سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



منیژه حكمت:دغدغه اجتماعی داریم، انگ سیاسی می زنند!


منیژه حكمت، سینماگر پركار و البته پرسروصدایی است. پرسروصدا؛ چون حرفش را می‌زند، رك و روراست و همین اظهارنظرها گاهی كار دستش می‌دهد و می‌شود تیتر خبرگزاری‌ها. با این حال كمتر تن به مصاحبه می‌دهد چون به این نتیجه رسیده است كه از حرف‌های بی‌غرضش استفاده‌های جناحی و سیاسی می‌شود. با این حال دعوت  را با استقبال پذیرفت چون معتقد بود اینجا می‌تواند حرفش را بدون هراس از سوءبرداشت‌ها بزند.

منیژه حكمت متولد ١٣٤١ اراك است. وی فعالیت سینمایی را سال ١٣٧٢ به عنوان دستیاری كارگردان فیلم «دلاوران كوچه دلگشا» به كارگردانی حسن هدایت آغاز كرد. او در كارنامه سینمایی خود تجربه كارگردانی: سه زن (۱۳۸۵) زندان زنان (۱۳۷۹) / نویسندگی (زندان زنان) / مشاور فیلمنامه (سه زن) / بازیگری (آپارتمان شماره ١٣) و همچنین برنامه‌ریزی (۷ مورد) / دستیار كارگردانی (۴مورد) / منشی صحنه (۳ مورد) / / تهیه‌كننده (۸ مورد) / مدیر تولید (۳ مورد) / سرمایه‌گذار (۲ مورد) / جانشین مدیر تولید (یك مورد) / طراح صحنه (یك مورد) و مسوول لباس (یك مورد) دارد.  خانم حكمت، امسال شما دو تا كار آماده اكران دارید؛ مستند لالایی و فیلم سینمایی خماری. در مورد این دو می‌توانید بیشتر توضیح دهید؟

لالایی یك پروژه مستند است كه از چهار سال پیش شروع شد. از همان موقع كه مشخص بود منطقه دارد به آتش كشیده می‌شود و اكنون ناامنی دامن كل منطقه را گرفته است. نبود صلح، بشر و فرهنگ بشری را نابود می‌كند. لالایی‌ها جزوی از فرهنگ شفاهی بشری است كه در حال نابودی است. همین انگیزه‌ای شد تا لالایی‌هایی را جمع‌آوری‌كنم شاید بتوانم در بستر آنها علیه خشونتی كه فراگیر شده است مستندی بسازم.

لالایی‌ها نخستین درددل مادران است. هرچه این لالایی‌ها بتوانند صلح‌آفرین باشند تاثیر بیشتری می‌گذارند. كودكانی پرورش می‌یابند كه علیه خشونتند و هیچ‌گاه با خشونت همسو نمی‌شوند. در این پروژه ما به دنبال لالایی‌های منطقه بودیم و از این رو ایران را گرفتیم، افغانستان رفتیم، تاجیكستان رفتیم و لالایی‌های عربی را نیز گرفتیم. مستند لالایی همه‌اش تصویر و لالایی است. دیالوگ اصلا ندارد... لالایی‌ها به هم وصل می‌شود و كنسرتی به وجود می‌آورد... كنسرتی برای همه كودكان و مادران جنگ‌دیده است كه آسیب‌پذیرترین قشر خشونت‌ورزی‌ها و جنگ‌طلبی‌ها هستند و با فریادشان صلح و آرامش برای تمام كودكان دنیا را طلب می‌كنند. با این نگاه من سراغ لالایی‌ها رفتم. الان كه فیلم در مرحله مونتاژ است می‌بینم كه درست فكر كردم، درست دیدم، این شاعرانگی، این زنانگی در فیلم درآمده است و خوشحالم كه این فیلم را در جهت نفی خشونت و برای بشریت ساخته‌ام و این حداقل كاری است كه به عنوان یك فیلمساز فكر می‌كنم از دست من برمی‌آمد و انجامش داده‌ام.  در مورد فیلم سینمایی خماری كه تهیه‌كنندگی آن را عهده‌دار بودید توضیح دهید.

این فیلم نخستین ساخته داریوش غذبانی با فیلمنامه‌ای از فرهاد توحیدی است و همین هفته پیش فیلمبرداری‌اش توسط مرتضی پورصمدی به پایان رسید. این فیلم كه به صورت همزمان توسط مصطفی خرقه‌پوش تدوین می‌شد به موضوع اعتیاد می‌پردازد و مسوولیت اجتماعی ما در قبال آماری كه در این خصوص وجود دارد ما را وادار به ساخت چنین قصه‌ای كرد. سعید ملكان طراحی گریم این فیلم و جعفر عروجی مدیریت تولید فیلم سینمایی «خماری» را برعهده دارند. مهرداد صدیقیان نقش اول را در این فیلم برعهده دارد و كاظم سیاحی نقش مكمل او را برعهده دارد. خود شما هم كه در این فیلم نقش اول زن را بازی كردید! این فیلم درباره جوان موزیسینی است كه خود را آماده آزمونی برای اعزام به خارج می‌كند. این جوان تمام تلاش خود را برای قبولی در این آزمون می‌كند و دقیقا در روز این آزمون اتفاقاتی برای این جوان روی می‌دهد.  بنابراین منیژه حكمت از فجر پارسال تا فجر امسال خیلی پركار بوده است. تا اینجا یك تهیه‌كنندگی و یك كارگردانی.

