علمی


2 دقیقه پیش

رزرو بلیط هواپیما مشهد

سفر به مشهد از آن دست سفرهایی‌ست که قرن‌ها از عمر محبوبیت‌اش می‌گذرد و زائران امام هشتم شیعیان، خود را به وسیله‌های مختلف به این شهر می‌رساندند. خوشبختانه ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...



متن منتشر نشده فیلمنامه «موسی‌کلیم‌‌الله»


مجله مهر: ماهنامه عصر اندیشه بخش هایی از فیلمنامه فیلم «موسی کلیم‌‌الله» که مرحوم سلحشور آن را نگاشته بود اما نتوانست به تصویر بکشد را منتشر کرد.

* سکانس ۴- خارجی- چادر موسی، جاسان- روز

عمران، هارون، یوکابد میریام و دیگر اعضای خانواده همه جلوی چادر موسی اجتماع کرده‌اند. افراد دیگری از جاسان نیز به جمع آنان افزوده می‌شود. موسی عصا به دست، صفورا و الیعاذر و جرشون پشت سر او از چادر بیرون می‌آیند. موسی نگاهی به جماعت حاضر می‌کند. چهره‌ها گرفته و نگران است؛ موسی به آنان لبخندی می‌زند، موجب امید می‌گردد و گره از ابروها باز می‌شود. عمران و یوکابد نگاهی به یکدیگر کرده. عمران می‌گوید:

عمران: آوردن بچه‌ها و عیال و خانواده ضروری است؟

موسی: برای مقابله و مبارزه با شرک و ظلم باید با همه توش و توان و اعوان و انصار رفت. شما برایم عزیزتر از همسر و فرزندانم هستید. شما را به میدان می‌برم، فرزندانم را پنهان کنم؟ (رو به هارون) فرمان حرکت بدهید.

هارون: امروز می‌رویم تا اگر لازم شد همه دار و ندارمان را در راه حق فدا کنیم. تردید نکنید که پیروزی با ماست. حرکت می‌کنیم.

موسی در جلو و جماعت کثیری پشت سر او به راه می‌افتند. آن‌ها از میدان جاسان و جلوی معبد آمون عبور کرده به سوی شمال یعنی شهر پی‌رامسس می‌روند. سامری و دوستانش آلتر و الیاهو می‌گویند:

الیاهو: ما نمی‌رویم؟

آلتر: کجا؟ برویم شکست موسی و تمسخر مصری‌ها را ببینیم؟

سامری: می‌رویم، نباید از آنان جدا شویم، در آینده به اینان نیاز داریم.

سامری و دوستانش وارد صف مردم می‌شوند و حرکت می‌کنند، دو تن از کاهنان میناخته و منس جلوی معبد جاسان حرکت مردم را نظاره می‌کنند. آن‌ها ۱۰ سال پیرتر شده‌اند. منس با صدای بلند می‌گوید:

منس: می‌بینم که شکست خورده و سرافکنده با لب‌ها و گوش‌های آویزان باز می‌گردید.

بنی‌اسرائیلی‌ها تمسخر منس را می‌شنوند، اما کسی جرأت پاسخ ندارد، به جز یوفنا و الیاب که آن‌ها هم درون جمعیت حرکت می‌کنند و هنگامی که کلام منس را می‌شنوند، یوفنا می‌گوید:

یوفنا: عصای موسی یک‌بار قبطیان و فرمانروایشان را شکست داده است. امروز شکست بزرگتر را هم به چشم خواهید دید.

میناخته: تا ساعتی دیگر منجی شما خود نیازمند نجات‌دهنده خواهد بود.

الیاب: بیایید با‌هم ببینیم. امروز از دو تن مدعی موسی و فرعون یکی شکست خورده، دیگری پیروز خواهد شد.

در این لحظه هارون به آن‌ها رسیده به الیاب و یوفنا می‌گوید:

هارون: ما امروز به آرامش نیاز داریم، تا می‌توانید از درگیری و جنجال اجتناب کنید.

الیاب و یوفنا با‌هم می‌گویند:

الیاب و یوفنا: اطاعت یا رسول خدا.

