جریان بزرگ اجتماعی که بخش عمده آن را جوانها تشکیل میدهند، هوادار جریان میانهرو بوده و به تعامل با جهان علاقه دارند. تایم همچنین از غیرقابل توقف بودن تغییر در ایران سخن به میان میآورد و لغو تحریمها را عاملی برای سرعت گرفتن تغییر در ایران معرفی میکند.
این هفتهنامه آمریکایی از یکسو به این مساله اذعان میکند که ایران یک کشور منزوی نیست و دارای جهانشهریترین جمعیت در خاورمیانه است و از سوی دیگر، به رویکردهای متعادلتر و میانهروی تندروهای ابتدای انقلاب اشاره میکند؛ تحلیلی که گزارشگر تایم را به این نتیجه میرساند که نه فقط ایران، بلکه دولت مردان ایرانی نیز تغییر میکنند.
دونگاه متفاوت پیرامون چگونگی عادیسازی رابطه ایران و آمریکا
آنگونه که فرید زکریا در کتاب آینده آزادی بیان میکند، ایالاتمتحده آمریکا روند دموکراتیزاسیون را در جهان خصوصا کشورهای جهان سوم و در حال توسعه دنبال میکند. او از الگویی آمریکایی سخن میگوید که از دهه ۹۰ میلادی در برخی کشورهای شوروی سابق همچون قزاقستان پیاده شده است. در آن برهه، ایالاتمتحده آمریکا با فرستادن افرادی بهعنوان محقق یا پژوهشگر اجتماعی، الگوی دموکراسی خود را به کشورهای مختلف معرفی میکرد؛ آن کشورها برای دریافت این الگو ابراز تمایل میکردند اما آمریکا بهدلیل پیچیده بودن فرآیند دموکراسی خودساختهاش، آنها را از اجرای این نمونه از دموکراسی برحذر میداشت. زکریا در عین حال از «استثنای اسلامی» سخن میگوید و تاکید میکند که جهان عرب، میان دولتهای اقتدارگرا از یکسو و جوامع غیرلیبرالی از سوی دیگر گرفتار آمده که هیچیک زمین باروری برای دموکراسی لیبرالی نیست. او ابراز عقیده میکند که خاورمیانه امروز در تضاد شدیدی با بقیه جهان قرار دارد. زکریا همچنین به هراس حکومتها و مردم کشورهای خاورمیانه از غربی شدن اشاره میکند و جمال عبدالناصر را به دلیل تلفیق نکردن دین و سیاست میستاید.
ماجرا اما آنجایی جالبتر میشود که او ایران را استثنایی در خاورمیانه معرفی میکند و در اظهار نظری ناشی از نگرشهای متعصبانه به آمریکا مینویسد: «غیرقابلتصور نیست که کشوری که خاورمیانه را به اسلام سیاسی کشاند، در نهایت خاورمیانه را از آن برهاند.» زکریا با بیان اینکه بیشتر کار اصلاحات در خاورمیانه باید برعهده ملتها باشد، مینویسد: «راهحل پایدارتر، اصلاحات سیاسی و اقتصادی است. اصلاحات اقتصادی اساسی است و باید در اولویت قرار گیرد. اگرچه مشکلات خاورمیانه فقط اقتصادی نیست اما شاید راهحل در آن نهفته باشد.» او در فصل دیگری از کتاب آینده آزادی خود، از مرگ اقتدار سخن میگوید و از عرفی شدن مسائل قدسی استقبال میکند؛ نکاتی که حاوی کلیدواژههای پیدا و پنهان پیرامون خاورمیانه و ایران است.
