سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



اروپای اسلام‌پناه و مسلمان‌نواز؟؛ تاریخچه‌ای متفاوت از نیمه نخست قرن ۲۰


اروپای اسلام‌پناه و مسلمان‌نواز؟؛ تاریخچه‌ای متفاوت از نیمه نخست قرن ۲۰شفقنا/ متن پیش رو در شفقنا منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

«ماریا حنون» و‌«سوفیا ساپ» در یادداشتی در وبسایت مجله «فارن پالیسی» به تاریخچه حضور مسلمانان در اروپای قرن ۲۰ و تعاملات مسلمانان با اروپاییان در سالهای بین دو جنگ جهانی پرداخته اند.

 در بخش نخست این یادداشت آمده است:

از بیرون که نگاهش کنید، مسجد «ویلمرزدورف» در خیابان «برینر» در جنوب غرب برلین با آن مناره های بلند و گنبد پیازی سبک مغولی اش، تقریبا همانطور به نظر می رسد که در زمان ساختش در دهه ۱۹۲۰ به نظر می رسید. اما این بنا هم درست مثل فضای شهری اطراف خود تغییر کرده است.

امروزه این مسجد مکان خلوت و بی سروصدایی است. بیشتر نقش یک مرکز اطلاع رسانی را دارد: بچه های مدرسه ای را گاهی برای بازدید می آورند؛ پیروان ادیان مختلف گاهی آنجا میان وعده می خورند و گپ می زنند. جمع کوچکی از مسلمانان ساکن شهر هر جمعه آنجا گرد هم می آیند تا نماز جمعه برپا کنند. از آن روزهایی که مسجد «ویلمرزدورف» مرکزی پر شور و نشاط برای یک خرده فرهنگ معنوی در جمهوری وایمار بود، اوضاع خیلی فرق کرده است.

مبلغان فرقه «احمدیه» که از منطقه پنجاب هند آمده بودند و این مسجد را بنا نهادند، توانستند در برلین دهه ۱۹۲۰ انبوهی متنوع از مخاطبان را به سمت خود جلب کنند، و میزبان سخنرانی هایی شدند که محتوایش ارتباطی وثیق با پرسش های فلسفی روز یافت. از جمله موضوعات این سخنرانی ها، فاصله ی فزاینده بین زندگی و عقاید؛ آینده ی اروپا؛ و آینده ی بشریت بطور کلی بود. شهروندان آلمانی که پس از جنگ جهانی اول از تمدن مسیحی سرخورده شده بودند و بدنبال یک جایگزین مذهبی برای آن بودند که هم مدرن باشد و هم عقلانی و در عین حال معنوی، از تمام گروه های سنی در این سخنرانی ها شرکت می جستند، و بسیاری از آنها هم دست آخر به اسلام گرویدند.

در آلمان امروز که حزب راستگرای «جایگزین برای آلمان» خواستار ممنوعیت برقع و مناره ها شده است و بیش از نیمی از آلمانی ها اسلام را یک خطر می پندارند، چنین منظری قابل تصور نیست. اما در فاصله ی دو جنگ جهانی، برلین یک طبقه ی روشنفکر و شکوفنده ی مسلمان داشت که نه فقط مهاجران و دانشجویان متولد جنوب آسیا و خاورمیانه بلکه نوکیشان آلمان از تمام اقشار جامعه نیز در آن حضور داشتند. اسلام در آن زمان حاوی نوعی معنویت «ضد فرهنگ»گونه یا حتی رازآمیز برای چپگرایان ترقی خواه بود: مثل بودیسم، در کالیفرنیای دهه ۱۹۷۰.

این فقط آلمانی ها نبودند که در مقابل اسلام اینگونه گشودگی و حتی شیفتگی از خود نشان دادند. سالهای نخست قرن ۲۰، دوره ی ظهور اولین نسل از جرگه ها و نهادهای مسلمان در اروپای غربی بود، که نوکشیان بریتانیا و نیز هلند را با خود همراه کردند. این دوره از تاریخ عملا از یادها رخت بر بسته است؛ و امروز که رابطه ی بین اسلام و اروپا بیش از پیش نقش احتیاط کاری و گاهی هم خصومت علنی بر خود گرفته است، یادآوری آن دوره مناسبتی خاص دارد.

حتی کسانی که به دور از درشت گویی و کلی نگری به وضعیت اسلام در اروپا می پردازند، و مثلا برخی عوامل ساختاری را که باعث منزوی شدن مسلمانان این قاره شده است مد نظر قرار می دهند، اغلب حضور اسلام را همچون چیزی نوظهور و جنجال برانگیز، و حتی گاهی بیگانه از حیات فرهنگی و سیاسی اروپا قلمداد می کنند. اما نگاهی به اوایل قرن ۲۰، و مشخصا سالهای پس از اولین موج مهاجرت مسلمانان به اروپا پس از جنگ جهانی اول، نشان می دهد در روزگاری نه چندان دور اروپای غربی و اسلام رابطه ای بسیار دیگرگون داشتند، که مشخصه اش کنجکاوی از جانب شهروندان و تقریبا نوعی جانبداری از سوی دولت ها بود. در همان زمانی که شهروندان اروپایی به آزمایش این دین رازآمیز شرقی مشغول بودند، دولت های اروپایی تدابیری ویژه برای شهروندان مسلمان فراهم می آوردند و جوری تیمارشان می کردند که در نگاه اول ممکن است شگفت انگیز باشد: دولت سکولار فرانسه پول های کلانی را خرج مساجد تجمل آمیز می کرد، و آلمان به دنبال آن بود که رفتار بهتر خود با مسلمانان را در قیاس با رفتار دولت های فرانسه و بریتانیا به رخ بکشد. بررسی این تاریخچه یادآور آن است که رویارویی اروپای غربی و اسلام نه تنها رخدادی جدید نیست، بلکه این رابطه همیشه همچون امروز نبوده است و چه بسا در آینده هم همواره چنین نماند.

