سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



یادداشت انتقادی "مهر" درباره برنامه ششم توسعه: انقلاب سفید دوم!


یادداشت انتقادی مهر/ متن پیش رو در مهر منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

کنار هم گذاشتن بخشهای مختلف برنامه ششم و تحلیل عمق تحولات مد نظر این برنامه چنین متبادر می سازد که کل برنامه ششم را باید به مثابه «انقلاب سفید دوم» نگریست.

پیش از این در یادداشتی[۱] درباره همایش «توسعه و عدالت آموزشی» در تحلیل دلایل اقبال توسعه گرایان نولیبرال به «نظام آموزشی»، «عدالت»، «آموزش در مناطق محروم» و «توسعه ICT در مدارس» از اصطلاح «فاز دوم سپاه دانش» استفاده کردم تا هماهنگی رویکردهای تکنوکراتهای دهه ۴۰ شاهنشاهی و تکنوکراتهای دهه ۹۰ جمهوری اسلامی را متذکر شوم. اینک بعد از انتشار نسخه نهایی لایحه «احکام مورد نیاز برنامه ششم توسعه» و تلاش بر استنباط «اصل برنامه» از «احکام مورد نیاز» -که طبق معمول در اختیار عموم نیست- اینطور به نظر می رسد که نه تنها تذکر پیش گفته نادرست نبود، بلکه کنار هم گذاشتن بخشهای مختلف برنامه ششم و تحلیل عمق تحولات مد نظر این برنامه چنین متبادر می سازد که کل برنامه ششم را باید به مثابه «انقلاب سفید دوم» نگریست.

در برنامه استعماری دولت ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای غیرغربی تازه از بنده استعمار سنتی رها شده ای که احتمال فروغلطیدن آنها در دامان کمونیسم و بلوک شرق وجود داشت، «جهان سوم» نامیده شدند. مهمترین مسأله امریکاییان این بود که با چه شیوه ای می توان «کشورهای مستقل میانه جهان را در بلوک غرب یا به عبارت بهتر نظم نوین کاپیتالیسم امریکایی ادغام کرد؟» در دهه ۶۰ میلادی سیاستمداران امریکایی به کمک جامعه شناسان و اقتصاددانانی چون والت روستو توانستند پاسخ را به شکل «نظریه توسعه» تدوین کنند.

مهمترین مسأله در نظریه توسعه در هم شکستن نظام اجتماعی-اقتصادی-سیاسی سنتی و جایگزین کردن «دولت مدرن» به جای آن بود. نظریه توسعه در سال ۱۹۶۱ با فشار شدید کندی به شاه تحمیل شد و با رفراندوم فرمایشی سال ۴۱ به عنوان انقلاب سفید شاه و ملت توسط اسدالله علم اجرا گردید. بررسی بندهای مختلف انقلاب سفید –که در اینجا مجال آن نیست- به خوبی نشان از آن دارد که در هم شکستن تک تک محورهای اجتماعی مقاومت بومی در آن دیده شده بود. به عبارت بهتر انقلاب سفید «نظم سنتی» را به کلی در هم شکست و نظم جدیدی را بر جای آن استوار کرد. بر اساس نگرش امریکایی که بی شباهت به دیدگاه مارکسیستها نیست، نظم سنتی بر بنیان «اقتصاد کشاورزی ارباب رعیتی» استوار بود و مسائلی چون علم و آموزش، خانواده و فرهنگ حول آن شکل می گیرد. نظم جدید هم بر بنیان «اقتصاد صنعتی دولتی» استوار است و مسائلی چون آموزش جدید، شهرنشینی و فرهنگ جدید اطراف آنرا شکل می دهند.