در مقابل اما سیدحسین موسویان دیپلمات پیشین ایرانی در کتاب خود، «ایران و آمریکا، گذشته شکستخورده و مسیر آشتی»، اگرچه از منظر سیاست خارجی به موضوع مینگرد اما در عین حال نیمنگاهی نیز به جنبه اجتماعی ماجرا دارد: «بسیاری از ارزشهای لیبرالی غرب بهطور شدید در تقابل با ارزشهای اسلام و رهبران مذهبی ایران است. روحانیت شیعه و توده مذهبی ایران به ارزشهای افسارگسیخته فرهنگ لیبرالی غرب بهعنوان ارزشهای مغایر با اصول ملی و مذهبی خود مینگرند. موضوعاتی نظیر آزادی جنسی، مصرف الکل، برهنگی زنان و حذف جایگاه ارزشهای مذهبی در سیاست ایران را از آمریکا متمایز میکند.» او در عین حال به برخورد دوگانه آمریکا با کشورهای خاورمیانه اشاره میکند و مینویسد: «اگرچه بیتردید جدال فرهنگها در منازعه ایران و ایالاتمتحده نقشآفرینی میکند اما سطح قابلتوجهی از تحملپذیری ایدئولوژیک و نه انعطافپذیری ایدئولوژیک نشان میدهد که سیاست خارجی دو کشور صرفا توسط سیستم ارزشی آنها به حرکت درنمیآید. عربستان سعودی و بسیاری از متحدین ایالاتمتحده در خاورمیانه آشکارا ارزشهای لیبرالی را نقض میکنند اما واشنگتن همچنان روابط استراتژیک خود را با آنها حفظ کرده و پیوندهای دفاعی و اقتصادی بلندمدت با آنها دارد.» موسویان صلح میان ایران و آمریکا را «گزینهای عقلایی» میداند و معتقد است که مصالحه میان ایران و آمریکا، امکان دسترسی بیشتر ایران به سرمایهگذاری و تجارت خارجی را فراهم میکند: «صلح با ایالاتمتحده تعامل اقتصاد ایران و جهان را تسهیل میکند و فرصتهایی برای متنوعسازی اقلام صادراتی و وارداتی فراهم میآورد و به فعال شدن ایران در بازار جهانی منتهی میشود.» او معتقد است که گام نهایی یعنی عادیسازی روابط است و کاهش تنش بر سر مناقشهبرانگیزترین موضوعات، درها را به سوی کسبوکارو تجارت میان ایران و آمریکا خواهد گشود.
بازتولید الگوی جنگسرد در قبال ایران؟
تغییر باورها و دگرگونی در روابط اجتماعی، یکی از بارزترین سیاستهایی بود که دولت ایالاتمتحده در قبال شوروی سابق به کار بست. اما آیا میتوان به صراحت گفت که پیاده کردن این الگو در ایران نیز امکانپذیر است؟
نقل است که میخاییل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی راز فروپاشی شوروی را اینگونه بازگو میکند: «شکست شوروی از آمریکا زمانی رخ داد که مردم مسکو ساعتها در صف افتتاح شعبه مکدونالد مسکو به انتظار نشستند.» بسیاری این مساله را با وضعیت این روزهای جامعه ایران مقایسه میکنند و معتقدند که سریالهای شبکههای فارسیزبان ماهوارهای در راستای پروژه «نفوذ» در ایران بوده و تغییر ذائقه فرهنگی و اعتقادی مردم ایران را دنبال میکند؛ اقدامیکه تغییرات بنیادین را در جامعه ایران دنبال میکند. هدایت ذهن مردم در مسیر مصرفگرایی و تغییر سبک زندگی _ بهویژه در میان جوانان و نوجوانان _ از جمله سیاستهایی است که به زعم گروهی از کارشناسان در ایران پیگیری میشود تا حرکت در این مسیر را سرعت ببخشد.
در دوره جنگ سرد، آمریکا بدون اینکه به صورت نظامی با شوروی درگیر شود شوروی را وارد یک رقابت تسلیحاتی کرد؛ بهگونهایکه عملا شوروی یک چهارم تولید ناخالص ملی خود را به حوزه نظامی اختصاص داد. بارزترین نمود این رقابت تسلیحاتی، در تعداد و برد موشکهای قارهپیما و تعداد کلاهکهای هستهای بود. بخش دیگر رقابت نظامی در قالب رقابت فضایی خود را نشان داد. شوروی درحالی ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلیاش را به این رقابت اختصاص داده بود که آمریکا تنها پنجدرصد از تولیدش را صرف این رقابت میکرد. البته آمریکا با قدرت رسانهای و تبلیغاتیاش، پیشرفتهای خود را برجسته میکرد تا شوروی بیشتر به امور تسلیحاتیترغیب شود.