نه، یك تهیه‌كنندگی دیگر هم دارم كه بسیار كار بزرگی است به نام «ایران واقعی». این پروژه را با شراكت زد‌دی‌اف، آرته انجام داده‌ام. این نخستین سه‌گانه‌ای از ایران است كه فكر می‌كنم در جهت توسعه است یعنی در جهت زیرساخت‌های توسعه، از جمله گردشگری و جذب توریست و اینكه ما بتوانیم بند ناف‌مان را از نفت ببُریم.  چه كسی كارگردانی این سه گانه را برعهده دارد؟

یك كارگردان آلمانی است. از زمستان شروع می‌كنیم و ادامه می‌دهیم تا بهار. این سه‌گانه‌ای است كه بهترین شبكه‌های دنیا آن را پخش خواهند كرد. همه ایران واقعی را دربرمی‌گیرد؛ شمال، مركز و جنوب... سعی می‌كنیم از نگاه زیبایی‌شناختی به فرهنگ و مردم‌شناسی ورود كنیم. هر آدم عاقل و منصفی به هرحال متاسف می‌شود، از اینكه چهره‌ای كه از ایران در رسانه‌های دنیا نشان داده می‌شود، چهره واقعی ایران نیست به همین خاطر اسم این سه‌گانه را گذاشتیم ایران واقعی. ایران واقعی مجموعه‌ای از قومیت‌ها، فرهنگ‌ها، شادی‌ها و غم‌های ایران و تاریخش است. نیاز الان جامعه ایران است كه این اتفاق بیفتد، من پیشقدم شدم و خوشبختانه طی ماه آینده فیلمبرداری این فیلم هم شروع می‌شود و همان‌طور كه گفتم قرار است در اكثر شبكه‌های خوب دنیا این فیلم پخش شود.  پس این یكی هم یك فیلم مستند است؟

بله! این سه قسمت ٥٠ دقیقه‌ای مستندی است از ایران و من خیلی دوست دارم زودتر تمام شود و به نمایش دربیاید كه می‌تواند در توسعه گردشگری بسیار اثرگذار باشد البته اگر به ما اطمینان كنند و اجازه بدهند كار كنیم، وقتی من دقت می‌كنم می‌بینم حقوق بشر در كشور من از بسیاری لحاظ از تمام كشورهای منطقه جلوتر است به خصوص از لحاظ حقوق و مطالبات زنان. خب وقتی می‌بینم از نظر حقوق بشر ایران را زیر كشور عربستان در جدول قرار می‌دهند، حالم بد می‌شود. اصلا كشور من ربطی به عربستان ندارد. این بخش زیادش برمی‌گردد به رسانه‌های دنیا، به چهره‌ای كه دارد از كشور من نشان داده می‌شود، زنان كشور من اصلا ربطی به زنان كل خاورمیانه ندارند. زنان كشور من چنان پیشرو هستند، چنان آگاه هستند كه با تمام مشكلاتی كه داریم، هیچ كدام از كشورهای خاورمیانه نمی‌توانند به گرد ما برسند.  این اظهارنظر شما برای من جالب است. شما هیچ‌وقت علنا و به طور شعاری ادعا نكردید كه یك فیلمساز یا سینماگر فمینیست هستید ولی به صورت عملی همواره رفتار و حركات حرفه‌ای‌‌تان درباره زنان بوده است. این حرف شما نشان‌دهنده این است كه برای‌تان مساله جنبش زنان در ایران دغدغه است. آیا این طور است؟معلوم است دغدغه است. زنان نیمی از انسان‌های كشور من هستند. هرچه این نیمه پیشروتر و آگاه‌تر باشد حداقلش این می‌شود كه كوچك‌ترین ركن یك جامعه یعنی خانواده بارورتر می‌شود، از دامن این زنان كودكانی پرورش می‌یابند كه آینده كشور من هستند. هرچه این زنان آگاه‌تر باشند آینده كشور من درست‌تر رقم می‌خورد. من خودم یك زن و یك مادرم. مگر می‌تواند مساله زنان دغدغه من نباشد. یك نمونه برای‌تان مثال می‌آورم: آمار سینماگران زن‌مان را نگاه كنید! در عرصه كارگردانی، پشت صحنه، انیمیشن، فیلم كوتاه، فیلم مستند، برابری می‌كنیم با آمار تمام كشورهای خاورمیانه، این دیگر دم‌دست‌ترین آمار است كه از آن آگاهم. كشورهای دیگر منطقه یك درصد شرایط ما را هم ندارند. نمی‌گویم مشكلات فرهنگی نداریم. ما مشكلات فرهنگی داریم، مشكلات اجتماعی داریم، تمام اینها را داریم ولی حركت رو به جلویی كه زنان كشور من از انقلاب تا الان آغاز كرده‌اند را نمی‌توانیم و اجازه نداریم نادیده بگیریم. زن ایرانی از خانه بیرون آمده و به دنبال مطالباتش است. در این حركتش به دنبال برابری است. به نظر من زن ایرانی در حركت غیررادیكالش، حركتی كه بسیار آگاهانه و هوشمندانه است، مطالباتش را یكی‌یكی دارد پیگیری می‌كند و به دست می‌آورد. اینها شعور و آگاهی زنان ایرانی است و حالا بیایند در جدول مقایسه زنان كشورها، كشور مرا بگذارند پایین جدول كشورهای خاورمیانه! این نامردی نیست؟