وجود نوکیشانی همچون «هیوگو مارکوس» (Hugo Marcus) که پیش از گرویدن به اسلام یک فیلسوف یهودی بود، نشان می دهد پدیده ی اسلام در سالهای پس از جنگ جهانی اول به صرف حضور محدود نبود؛ برای برخی چهره ها بحث و نظر درباره اینکه آینده ی اروپا چگونه باید باشد بدون اسلام ممکن نبود. «مارکوس» که در مدیریت مسجد «ویلمرزدورف» همکاری می کرد، متولد سال ۱۸۸۰ بود و برای تحصیل در رشته فلسفه به برلین آمده بود. او که معلم سرخانه ی مهاجران جوان مسلمان بود، در اثر همین تماس ها در سال ۱۹۲۵ به اسلام گروید. «مارکوس» نام «حمید» را برگزید و در مقالاتی که برای نشریه ی مسجد می نوشت، پای فلاسفه ی محبوب آن زمان – یعنی گوته، نیچه، اسپینوزا، و کانت – را وسط می کشید تا ثابت کند اسلام یکی از عناصر ضروری برای خلق «انسان جدید» (New Man) است. مفهوم «انسان جدید» از جمله مفاهیمی بود که نقل بحث های فلسفی بود و هدفش وصف شهروند آرمانی در جامعه‌ ی آینده بود. هر جا را نگاه می کردید، از جمع سوسیالیست ها گرفته تا فاشیست ها، این مفهوم سر زبان ها بود و هم در ایدئولوژی شوروی و هم ناسیونال سوسیالیسم (نازی) جایگاهی اساسی داشت. از نظر «مارکوس»، اسلام به عنوان جانشین توحیدی یهودیت و مسیحیت، عنصر مفقود در جوهره ی این «انسان آینده» بود.

هیئت های تبلیغی «احمدیه» مدیریت مسجدی دیگر را نیز در اروپای غربی بر عهده داشتند، یعنی مسجد «شاه جهان» در وکینگ، انگلستان. این مسجد را در سال ۱۸۸۹ به دستور و با پول «گوتلیب ویلهلم لیتنر» برپا کردند. «لیتنر» یک شرق شناس انگلیسی-مجار بود که به چندین زبان صحبت می کرد و اگرچه طبق اکثر گزارش ها به دین اسلام نگرویده بود، در جنگ «کریمه» به کار ترجمه مشغول بود و سفرهای گسترده ای در سراسر کشورهای مسلمان صورت داده بود. ۱۰ سال پس از تاسیس این مسجد که بنیانگذار نامتعارفش در گذشت و کسی پس از او نبود که بر فعالیت های مسجد نظارت کند، این ساختمان متروکه شد. اما درست پیش از جنگ جهانی اول، «خواجه کمال الدین» که وکیل مشاور هندی تبار و مبلغ فرقه احمدیه بود، این ملک را تحویل گرفت، آن را احیا کرد، و آن را به مرکز تبلیغی احمدیه در «وکینگ» تبدیل کرد. این مسجد که تنها ۳۰ مایل از جنوب لندن فاصله دارد، موفق شد نوکشیانی را از میان طبقات متوسط و متوسط رو به بالا و دیگر اقشار منطقه «دانتن ابی» که ویژگی مشترکشان ناخشنودی از مسیحیت و جامعه مدرن غربی بود، تور کند. یکی از جدید الاسلام های مشهورتر آن دوره، «لرد هدلی» ایرلندی بود. بارون پنجم «هدلی» که نامش هنگام تولد «رولند جورج النسون النسون وین» بود، در سال ۱۹۱۳ به دین اسلام درآمد، و نام «شیخ رحمت الله الفاروق» را بر خود نهاد. «لرد هاردلی» برای نوکشیان بریتانیایی به یک سردمدار نه چندان شاخص تبدیل شد؛ در دهه ۱۹۲۰، به زیارت مکه رفت که گزارشش همه جا منتشر شد و در طول عمرش، تعدادی کتاب و مقاله درباره اسلام نوشت، یعنی همان دینی که مطمئن بود آینده ای درخشان در بریتانیا خواهد داشت.

شکی نیست، در سطح فردی، اسلام در دل برخی از اروپایی ها که در جهان مدرن به دنبال گسستی از سنت بودند خوش نشسته بود. «پیتر هنریکس وان در هوگ» پزشکی هلندی و متخصص امراض پوست بود که یک شرکت لوازم آرایشی را تاسیس کرد و این شرکت تا به امروز برای زنان هلندی کرم صورت و ماسک های سفت کننده تولید می کند. او در همین دوره به اسلام گروید و به زیارت مکه رفت. «هری سنت جان فیلبی» که افسر اطلاعاتی بریتانیایی بود، در سال ۱۹۳۰ در عربستان سعودی مسلمان شد و نامش از آن پس «عبدالله» شد. نوکیش دیگر این دوره، «لیوپولد وایس» بود که نام «محمد اسد» را برگزید؛ پسرش «طلال اسد» یکی از مشهورترین انسان شناسان حال حاضر است.

*فارین پالیسی



منبع: شفقنا


ویدیو مرتبط :
این قرن ، قرن اسلام است ... - مقام معظم رهبری