سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



پریا خودش را کشت، کسی هم مقصر نیست


وبلاگ > علیانی، کورش - وقتی در یک آسیب اجتماعی پی مقصر می‌گردیم، تلاش‌ها معطوف به رفع اتهام می‌شود و در این آشوب و غفلت، زمینه برای بازتولید چندین‌باره‌ی آن آسیب همچنان مهیا خواهد ماند. پریا از سر استیصال خودکشی کرد و با این حال، هیچ تلاشی برای کاستن از احتمال خودکشی‌های بعدی نمی‌بینیم.

توجه: آنچه در این متن می‌بینید، بر اساس گفته‌های افراد مختلفی گردآوری شده که از دور و نزدیک با پریا و ماجرای خودکشی او ارتباط داشته‌اند. طبیعتا مستندات بیشتر می‌تواند به روشن‌تر شدن موضوع و تصحیح خطاهای احتمالی کمک کند.

۱

خیابان تربیت تبریز یکی از شلوغ‌ترین گذرهای تبریز است. پریا و روا، که در مرکز نگهداری دختران واقع در خیابان حافظ (خانه ی ساقی کوثر) با هم دوست شده بودند، چهار سال بعد از آشناییشان، در خیابان تربیت وسط جمعیت و شلوغی قرص‌های برنج را خوردند و زمین افتادند. مردم حیرت‌زده این دو را به بیمارستان بهبود رساندند. با همه‌ی تلاش‌ها، پریا زنده نماند، اما روا را نجات دادند و اکنون در بیمارستانی دیگر بستری است و دوران نقاهت خودش را می‌گذراند. پریا این بار موفق شده بود.

۲

پریا و خواهر و برادر کوچک‌ترش را سال‌ها پیش مادرشان به خانه ی ساقی کوثر سپرده بود. پذیرش طبق حکم مقام قضایی به علت نبود امکان حضانت در سرپرست قانونی انجام یافته بود. می گویند مادر پریا گفته بود ناپدری پریا تهدید کرده پریا را خواهد کشت. این تهدید پس از بازگشت ناپدری از زندان چندان هم غیرمنتظره نبود، این زندان رفتن حاصل تلاش پریا بود که با پلیس تماس گرفته و در مورد ناپدریش اطلاعاتی به پلیس داده بود.

۳

-          بچه‌ها به پریا بگید بیاد پنج میلیون تومنش رو بگیره. پولش آماده است.

-          مگه خبر ندارید؟ پریا خودشو کشت. با قرص برنج خودشو کشت. دیگه پول لازم نداره. نه پنج میلیون نه بیست میلیون. نه هیچی.

روند زندگی و روند اداری نه تنها با هم منطبق نیستند، بلکه اندکی انعطاف نیز از خود نشان نمی‌دهند تا با آن دیگری کنار بیایند. روند زندگی این‌ها است:

-          بچه‌ها سرپرست پیشین مرکز را دوست داشتند و او را بابا صدا می‌زدند. با او انس گرفته بودند.

-          بچه‌ها حتی پس از رسیدن به سن قانونی بدون پول نمی‌توانند مستقل شوند. مگر این که با همسری نسبتا متمول ازدواج کنند و چنین ازدواجی برای بچه‌ای تحت سرپرستی بهزیستی نه احتمال بالایی دارد و نه تضمینی دارد که به تحقیر و اعمال تسلط دائمی نینجامد.

-          پریا می‌خوست مستقل شود و تقاضای ترخیص داده بود.

-          احتمالا پریا امیدوار بود مثل روال گذشته به او هم ۲۰ میلیون تومان سرمایه به عنوان حق ترخیص بدهند.

-          پریا نتوانسته بود مستقل شود. نتوانسته بود کسی را در خانواده‌اش بیابد که به او جایی بدهد و تقاضا کرده بود اجازه بدهند به مرکز برگردد تا بی سرپناه نماند.

-          پریا پول نداشت و جای خواب نداشت و ۳۰هزار تومان و یک کاپشن نسبتا گرم از دوستانش در مرکز قرض گرفته بود و گفته بود دارد به جای سردی سفر می‌کند.

-          روی دست‌های پریا رد تیغ پیدا بود. شاید پیشتر هم خودکشی کرده بود.

-          بچه‌ها گفته بودند دست کم امشب را به پریا جا بدهید. حتی می‌گویند پریا گفته بود اگر جایی نداشته باشد خودش را می‌کشد.