رقابت این دو ابرقدرت به حوزه اقتصاد نیز کشیده شد و طرح مارشال از سوی آمریکا برای جلوگیری از نفوذ شوروی یا کمونیسم در بلوک غرب به اجرا درآمد. اجرای این طرح سبب شد که کشورهایی که تحت نفوذ آمریکا قرار داشتند به لحاظ تولید ناخالص ملی، اقتصاد و رفاه نسبت به بلوک شرق پیشرفت کنند. اگر بخواهیم به صورت نمادین نتیجه طرح مارشال و توجه به اقتصاد و فرهنگ را درک کنیم سال ۱۹۶۱ نقطه عطفی در تاریخ جنگ سرد خواهد بود؛ زمانیکه شوروی مجبور شد دیوار برلین را احداث کند. مهمترین علت احداث این دیوار، جلوگیری از مهاجرت نخبگان و فرار مغزها بود؛ چراکه شوروی نتوانسته بود جذابیتی برای حفظ نخبگان ایجاد کند. آنها بهجای اینکه به اقدامات فرهنگی و اجتماعی روی بیاورند، در دام بازی آمریکاییها گرفتار آمدند و تمام انرژی خود را صرف هزینه کردن در حوزه نظامی و رقابت تسلیحاتی کردند. این اتفاق نشان از موفقیت آمریکا در پیشبرد سیاست خود مقابل شوروی داشت. در عوض بسیاری از غربگرایان در شوروی، شیفته جذابیتهای غرب شدند و شوروی دچار نوعی عقبماندگی تاریخی و فرهنگی و از خودبیگانگی در هویتملی شد. این روند تا جایی پیش رفت که در آخرین دهه قرن بیستم به افول قدرت شوروی و فروپاشی ابرقدرت شرق انجامید؛ این درحالی بود که مسکو به لحاظ نظامی دست برتر را داشت و از قدرت موشکی و هستهای بالاتری برخوردار بود.
اما جالب آنجاست که برخی استراتژیستهای برجسته آمریکایی نظیر ژوزف نای و توماس پیکرینگ در گفتوگو با مجله عصر اندیشه تاکید میکنند که شرایط ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق، تفاوتهای بنیادین دارد و شیوههای سرنگونی و نفوذ در خصوص جمهوری اسلامی موفق نبودهاند. شاید از همینرو باشد که آنها به مذاکره با ایران بهعنوان منفذی برای دوستی با ایران نگاه میکنند. گلدنبرگ رئیس پیشین تیم ایران در پنتاگون، پس از پایان مذاکرات هستهای میان ایران و گروه ۱+۵ از لزوم ایجاد ارتباطات بهتر در سطوح سیاسی و اجتماعی با ایران سخن میگوید و خواستار الگوبرداری از مذاکرات دوگانه ظریف - کری میان سوزان رایس و علی شمخانی میشود. «افزایش روابط سیاسی»، «گسترش همکاری هستهای به مسائل منطقهای» و همچنین برقراری ارتباطات مردمیاز قبیل روابط ورزشی، تجاری و دانشگاهی، نقطه اشتراک نظرات این سه استراتژیست
است. حضور در بازارهای ایران و تامین نیازهای مصرفی مردم استراتژی جدیدی است که دولت ایالاتمتحده آمریکا در قبال جامعه ایران دنبال میکند؛ چراکه معتقدند ادغام اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی، زمینه را برای حضور غرب در سایر حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هموار خواهد کرد.
نظریهپردازان آمریکایی، اقتصاد را مسیر تحولات فرهنگی و سیاسی در ایران میبینند و از تمایل دولت ایالاتمتحده آمریکا به تماس با افکار عمومی در ایران اشاره میکنند اما در عین حال، خود نیز به این موضوع واقف هستند که نفوذ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران بسیار دشوار و چه بسا غیرممکن است.
*علی حاجی ناصری
ویدیو مرتبط :
ماجرای صعود ایران به جام جهانی ؛پشت پرده حضور کی روش در ایران