از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بهترین شرایط را در منطقه زن ایرانی دارد؛ از حضور در دانشگاه بگیریم تا حضور زنان در معدن تا زنان پزشك و استاد دانشگاه و نویسنده و... شما روزنامه‌نگارید می‌توانید بروید آمار بگیرید... خب انكار اینها به من برمی‌خورد.  اما وقتی شما ١٤ سال پیش زندان زنان را ساختید به شما انگ سیاه‌نمایی از چهره زن ایرانی زده شد...ببینید، من آشغال‌هایم را زیر فرش نمی‌دهم! من هیچ چیز را قایم نمی‌كنم. هر ناهنجاری كه در كشور من است، وظیفه من و تعهد من است كه بحثش را در جامعه پیش بكشم تا كارشناسان بیایند آسیب‌شناسی كنند و راه‌حل برایش پیدا كنند. وظیفه ما است كه وقتی در جامعه ناهنجاری‌ای سیر صعودی پیدا می‌كند مطرحش كنیم تا برایش راه‌حل پیدا كنیم. ما نمی‌توانیم مدام قایم كنیم. در جامعه ما الان خشونت، اعتیاد، ایدز، رشوه، فساد و... آمار صعودی دارد. وظیفه من به عنوان شهروندی از میان ٧٠ و خرده‌ای میلیون نفر چیست؟ من در قبال تك‌تك اینها مسوول هستم، هر جوان ایرانی كه به سمت خشونت می‌رود، هر جوان ایرانی كه معتاد می‌شود من مسوول هستم. من و ٧٠ میلیون دیگر مسوول هستیم. این‌بار را از دوش‌مان برنداریم. این رسالت ما است. وظیفه ما نسبت به كشورمان است.  فكر نمی‌كنید همین احساس مسوولیت و درواقع این فعالیت اجتماعی و فعال اجتماعی بودن شما است كه مرتب به شما انگ سینماگری كه رویكرد سیاسی دارد،  می‌زنند؟

الان در جامعه ما مرز بین كسی كه دغدغه اجتماعی دارد و كسی كه فعالیت سیاسی دارد مغشوش است. پرهیز از انگ سیاسی باعث بازدارندگی در جهت توسعه كشور می‌شود كه بسیار خطرناك است. من از انگ نمی‌ترسم.  چرا سیاسی بودن انگ است؟بگذارید برعكس جواب بدهم! اگر اجازه دهند حزب و احزاب تعریف جامع از خودشان در رفتارهای سیاسی بدهند دیگر سیاسی بودن انگ نخواهد بود. خود من اهل هیچ حزبی نیستم، چون امثال ما نمی‌توانیم جزو هیچ حزبی باشیم. كسی كه در هنر اندیشه دارد، نمی‌تواند در چارچوب قرار بگیرد. پس ما نمی‌توانیم در این وادی قرار بگیریم تا برای‌مان چارچوب تعریف شود و ما رسالت‌مان این است كه هرچارچوبی را بشكنیم. پس نمی‌توانیم در این حزب سیاسی و اصولا ایدئولوژی قرار بگیریم. اما در مقابل دغدغه اجتماعی داریم بنابراین وظیفه و رسالت ما است كه هر حزب سیاسی یا جناحی سر كار بیاید در روند نگاه اجتماعی‌مان، نقدش كنیم. ما چارچوب‌پذیر نیستیم.

  بنابراین شما معتقدید كه انگ سیاسی می‌زنند تا دغدغه‌های اجتماعی هنرمندان را انكار كنند؟تا حدودی! من حرفم این است كه اگر این مرز بین فعالیت اجتماعی و فعالیت سیاسی را نظام و دولتمردان ما روشن كنند و اگر تكلیف همه را روشن كنند كه اصلا سیاست چیست و فعال سیاسی كیست، بسیاری از مشكلات حل می‌شود!