در میان صف بنی‌اسرائیلی‌ها حنوح که شخصیتی مردد است، دارد با ایسار که فردی مومن است در حال راه رفتن سخن می‌گوید.

حنوح: ایسار، تو فکر می‌کنی امروز چه خواهد شد؟

ایسار: من به موسی و خدای بزرگ ایمان دارم، مطمئن باش.

حنوح: اگر شکست بخوریم، رامسس و لشکریانش ما را یکجا نابود خواهند کرد.

ایسار: ما تسلیم اراده خداوندیم و به حمایت از پیامبرش می‌رویم. پس هر چه رخ دهد راضی هستیم. نگران نباش و امید خود را از دست نده.

حنوح: فراموش نکن، موسی یک عصا دارد و ساحران صدها عصا و طناب.

موسی و بنی‌اسرائیلی‌ها که هر لحظه بیشتر می‌شوند، در حال حرکت به سوی رامسس هستند. پی‌رامسس در عمق از دور دیده می‌شود.

سکانس۵- خارجی- میدان جلوی قصر- روز

میدان بزرگ جلوی قصر رامسس را آراسته‌اند. در بیرون از محوطه میدان دو ردیف فوچ سنگی در طرفین خیابان منتهی به میدان وجود دارد که زیبایی و زینت منطقه است. برای رامسس و آسیه در جلوی در ورودی قصر تخت زده‌اند. جایگاه رامسس بالاتر از مردم قرار دارد تا بر همه چیز تسلط داشته باشد. رامسس و آسیه هنوز نیامده‌اند. جایگاه آن‌ها دارای سایه‌بان است تا از گزند آفتاب در امان باشند. ندیمه‌ها و خدمه در جای خود ایستاده و باد‌بزن در دست دارند. در دو طرف تخت رامسس دو ردیف سرباز برای محافظت ایستاده‌اند و ستون آبلسیک در سمت راست رامسس و در جلوی صف سربازان سر به آسمان بلند کرده و در سمت راست میدان و میان قوچ‌های سمت راست مصری‌ها و ساحران ایستاده‌اند. در این لحظه موسی و هارون همراه بنی‌اسرائیل که جماعت زیادی هستند از جانب جاسان یعنی از سوی میدان وارد می‌شوند. در جایگاه خود در پشت قوچ‌های سنگی و سمت چپ میدان جای می‌گیرند. تعداد بنی‌اسرائیلی‌ها کمتر از مصری‌هاست. موسی و هارون کنار هم و عمران و یوکابد و همسران و فرزندان آن‌ها در اطرافشان دیده می‌شوند. مصری‌ها علیه بنی‌اسرائیل شعار می‌دهند.

قبطی‌ها: ساحران پیروزند، مصریان پیروزند، رامسس پیروز است، نفرین بر بردگان و گدایان.

بنی‌اسرائیل به شدت وحشت کرده‌اند و جرأت شعار دادن ندارند. شکست خود را قطعی می‌دانند. در جنوب میدان در پشت اولین قوچ کاهنان در مقابل موسی و هارون ایستاده‌اند. موسی به هارون می‌گوید:

موسی: بهتر است ابتدا ساحران سحر خود را به نمایش بگذارند.

عمران: چرا؟

هارون: پدر جان، اگر ما معجزه الهی را به نمایش بگذاریم همه وحشت کرده خواهند گریخت و ساحران فرصت قدرت‌نمایی نخواهند یافت و مردم تفاوت معجزه و سحر را نخواهند دید.

عمران پس از شنیدن سخنان پسرانش می‌گوید:

عمران: آفرین پسرم، از طرفی انبیا همیشه فرصت را به حریفان می‌دهند. این خصلت کریمان است.

هارون: اگر ساحران عظمت معجزه را ببینند یا از ادامه مبارزه سر باز می‌زنند یا برای چاره‌اندیشی و فریب مبارزه را به روزی دیگر موکول خواهند کرد. پس حتماً باید اول آن‌ها قدرت خود را به نمایش بگذارند.