اما نقش دولت مدرن برای «نوسازی» از منظر برنامه های مرحله به مرحله توسعه «موقتی» و «ضروری در دوره گذار» بود. دولت مدرن نفتی باید با تحمیل سرکوبگر و خشونت آمیز نظام اجتماعی جدید شرایط را برای تحویل تدریجی قدرت به «بورژوازی محلی وابسته» آماده کند. بورژوازی محلی وابسته طبقه ای انگلی از تکنوکراتها و مدیران صنعتی و اقتصادی است که با ارتزاق از منابع نفتی و به مدد دانشگاه های وابسته در کشورهای جهان سوم به تدریج ساخته می شوند و به واسطه رانت دولتی و ارتباطاتی که با «مرکز» یعنی امریکا برقرار می کنند به عمّال منطقه ای ایالات متحده در کشورهای مختلف مبدل می شوند. بورژوازی در کشورهای جهان سوم به هیچ وجه بصورت طبیعی و مشروع پدید نمی آید بلکه مشخصاً بدست امریکاییها و از طریق دولت، دانشگاه های امریکایی و تعاملات سیاسی و اقتصادی با خارج از کشور و بویژه امریکا پدید می آیند. مارتین کارنوی در کتاب «آموزش و پرورش و امپریالیسم فرهنگی» این گروه را «بورژوازی مترقی محلی» خوانده و درباره آنها می نویسد:

در کشورهای خارج از امریکا گروهی که نظرش و همکاریش از همه باب میل تر است بورژوازی مترقی است... همین بورژوازی است که بیش از همه به ساز فرآیند توسعه امریکاپسند برای سایر کشورها می رقصد. این دارودسته امریکایی از خود اهالی کشورها معمولا ً محافظه کارتر از صاحبان سرمایه و یا بوروکراتهای دولتی امریکا هستند که برای کمک به توسعه این کشورها می آیند.... الگوی رشدی که زاده حمایت امریکا از بورژوازی محلی است سخت غیرمنصفانه توزیع شده و غالباً همراه با دیکتاتوریهای قهاری است. اگرچه شرایط موجود در هر جامعه در ذمه کسانی است که اختیار آن جامعه را در دست دارند، عمّال امریکایی ترجیح می دهند با همان دارودسته خاص دلالها طرف باشند، تا نمایندگان افراد محروم جامعه و بویژه نمایندگانی که عقیده دارند سرمایه گذاری خصوصی خارجی و الگوی امریکا و هدفهای آن برای رشد و توسعه با سعادت مردم این کشورها همساز نیست.[۲]

گرچه محمدرضا پهلوی نتوانست به طور کامل طبقه جدید «بورژوازی محلی مترقی وابسته» را شکل دهد، مقدمات این کار در دهه هفتاد و بویژه در در دوره سازندگی فراهم شد. نکته جالب توجه اینجاست وقوع بزرگترین انقلاب قرن معاصر در سال ۱۳۵۷ تنها یک دهه پیگیری این پروژه را به تعویق انداخت و بلافاصله پس از جنگ و رحلت امام خمینی (ره) با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی همه امور به روال سابق خود بازگشت. همین وضع درباره نهضت هشت ساله احمدی نژاد هم صادق است و دوباره ریل حرکت کشور در یک تلاش دو مرحله ای در ۸۸ و ۹۲ به روال سابق بازگشت.

برنامه ششم توسعه تنها در این زمینه فکری-تاریخی اهمیت خود را نشان می دهد. برنامه ششم جهش بلند بورژوازی انگلی و تکنوکراتهای امریکایی برای غلبه بر دولت استبدادی مدرنیزاسیون آمرانه و در دست گرفتن کلیه امور کشور در دست خود است. مشابه استدلال مطرح شده درباره انقلاب سفید، اینبار هم باید «نظم کهنه» جای خود را به «نظم جدیدی» بدهد. نظم کهنه حول «اقتصاد نیمه صنعتی دولتی» شکل گرفته است و نظام آموزشی، فرهنگ و خانواده حول آن سامان یافته است. نظم جدید اما باید حول «اقتصاد سوداگرایانه ی خصوصی و جهانی» استوار شود و نهادهای آموزش و فرهنگ و خانواده بار دیگر حول آن بازسازی شود. سوداگرایانه در این عبارت همان ترجمه واژه Entrepreneurial است که به اشتباه، سهواً یا تعمّداً در زبان فارسی «کارآفرینی» ترجمه شده است.