  برگردیم به دو فیلم آماده اكران شما. به نظر می‌رسد برای جشنواره فیلم فجر امسال شما دو تا كار ارایه خواهید داد.الان كه اینجا نشستم و با تو صحبت می‌كنم تصمیمم عوض شده شاید به جشنواره فجر این دو فیلم را ندهم!  چرا؟

چون حس خوبی ندارم. اصولا با حس‌هایم زندگی می‌كنم با حس‌هایم تصمیم می‌گیرم. یك جاهایی عقلانیتم حاكم می‌شود اگرچه یك جاهایی هم بدون واسطه می‌شود گفت كه منافعم را نیز دخیل می‌كنم. ولی به طور كلی وقتی در موردی حس ‌كنم كه با من با صداقت برخورد نمی‌شود به خصوص در یك مجموعه مدیریتی... آنجاست كه تصمیم می‌گیرم كه وارد بازی این دوستان نشوم. درواقع ضمن احترام شدیدی كه به مجموعه مدیریت سینمای ایران دارم، چون آدم رك و صریحی هستم و دیپلماسی هم خیلی بلد نیستم با توجه به برخوردهایی كه با من از طرف این دوستان شده است فكر می‌كنم فیلم سینمایی‌ام را به فجر ندهم و بدین‌ترتیب وارد این بازی نشوم، در مورد مستند لالایی هم كه ترجیح می‌دهم فعلا صبر كنم تا ببینیم چه اتفاقی برایش می‌افتد.  می شود كمی شفاف‌تر توضیح بدهید مگر چه برخوردهایی با شما شده است؟

ببینید! من ادعای زیادی ندارم، اما باری به هرجهت هم پا در عرصه سینمای این مملكت نگذاشته‌ام، دغدغه‌هایم سینما و عكس و فریم در فیلم بوده كه همه از اندیشه من نشات می‌گرفته و می‌گیرد. به همین جهت است كه لااقل این ادعا را دارم كه با بضاعت و شرایط خودم در عرصه سینما اتفاقاتی را رقم زدم كه كمتر كسی می‌توانسته رقم بزند. البته این كارها را برای مدیران نكرده بلكه برای مردم ایران كرده‌ام. یك دستت درد نكند هم از طرف مدیریت سینمایی كشور هیچگاه نشنیدم. حسم به من می‌گوید همواره تلاش‌شان این بوده كه ما را نادیده بگیرند. یك دوره‌هایی توقع نداریم كه دیده شویم؛ با این حال كارمان را می‌كنیم اما یك دوره‌هایی این نادیده انگاشته شدن‌ها برای‌مان گران تمام می‌شود. در این مواقع است كه گاهی به خودم می‌گویم ببین حكمت! فكر كن این دوره هم مثل دوره شمقدری است و تو مثل همان دوره‌ها با سختی‌ها كنار بیا و كارت را بكن و دیگر اهمیت نده چه رفتاری با تو می‌شود! اصلا توجه نكن به این جشن‌هایی كه به هرحال برگزار می‌كنند و پزش را می‌دهند.  پس بنابراین می‌توان گفت توقع شما از مدیریت كنونی بیشتر از مدیریت قبلی است كه الان این گله‌ها را مطرح می‌كنید؟

یقینا، بدیهی است كه خوشحالم آدمی مثل جنتی وزیرم است، شخصی مانند ایوبی معاونت سینمایی را برعهده دارد. چون ما به هر حال مجبوریم كلیت را ببینیم و كلیت سینما و هنر ایران به نفعش است كه جنتی وزیرش باشد و ایوبی معاونش! به هرحال اینها ادبیاتی دارند كه این ادبیات می‌تواند كمك‌كننده باشد، به جای آنكه بازدارنده باشد و این اتفاق خیلی خوبی است.ولی در رابطه با شخص خودم، منیژه حكمت، كه آدمی است كه می‌‌آید مثل بولدوزر در عرصه سینما تصمیم می‌گیرد برای سینمای كودك یك اتفاق رقم بزند و این كار را می‌كند و با تمام سختی‌هایش جلو می‌رود... خب این حكمت حداقل توقعش این است كه زحمت‌هایش دیده شود.  منظورتان پروژه شهر موش‌هاست؟ خب چه كار باید می‌كردند كه نكردند؟

در شهر موش‌ها، از اول ما را نادیده گرفتند.  یعنی چی؟

یعنی اینكه در مهمانی‌ها و برنامه‌های مرتبط به این فیلم حضور پیدا نكردند. حق هم دارند ما در حلقه خودی «آنها» نیستیم. ما اتفاقی را رقم زدیم و باید به ما كمك می‌كردند، اما نكردند. تیم ما به تنهایی و بدون هیچ كمك دولتی این اتفاق را رقم زد. نه تنها هیچ كمكی به ما نكردند بلكه خیلی جاها با توجه به حلقه دوستان‌شان بازدارنده هم بودند، بهترین موقعیت اكران كه حق من بود را به من ندادند هرچند می‌دانم آقای ایوبی مخالف این بودند اكران من عقب بیفتد اما كاری نكرد.  پس گله شما این است كه در برنامه‌ها و مهمانی‌های‌تان شركت نكردند، دیگر چه گله‌ای دارید؟

