سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
معرفي کتاب/ «جاي خالي سلوچ» اثر «محمود دولت آبادي»
آخرين خبر/ داستانِ کتاب با رفتنِ سلوچ آغاز ميشود. سلوچ پيش از آغازِ داستان پا از روستاي زمينج بيرون گذاشته و ما و خانوادهاش را ترک کرده است. مرگان -همسرِ سلوچ- با ديدنِ جاي خاليِ همسرش به اضطرابي دچار ميشود که هيچگاه آن را تجربه نکرده است. مرگان پيشتر هم شاهدِ رفتنِ سلوچ بود، رفتنهايي که با بازگشتِ شبانه همراه بود. ولي اين بار انگار به دلِ زن آمده بود که اين رفتن، بازگشتي نخواهد داشت و هميشگي خواهد بود. امّا او در طولِ داستان و گذشتِ حتي سالها، از اميد به بازگشتنِ سلوچ دست برنميدارد و مقاومت ميکند. امّا مگر يک زنِ تنها چهقدر توان دارد؟
عبّاس، ابراو و هاجر فرزندان سلوچ هستند. فرزنداني که شايد بتوانند از دلتنگي براي پدرشان بگريزند ولي هيچ راهِ فراري از حوادث و اتفاقاتِ تلخي که روزگار در نبودِ سلوچ برايشان رقم زده است، ندارند. مرگان، حالا مثالِ سکّانداري است که ميداند کشتيِ زندگي او و فرزندانش از اين توفان جانِ سالم به در نخواهد برد امّا دم برنميآورد و پيش ميرود.
اين کتاب در حقيقت سعي ميکند تقديرِ زندگيِ زناني همچون مرگان را نشان دهد که در جاي جايِ ايران حضور دارند و پابهپاي مردان کارهاي دشوار و سخت انجام ميدهند و در سختکوشي هيچ کم از مردان ندارند؛ زناني که در تمامِ عمر حتي يک روز هم رنگِ خوشي را نميبينند امّا خم به ابرو نميآورند و با وجودِ همهٔ اتفاقاتي که ممکن است دهها مرد را از پا بيندازد، ميجنگند.
جايِ خاليِ سلوچ از نظرِ لغات و اصطلاحاتي که در آن به کار رفته است، گنجينهاي باارزش است. خودِ من معناي دقيقِ بسياري از لغات را با توجه به جملهها ميفهميدم. کاربردِ اين کلماتِ اصيلِ فارسي در متنِ داستان نهتنها آن را سختخوان نکرده است بلکه روحِ تازهاي به داستان بخشيده و باعث شده است که خواننده با فضاي داستان ارتباطِ بهتر و محکمتري برقرار کند.
زاويهٔ ديدِ داستان داناي کل است، اما راوي که در حقيقت شخصِ سوم است، در قسمتهاي مختلفي از داستان هنرمندانه جايگزينِ چشمها و روحهاي شخصيتهايش ميشود و چند صفحه از داستان را آرام از او بيرون ميکشد.
توصيفات و آرايههايي که جملاتِ داستان را در بر گرفتهاند، شما را درست به ميان شخصيتها و روستاي زمينج ميبرد. شما کمکم کوچه پسکوچههاي زمينج را از بَر ميشويد و خودتان هر وقت که دلتان خواست، بدونِ همراهيِ هيچکدام از شخصيتهاي داستان در آنها قدم ميزنيد.
ویدیو مرتبط :
من دزد کتاب نیستم / گفت و گو با محمود دولت آبادی