روح کلی برنامه ششم توسعه تضعیف «دولت-ملت مدرن» و تقویت «سرمایه داری خصوصی وابسته به اقتصاد جهانی» است. در حوزه اقتصادی که در بندهای ۷، ۱۱، ۱۲ و ۱۳ مفصلاً به واگذاری بخشهای عملیاتی دولت و خرید خدمات از بخش خصوصی تأکید شده است. در حوزه آموزشی بند ۱۴ دلالت آشکاری بر فروش مدارس و دانشگاه ها و سیطره یافتن بورژوازی وابسته بر نظام آموزشی دارد. مزید بر اینکه مجوز تأسیس شعب دانشگاه های خارجی تقدیم دودستی حیاتی ترین سنگرهای «استقلال ملّی» به بیگانگان است. در حوزه فرهنگی بند ۱۹ انتقال از فرهنگ دولتی به فرهنگ کاپیتالیستی مطرح شده است. در همین بند پا فراتر گذاشته شده و از خصوصی شدن صداوسیما هم سخن به میان آمده است. (حق پخش مسابقات فوتبال می تواند گام اول در فروپاشی صداوسیمای دولتی باشد). بعلاوه موانع پیش پای توریسم و فضای مجازی به عنوان دو رکن اصلی اتصال زیرساخت تجاری-اجتماعی کشور به کاپیتالیسم جهانی در مواد ۱۷ و ۲۰ برداشته شده است. باز هم همچون بندهای انقلاب سفید یک ماده مشخص به مسأله ادغام زنان در نظام بازار و در هم شکستن خانواده اختصاص داده شده است.

جالبتر از همه این است که دولت در برنامه ششم نه تنها به خودفروشی می پردازد بلکه خود را موظف کرده که بودجه عمومی و ملّی را هم صرف تقویت بخش خصوصی از طریق وامها و حمایتهای بانکی نماید. به حدی که برای کمک به سرمایه داران پروامریکن، دولت فارغ التحصیلان دانشگاه ها را بدون حق بیمه و دست مزد بعنوان «کارورزی» اجیر بخش خصوصی کرده است! (ماده ۱۵ بند ۵)

سیدحمید روحانی پیش گفتار کتاب «نهضت امام خمینی» خود را که در مرداد سال ۵۶ انتشار یافت، چنین آغاز می کند: «اکنون درست ۱۵ سال از آغاز نهضت اسلامی و آزادی بخش امام خمینی علیه رفرم امریکایی به اصطلاح «انقلاب سفید»! می گذرد...»[۳] این بدان معناست که انقلاب اسلامی ایران اساساً نهضتی علیه پیاده سازی الگوهای امریکایی توسعه و قدرت گرفتن طبقه تکنوکرات کارآفرین و وابسته به سرمایه داری جهانی –که امام آنها را زالو می نامید-[۴] بوده است. حضرت آیت الله خامنه ای بیستم مهرماه امسال استحاله جمهوری اسلامی را چنین توصیف کردند: «در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمّم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین‌کننده‌ی اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه‌ی قدرت جهانی باشد.» برخی اسماً اصولگرایان بی سواد به دنبال نفوذی و برانداز و جاسوس در زیرزمینها و خانه های تیمی و پشت پرده روزنامه ها می گردند و حال آنکه استحاله در همین بزرگراه های بزرگ تهران، در همین مال ها و مجتمع های عظیم تجاری (که بورژوازی وابسته آنها را نساخته است!)، در همین برج میلاد و در کل کشور مثل خورشید چشمها را کور کرده است. در واقع در کل این فرآیند انتقال از دولت نفتی مدرنیست اسلام مالی شده باقی مانده از رژیم سابق به مدرنیته کاپیتالیستی وابسته و باز هم اسلام مالی شده، این انقلاب اسلامی است که همواره تماشاچی باقی مانده است. «استحاله امروز در آغاز خود نیست. استحاله سالهاست که آغاز شده است و امروز تنها در جستجوی آخرین فتوحات خویش است».

*محمد حسین بادامچی

[۱] http://www.mehrnews.com/news/2977457/

[۲] آموزش و پرورش و امپریالیسم فرهنگی، نوشته مارتین کارنوی، ترجمه محبوبه مهاجر، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷، ص ۳۵۱

[۳] بررسی و تحلیلی از نضهت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات دارالفکر-انتشارات دارالعلم، چاپ چهارم، ۱۳۵۸، ص ۷

[۴] روحانیت متعهد، به خون سرمایه‏داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. منشور روحانیت ۳/۱۲/۶۷


منبع: مهر


ویدیو مرتبط :
#27 چرا به AMP نیاز داریم؟