ما مهمانی‌های‌مان را برای مردم برگزار كردیم آن كسانی كه دوست داشتیم همه آمدند. فیلمی ساختیم كه چهار میلیون آدم را كشیده سینما، رزومه، رزومه خوبی شد برای دوران صدارت‌شان اما یك تشكر از كسی كه این اتفاق را رقم زده و اتفاق سختی بوده برای دوستان، جشنواره فجر با آن همه امكانات و ویژگی‌های خاصی كه پارسال داشت، نكردند. آیا یك اتفاق رقم خورده بود یا نخورده بود، آیا سه نسل را به سینما كشاندیم یا نكشاندیم، آیا برای اینكه در دورترین شهرستان‌های ایران این فیلم را نشان بدهیم تلاش مضاعف كردیم یا نكردیم ستاد شهرستان داشتیم یا نداشته‌ایم و آیاهای دیگر... حداقل یك دست مریزاد دارد، به من نه، به عوامل این فیلم. به گروه تبلیغات من كه بهترین اتفاق را رقم زدند برای سینمای ایران در صد ساله اخیر. تنها تاثیرش این است كه انرژی ما را كم می‌كند ما هم دیگر این كار را نمی‌كنیم. هرچند كه ما برای مردم و این سرزمین و امیدوار كردن مردم، انرژی دادن و لبخند به لب‌ها آوردن این كار را می‌كنیم ولی دلسردی بر ما حاكم می‌شود و نادیده گرفتن‌مان و اینكهباری به هر جهت كارمان را بكنیم ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. این گله را از جشن خانه سینما هم دارم و یك سوال روشن دارم از آنها. برای كلیت سینمای ایران. آیا شهر موش‌ها یك اتفاق بود یا نه، نبود؟  اگر اتفاق رقم خورد، یك جایگاه دارد، اگر هم اتفاقی نبود علنا بگویند این شهر موش‌ها مهم نبود. وقتی در حد ادعا سینما به عنوان صنعت بخش خصوصی در تمام شعارهای‌مان هست، یك جایی این شعار باید بازتاب داشته باشد؟ من حرفم این است كه اگر این فیلم را ما نساخته بودیم و یك گروه دیگر از حلقه دوستان‌شان آن را ساخته بودند چگونه دیده می‌شد؟ چگونه حمایت می‌شد؟ باز اتفاقا ما از تمام این نامهربانی‌ها می‌گذریم. پوست ما كلفت شده است از تمام این نامهربانی‌ها، باز تلاش می‌كنیم در روند تعهدمان نسبت به سینما و هنر كه نیاز اجتماعی كشور است باز هم  اتفاق رقم بزنیم و كارمان را انجام دهیم. جالب آنكه با همه این اوصاف اینها ادعا دارند از سینمای كودك حمایت می‌كنند! پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را رقم زدیم، پزش را مدیران دادند بدبختی‌هایش مال ما بود.  منظورتان پرفروش‌ترین در تاریخ سینمای كودك ایران است؟

نخیر در كل سینمای ایران! بدون هیچ رانتی در فروش. شاید اكنون فیلم محمد رسول‌الله رقم جدیدی را بزند كه البته شرایطش فرق می‌كند، منظورم پرفروش‌ترین فیلم از سینمای مستقل، با بضاعت و امكانات خودش.   گفتید صدارت جنتی برای وزارت ارشاد و برای فرهنگ و هنر ما بسیار خوب است، اما در ضمن معتقدید كه خوب بودنش دلیل نمی‌شود كه نقدش نكنیم؛ درست است؟

با تمام ارادتی كه نسبت به جنتی و ایوبی دارم بحث من اینجاست كه چرا تا نقدی می‌كنیم یك جمله ما را بزرگ می‌كنند و به جناح‌بندی‌های خودشان می‌برند. اجازه ندارند این كار را بكنند. با ما حق ندارند این كار را بكنند. ما حق‌مان است نقد كنیم برای همان مساله توسعه، برای زیرساخت‌ها... اما مجبوریم كه سكوت كنیم و این سكوت یعنی سم مهلك در شرایط الان.  یعنی شما می‌گویید از نظر امنیتی مجبور به سكوت نیستید بلكه از نظر فضای سیاسی مجبور به سكوت می‌شوید؟

بله دقیقا! به خاطر فضای سیاسی و جناح‌بندی‌های سیاسی است كه مجبور به سكوت می‌شویم! وقتی نقدی از دهان‌مان درمی‌آید چنان فضایی درست می‌شود كه تو نمی‌دانی چه كار كنی. خب این فضا مسموم است. باید فضایی درست شود كه همه جناح‌های سیاسی و فعالان اجتماعی در جهت ساختن این مملكت به بهترین شكل ممكن حركت كنند. بنابراین صراحتا می‌گویم ما سینماگران مستقل را در دسته‌بندی‌های خودتان وارد نكنید و از گفتارهای ما سوءاستفاده نكنید...  شما بارها در مصاحبه‌ها و گفته‌های‌تان اشاره كردید كه ما سینماگران مستقل... این سینماگران مستقل چه كسانی هستند؟