روند اداری این‌ها است:

-          طبق مستندات پریا ح خود خواهان ترخیص خود شده است.

-          برای پریا حق ترخیصی معادل ۵ میلیون تومان تصویب شده است.

-          فرآیند اداری بدون بار مالی - نپذیرفتن پریا به مرکز پس از ترخیص - بلافاصله انجام می‌شود. فرآیند اداری دارای بار مالی - پرداخت حق ترخیص - زمانبر است.

-          هیچ قانونی مسئولان مرکز و نیز بهزیستی را در قبال اتفاقات پس از ترخیص مسئول نمی‌داند.

-          بهزیستی حق دارد مدیر مرکز را عوض کند. حتی اگر بچه‌ها او را «بابا»ی خود بدانند.

-          مدیر جدید مرکز حق دارد سیاست‌های جدیدی در مرکز اعمال کند، مثل تشویق دختران «رشیده» به ترخیص. این تشویق‌ها معمولا به شکل تشویق به ازدواج انجام می‌شود و اجباری در کار نیست.

-          مرکز موظف است برای کودکان در مراحل مختلف از جمله در مرحله‌ی ترخیص مشاوره فراهم کند.

-          هیچ قانونی مسئولان مرکز را ملزم نمی‌کند که اگر کودکان به مشاور بی اعتماد بودند یا او را خبرچین می‌دانستند مشاور یا روند مشاوره را تغییر دهد.

-          هیچ قانونی مسئولان مرکز و بهزیستی را ملزم نمی‌کند در تدفین دختری که ترخیص کرده و بعد خودکشی کرده شرکت کنند.

-          هیچ قانونی خودکشی فرد ترخیص شده را معلول ترخیص نمی داند.

-          مسئولان عمیقا خود را مسئول دفاع از خود، اداره‌ی متبوع خود، مدیران زیر دست و بالادست و نیز روندهای اجرایی معمول می‌دانند. مصاحبه، پاسخ دادن به شکل جوابیه، تاکید بر این که در کدام زمینه‌ها به هیچ وجه مسئول نیستند، گزینش اداری‌ترین روایت از یک واقعه در میان روایت‌های مختلف همه از اختیارات و عادت‌های مسئولان است.

-          محسن ارشد زاده، مدیرکل بهزیستی آذربایجان‌شرقی گفته است «برخی‌ها با استفاده از این فرصت، علیه بهزیستی جوسازی می‌کنند».

برای روند اداری مهم نیست که خیرهای حامی مرکز موافق سیاست تشویقی مدیر جدید هستند یا نه. برای روند اداری مهم نیست که خیری به این نتیجه رسیده باشد که با هزینه‌ی خودش دختر تحت حمایت خودش را تحت نظر مشاوری خارج از مرکز قرار دهد تا دختر از بی اعتمادی به مشاور مرکز آسیب نبیند. برای روند اداری مهم نیست کیفیت مشاوره‌ای که در اسناد ثبت شده چه بوده و کدام یک از استانداردهای یک مشاوره‌ی مفید، موثر و علمی را داشته است.

۴

روا از مرگ نجات پیدا کرده اما همچنان نه استقلال دارد و نه جایی در مرکز. در تدفین پریا تنها «بابا» از مسئولان مرکز و بهزیستی شرکت کرده است. پنج میلیون تومان پریا دیگر به دردش نمی‌خورد. کسی نمی‌داند روند اداری اجازه می‌دهد سی هزار تومان بدهی پریا را از این محل بپردازند یا نه. ۹ دختر «غیر رشیده» و ۷ دختر «رشیده»ی دانشجو همچنان در مرکز زندگی می‌کنند. بعضی از آنان همچنان از مستقل شدن می‌ترسند، همچنان به مشاوره خوشبین نیستند و همچنان مرکز آنان را به استقلال تشویق می‌کند. اگر روا باز خودکشی کند و موفق شود، اگر هر کدام از دختران مرکز ترخیص شوند و نتوانند از خود محافظت کنند و چنین راه دردناکی را طی کنند، باز هم بهزیستی مقصر نیست، مسئولان مرکز مقصر نیستند، هیچ کس مقصر نیست. و همچنان تحلیلی از این خودکشی در دست نیست، کسی راهی یا راه‌هایی برای جلوگیری از موارد بعدیش نیندیشیده و هیچ قانونی پریا را زنده نخواهد کرد.


ویدیو مرتبط :
راننده بی مغز خودش را کشت!