الیاب: ای نبی خدا، ممکن است ما شکست بخوریم؟

موسی: خداوند حاضر و ناظر بر ماست و به ما وعده پیروزی داده.

ساحران در حال مرتب کردن طناب‌ها و چوب‌ها و ابزار و ادوات جادوگری هستند و مردم همچنان شعار می‌دهند. قارون با شکم بزرگ و صورت گل انداخته خود با زر و زیوری که به خود آویخته در میان دوستان ایستاده. سامری و دوستانش هم نزدیک او هستند، قارون مدام در حال غرولند است؛ ایلانا و دخترش در میان مردم سخنان او را می‌شنوند.

قارون: من یقین دارم که موسی از پس ساحران بر نمی‌آید. یک نفر چگونه می‌تواند ۷۰ تن ساحر قهار با تجربه را مغلوب کند؟

نون: یک‌بار که جادوگران حاضر در قصر را مغلوب کرده است.

سامری: امروز با این‌همه جادوگر کهنه‌کار و زبردست روز متفاوتی است. من سحر و جادو و توان ساحران را می‌شناسم. نگرانی قارون بی‌مناسبت نیست. در معجزه قدرت بی‌انتهای خداوند جاریست و سحر ترفندی آمیخته از قدرت شیطان و انسان.

الیاب: یک چیز را تو نمی‌دانی سامری، سحر را با معجزه توان پهلو زدن نیست.

هارون که به آن‌ها نزدیک شده در ادامه‌ کلام الیاب می‌گوید:

هارون: اگر ساحران توانستند چشمه‌ خورشید را گل اندود کنند، معجزه را هم با سحر خواهند شکست. به جای یأس‌پراکنی دست به سوی خدا بر دارید و برای پیروزی موسی و قوم بنی‌اسرائیل دعا کنید.

صدای همهمه‌ مردم و شعار دادن‌شان شنیده می‌شود. بعضی از بنی‌اسرائیل دست به دعا بر می‌دارند. هارون که می‌رود قارون شروع می‌کند.

قارون: اگر با فرعون سازش و از او اطاعت کنیم آسایش و آرامش را برای بنی‌اسرائیل خریده‌ایم.

شالوم: تاکنون که سازش با رامسس جز زبونی و ذلت برای ما چیزی نداشته.

الداد: شاید جناب قارون فکر می‌کند همه بنی‌اسرائیل مثل خود ایشان در آسایش و آرامش هستند.

همه می‌خندند و قارون خشمگین می‌شود. در دور دست ساحران مشغول آماده شدن و مردم در حال شعار دادن هستند. فرعون با اعوان و انصار خود با لباس تمام رسمی و با اسکورت به همراه آسیه و حزبیل و هامان در حال بیرون آمدن از قصر هستند که شیپورها به صدا در می‌آیند و تمامی چند صد هزار انسانی که در آن میدان اجتماع کرده‌اند تعظیم می‌کنند و باز شیپورها به صدا در‌آمده مردم به حالت عادی باز می‌گردند.  تعظیم نکردن موسی و هارون و عمران از دید هامان و رامسس دور نمی‌ماند. آسیه نگران به رامسس می‌گوید:

آسیه: اگر امروز موسی پیروز شود، چه خواهید کرد؟

رامسس: اگر موسی همان سحر قصر را به کار ببرد ما پیروزیم. ماری که آن روز ما دیدیم توان ایستادگی در برابر مارهای ساحران را ندارد.

مین بائف در حال آماده کردن خود برای قدرت‌نمایی است، روبه اورهیا سنن موت و کاهوتپ کرده می‌گوید:

مین بائف: اول ما سحر خود را به نمایش بگذاریم یا موسی آغاز کند؟

اورهیا: اول ما آغاز می‌کنیم، این هم نشانه شجاعت و اطمینان ماست و هم موسی با دیدن صدها اژدر مار هولناک، بیمناک شده از ادامه مبارزه منصرف خواهد شد.

موسی و هارون در بین قبیله هستند که موسی اشاره به هارون کرده&a


ویدیو مرتبط :
حضرت موسی کلیم الله(ستاره صبح)(4)