اگر بخواهم خیلی واقع‌بینانه صحبت كنم باید اعتراف كنم كه ما سینماگر مستقل صرف نداریم، چون هر فیلمی بسازیم باید ارشاد پروانه ساخت بدهد، بعد پروانه نمایش بدهد، همه‌چیز ما را برای تبلیغات باید مهر و امضا كند و البته ممیزی هم كه وجود دارد. سینمای مستقل از نظر من در این شرایط تعریفش این است كه با بودجه‌ای كه خودش به دست می‌آورد هر فیلمی را كه دوست دارد بسازد. اما ما مدام قرار است خودمان را ثابت كنیم، سینماگرانی هستیم كه سعی می‌كنیم سینمای‌مان را صنعت تعریف كنیم و بودجه‌های‌مان را از بخش خصوصی یا از جیب خودمان تامین كنیم و در میان این رانت‌های بسیار زیادی كه وجود دارد حضور نداریم و نمی‌خواهیم هم از رانتی استفاده كنیم و البته آنها هم ما را نمی‌پذیرند كه به ما رانتی بدهند بنابراین یك جوری مجبوریم با بودجه‌هایی كه خودمان تامین می‌كنیم فیلم‌مان را بسازیم.  این ما و آنها یعنی چی، آنها كی هستند؟

از شروع انقلاب یك گروه‌هایی درست شد كه با روابطی كه داشتند، شكل ارتباطات مدیریتی كه داشتند، آمدند داخل سینمای ایران و اكنون سینما را حق خودشان می‌دانند، بودجه‌های سینما و اكران خوب را حق طبیعی خودشان می‌دانند و سینما را ملك خود می‌دانند. ما هر كاری هم بكنیم، بیگانه‌ایم. سازوكار بلد نیستیم. ما مدیر را نظارت می‌كنیم، منتقد مدیران هستیم، بحث‌های خودمان را داریم در جهت اصلاح مشكلات سینمایی. در واقع ما كلیت سینما و خانواده سینما را می‌بینیم.  اسم نمی‌برید از این آنها و از این ما؟

دلیلی ندارد من اسم ببرم. سینمای مستقل یك بخشش از قبل از انقلاب مانده است كه شامل كارگردان‌های پیشكسوت و خوب ما هستند. یك بخش دیگرش شاگردان همین استادان هستند كه سینما را از آنها یاد گرفتند و الان دارند كار می‌كنند. خب تكلیف اینها خیلی روشن است.  خب این ما و تعریف‌تان از آنها...

آنها در تمام عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، در ادارات، وزارتخانه‌ها، سینما، تئاتر و در همه جا وجود دارند. اقلیتی كه طبق رانت‌های فامیلی و امكانات ویژه كه حق خودشان می‌دانند. سال‌هاست حس بد آزاردهنده‌ای دارم؛ این یك درد  است. ما چقدر باید خودمان را ثابت كنیم كه عاشق این سرزمینیم؛ دغدغه‌ و مساله‌مان این سرزمین است و باز می‌بینیم كه اتفاق دیگری رقم می‌خورد. چقدر باید خودمان را ثابت كنیم، البته من تا الان نپذیرفتم و خودم را شهروند درجه یك می‌دانم و فسیل نشدم.  توقع ندارید نتیجه بگیریم كه آنها فیلمسازان بدی هستند و شما فیلمسازان خوبی ؟

اصلا این را نمی‌گویم. آنها امكانات ویژه دارند و فیلمسازان خوبی هستند. اینقدر آزمون و خطا كردند كه یاد گرفتند فیلمسازان خوبی باشند. اتفاقا اصلا قایل به این نیستم كه فیلمسازان بدی هستند.  پس قبول دارید كه بین آنها فیلمسازان خوبی هم وجود دارد؟

بله. بقال سر كوچه را بیاوریم. این امكانات را به آنها بدهیم هرچقدر پول، بودجه و هر چیزی خواستند به آنها بدهیم فیلمساز خوبی می‌شود!  فكر نمی‌كنید زمان آن رسیده كه دیوار بین ما و آنها خراب شود؟

 خب آنها سی و خورده‌ای سال مایملك بودند. ما كه كاری از دست‌مان برنمی‌آید.  الان به نظر شما خانه سینما دست آنهاست یا دست شماست؟

من ورود به خانه سینما نمی‌كنم چون پیچیدگی‌هایی دارد كه تا شفاف نشود نمی‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدری اتفاقاتی كه افتاده تا الان باید شفاف شود.  روایت‌تان را از دوره شمقدری و بحران خانه سینما بگویید.

 شمقدری و دوران شمقدری... به نظر من آن دوران بدترین موقعیت سینمای ایران بود. دورانی بود كه صبح‌ها ما بی‌هیچ انگیزه‌ای از خواب بیدار می‌شدیم كه طی طریق كنیم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اینكه تلاش می‌كنی اتفاقی در جهت بهبود جامعه‌ات و ایجاد شرایط مطلوب‌تری برای جامعه‌ات رقم بزنی، ولی به دیوار سیمانی برمی‌خوری، می‌بینی سنگ جلوی راهت است... آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان یا تهیه‌كننده بلكه به عنوان یك ایرانی آن روزها را دوست نداشتم. روزهای بد...  آقای عسگرپور دو هفته پیش در مصاحبه با روزنامه اعتماد از آن روزها گفت و جالب این بود كه تقریبا همین لحن را داشت. به نظر شما آقای عسگرپور از آنهاست یا از شما؟من یك دینی به آقای عسگرپور دارم. زمانی كه برای پگاه آهنگرانی (دخترم) مشكلاتی به وجود آمد به عنوان رییس صنف خیلی به ما كمك كرد. بگذاریم در این مورد اینها و آنها نگوییم. ولی به هرحال آن بخش از تاریخ خانه سینما با مدیریت آقای عسگرپور باید شفاف شود. اینكه واقعا چه اتفاقاتی افتاد. دو گروه باید بیایند حرف‌های‌شان را بزنند.  كدام دو گروه؟

گروه شمقدری و گروه خانه سینمای آن موقع. مثلا در همان دوره تیم خانه سینما با احمدی‌نژاد دیدار داشته، باید در مورد این دیدار مطالب شفاف شود. یك سكوتی از جلسات آن دوران است كه برای من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشی آن دوره، هیچ اظهارنظری نمی‌توانم بكنم.  نظرتان در مورد خانه سینمای این دوره چیست؟

من زیاد با خانه سینما كاری ندارم، اگر دیده باشید در مراسم‌شان هم زیاد حضور ندارم. كاری هم ندارم. من این ور كار خودم را می‌كنم.  چرا ، بالاخره صنف شماست؟

صنف باید تعریف شود. صنف نمی‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.  الان به نظر شما هنوز هم خانه سینما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آیا همیشه همینطور بوده؟

گفتم كه تشكیلات و صنف را باید تعریف كنیم. البته كه همیشه این طوری نبوده. یك مقطع‌هایی خانه سینما مستقل‌تر بوده. ولی مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من می‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل می‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اینكه یك حلقه ١٠ نفره مدام در همه جشن‌های خانه سینما هستند، همان‌ها جایزه می‌دهند، همان‌ها برگزار می‌كنند و هر اشكالی كه داشته باشی تو حق اعتراض نداشته باشی دیگر صنف معنی نمی‌دهد. نخستین مطالبه، نخستین تعریف یك صنف این است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اینكه هر كسی منتقد بود باید حذف و از این دایره كنار گذاشته شود. این صنف نیست. یك صنف باید دغدغه اعضای پنج هزار نفری را داشته باشد نه اینكه یك حلقه‌ای دور هم جمع شوند برای خانه سینما خودشان تصمیم بگیرند، مدام هم از هم تشكر كنند.  این حلقه چه كسانی هستند؟ از رانت‌بگیرهای قدیم هستند؟

نه، این حلقه همیشه بودند. به نظر من مطبوعات باید رصد كنند چه كسانی هستند.  یعنی در تمام دولت‌ها این حلقه فرق نكرده؟

نه، رصد كنید، كاری ندارد. این وظیفه مطبوعات است، می‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببینید، عكس‌ها را ببینید، مهمانی‌ها را ببینید. اشكالی هم ندارد سینما را مایملك خود و حق طبیعی خود می‌دانند. انقلاب را از خودشان می‌دانند و برای مردم و مطبوعات عادی شده است.  شما و یك عده دیگر این انتقاد را به آقای ایوبی دارید كه یك عده خاص دور و برشان هست...

ما این را مدام گوشزد كردیم. آقای ایوبی دوست ندارد این را بشنود. ولی ما وظیفه‌مان این بود كه بگوییم، گوشزد كنیم كه سینما این اقلیت ١٠ نفره نیست، سینما یك خانواده است و اینها عقل كل و دانای كل نیستند. مشاركت همه تفكرهای سینمای ایران می‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولی خب به هرحال ایشان مدیر هستند و ما نمی‌توانیم مجبورشان كنیم.  اگر واقعا به این سفت و سختی بود كه شما توصیف می‌كنید، كسی مثل اصغر فرهادی می‌توانست بیاید بالا؟

مگر من فیلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسی از من حمایت كرد... ما كارمان را می‌كنیم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان این است كه نگرانیم كه آدم‌ها نتوانند امیدوارتر باشند، حركت باید رو به جلو باشد. تلاش‌مان را می‌كنیم و فكر می‌كنیم این درست است. شاید هم ما اشتباه می‌كنیم نمی‌دانم. ما چشم به مدیریت نمی‌دوزیم. ما در عرصه كاری خودمان بر اساس عقلانیت و اندیشه‌مان عمل می‌كنیم. دوران شمقدری از لحاظ تهیه‌كنندگی پركارترین دوران من بوده. حس می‌كردم نیاز جامعه الان این فیلم‌هاست... من كارم را می‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد یا نباشد. وظیفه من اثرگذاری و جریان‌سازی است.  برگردیم به خود منیژه حكمت به عنوان سینماگر. چرا شما بیشتر تهیه‌كننده هستید تا كارگردان، چرا؟بارها گفتم تهیه‌كنندگی شغل من است كه یك بخش كوچك از دغدغه‌هایم را ارضا می‌كند. تا آنجایی كه می‌توانم سالی یك فیلم اولی را كمك می‌كنم تا سینماگران آینده ساخته شوند. وقتی می‌بینم جامعه به یك خمودگی رسیده فیلم كمدی می‌سازم. برای آنكه بچه‌های كشورم را در شادی‌های‌مان مشاركت دهم. وقتی می‌بینم در زندگی اجتماعی، با خانواده و با شرایط اقتصادی خانواده‌ها، اینقدر فاصله بین نسل‌ها افتاده، شهر موش‌ها می‌سازم تا چند نسل را باهم به سینما بیاورم تا شادی كنند، شام بخورند، چای بنوشند، یك زندگی اجتماعی كوچك برای خودشان رقم بزنند. اینها را وظیفه خودم در بحث تهیه‌كنندگی می‌دانم.  كمدی كه اشاره كردید منظورتان كدام فیلم‌هاست؟

من پوپك و مش ماشالله را ساخته بودم، نیش و زنبور را با آقای سجادی ما كار كردیم. در آن دوران من بر این عقیده بودم كه در همه خانه‌ها باید مردم را بكشم بیرون به سینما تا بخندند؛ چون خنده امید می‌آورد. شادی می‌آورد. امید است كه باعث تغییر و اتفاقات خوب می‌شود. از خمودگی و در پستوها فرو رفتن كه غیر از ناامیدی و سیاهی چیزی بیرون نمی‌آید. در آن دوران البته من صداها را نیز ساختم كه فیلمی اجتماعی است. یعنی حركتم را موازی پیش بردم.   چرا پس كارگردانی می‌كنید؟

كارگردانی دغدغه‌ اصلی زندگی من است. دغدغه اندیشه‌ورزی در عرصه هنر است. دغدغه جریان‌ساز است. من هیچ‌وقت فیلم باری به هر جهت نمی‌سازم برای اینكه شغلم باشد. من برای سینما در سمت كارگردان احترام قایلم.   مگر در سمت تهیه‌كننده احترام قایل نیستید؟

نمی‌توانم باشم. آن كارگردانی كه به هرحال بخش معنوی فیلم را دارد پشت دوربین است. ممكن است من قصه را ببرم تو دلم و برای كارگردان تعریف ‌كنم ولی به هرحال پلان را او می‌گیرد. من روی كلیت كار تاثیر دارم. ولی در سمت كارگردان مساله اجتماعی در فیلمسازی صدر كار من است. مساله اجتماعی احتیاج به تحقیق و نگاه شفاف و بررسی دارد. نمی‌توانی جفت‌پا وارد یك بحث اجتماعی شوی و آن را در قالب هنر و سینما ببری. شاید یك عده بتوانند، هیچ ایراد و خرده‌ای هم نمی‌گیرم. شخص خودم را می‌گویم كه نمی‌توانم. ببینید من باید پلان به پلان فیلمم مال خودم باشد.  پس چرا لالایی را كارگردانی كردید؟تهیه‌كننده آن هم بودم. زمان می‌برد مثلا من الان می‌خواهم «جاده قدیم» را كارگردانی كنم هشت سال تحقیق صرف كردم؛ البته به طور مدام نه، هر از گاهی به سراغش رفتم و برگشتم. شناخت می‌خواهد. درام اجتماعی سخت است. همین طوری نمی‌توانی یك بحث اجتماعی را در قالب یك درام سینمایی‌ ببری. سینما صنعت هم هست فروش هم باید داشته باشد. درام، بحث اجتماعی و سینما به عنوان صنعت... یك مثلث است.  پس جاده قدیم را حاضرید كارگردانی كنید؟

بله، جاده قدیم دغدغه هشت ساله من است. با تم اجتماعی. می‌خوانم، می‌نویسم، كمك می‌گیرم و مشاوره می‌گیرم برای نوشتن. باید چیزی بشود كه در من كاملا حل شود. فیلم را قبل از اینكه پلانم را بگیرم خودم باید ببینم كامل و بعد شروع به كار كنم.

روزنامه «اعتماد»


ویدیو مرتبط :
چه ساده انگ می زنند