سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



کارگران کوچک و آرزوهای بزر«


در مرکزی ترین چهارراه شهر نشسته است! هوا سرد است، اما بی آنکه زیراندازی گرم و لباسی پشمی به تن داشته باشد با صدای کودکانه اش به هر عابری که از مقابلش می گذرد، به آهستگی می گوید «خودتون رو وزن نمی کنید.»
بیشتر عابران آن قدر در افکار و گرفتاری های روزانه خود غرق هستند که صدای او را نمی شنوند، برخی دیگر نیز که صدایش را می شنوند، آن قدر این جمله تکراری را در طول مسیر از زبان کودکان مختلف شنیده اند که حتی دیگر حوصله پاسخ منفی دادن هم ندارند.
از میان عابران بی شماری که در این ساعت از شب که اوج شلوغی خیابان است، عبور می کنند فقط چند خانم مسن و جوان دلشان به حال کودک می سوزد و دقایقی برای کشیدن وزن، وقت می گذارند.
یکی از آن ها که پس از وزن کشی، قیمت آن را از کودک می پرسد، او با همان لحن شیرین و کودکانه اش می گوید: «می شود 100 تومن» زن دست توی کیف پولش می کند و به او اسکناسی 200 تومانی می دهد و می گوید: «باقی پول برای خودت» اما کودک قبول نمی کند که پول اضافه ای بگیرد، می خواهد باقی مانده پول را پس بدهد که با اصرار زن، ناچار آن را قبول می کند. آن ها دور می شوند. دقایق پشت سر هم می گذرند، عده زیادی از مردم از چهارراه عبور می کنند و هر یک برای کاری، به مسیر خود ادامه می دهند، بعضی با خودرو و بعضی پیاده اما کودک زیراندازی از مقوا درست کرده و در سرما چهار زانو روی آن نشسته است.
نمی دانم چند ساعت توانسته در آنجا دوام بیاورد، فقط این را می دانم که پس از گذشت 5/2 ساعت هنگام برگشت به خانه، دوباره او را می بینم که همان جا نشسته، خیابان خلوت تر شده و کودک هم ناچار است به خانه برگردد، خانه ای که اعضایش خیلی انتظار آمدن او را نمی کشند، در کاشانه او از مهر مادری و دلسوزی پدرانه خبری نیست.
به بهانه کشیدن وزن سر صحبت را با او باز می کنم. از او دلیل مدرسه نرفتنش را می پرسم، او با لبخندی شیطنت آمیز پاسخ می دهد: «پول ندارم مدرسه بروم» به او می گویم: مگر تابستان ها درآمدت را برای خرج تحصیل کنار نمی گذاری؟
او پاسخ می دهد: بیشتر وقت ها هر چه را به دست می آورم باید به پدرم بدهم تا بتواند از عهده مخارج ما برآید.او ادامه می دهد: ما پنج خواهر و برادر هستیم که در خانه ای کوچک و اجاره ای زندگی می کنیم و پدرم نمی تواند از عهده همه مخارج ما برآید به همین دلیل درآمدم را به پدرم می دهم تا کمک حال او باشم.
به تفاوت دیدگاه این کودک کم توقع با کودکان دیگری که پدر و مادر از جان برای شان مایه می گذارند و در بیشتر مواقع هم قدرشناس زحمات والدین خود نیستند، می اندیشم که با صدای پسرک که با عابر پیاده ای سر قیمت وزن کشیدن چانه می زند، به خود می آیم و به راهم ادامه می دهم.
کودکی پنج ساله که گاهی اوقات او را در خیابان می بینم که تا دیر وقت روی کیسه برنج خالی که برایش حکم زیرانداز دارد، می نشیند تا بتواند پول بیشتری درآورد.
در یکی از دفعاتی که او را دیدم ساعت از 21 گذشته بود و کودک از زور خستگی و سرما در حالت نشسته و نیم دراز کشیده در گوشه پیاده رو به خواب رفته بود.
دقایقی آنجا ایستادم تا ببینم کسی به دنبال او می آید. در این میان یکی از رهگذران که دلش از دیدن این صحنه به درد آمده بود، نزدیک می رود تا او را از خواب بیدار کند.
من نیز نزدیک تر می روم، کودک آن قدر خسته بود که حوصله حرف زدن نداشت. با دیدن من کمی به خود آمد و وسایلش را جمع کرد.
از اومی پرسم:«چرا تا این وقت شب در خیابان هستی» او پاسخی نمی دهد.این بار از او سؤال می کنم که اگر زودتر به خانه برگردی آیا کسی با تو دعوا می کند؟ او سرش را به نشانه تأیید تکان می دهد.
لحظه ای مکث می کند و سپس می گوید: «هنگامی که زود به خانه برگردم پدرم دعوا می کند، او هر شب تمام پول هایم را می گیرد و می شمارد و اگر کم باشد دعوا می کند. به او می گویم، این موقع از شب چگونه به خانه برمی گردی؟ کودک خسته پاسخ می دهد: برادر بزرگ ترم که در خیابان دیگری کار می کند دنبالم می آید، تا آمدن برادرش صبر می کنم.
چند دقیقه ای بیشتر نمی گذرد که برادر نوجوانش از راه می رسد و دست او را می گیرد و به سمت خانه شان به راه می افتند.
برادر بزرگ تر او در یک کبابی مشغول به کار است. سعی می کنم با او صمیمی تر باشم تا بتوانم بیشتر از وضعیت زندگی او با خبر شوم.
او ادامه می دهد: زمانی که در تهران کار می کردم، ماهانه چهار میلیون ریال حقوق می گرفتم و شب ها نیز در همان کبابی می خوابیدم تا بتوانم پولی برای خانواده ام جمع کنم. از او می پرسم، آیا مدرسه می روی؟
او می گوید: قبلاً مدرسه می رفتم، اما پدرم مرا از مدرسه بیرون آورد تا کار کنم.
او که منتظر سؤال بعدی نمی ماند، می گوید: پدرم هنگام کار دچار سانحه شده و اکنون از کار افتاده است به همین دلیل من باید کار کنم تا مخارج خانه را تأمین کنم.
مکثی می کنم در مقابل این همه سختی و ناگواری هایی که این کودکان و نوجوانان باید متحمل شوند. درباره ساعت کار از او می پرسم.
او پاسخ می دهد: از ساعت 9 صبح اینجا می آیم و تا ساعت 23 در اینجا مشغول به کار هستم بعد از آن به خانه باز می گردم.
با شنیدن چنین ساعت طولانی کار به خود امیدواری می دهم که شاید حقوق خوبی در قبال آن دریافت می کند و می تواند زندگیشان را یک تنه با وجــود کوچکی جثه اش بچرخاند.
اما او می گوید که در ازای کارش ماهانه فقط 800 هزار تومان حقوق می گیرد و با وجود دریافت این حقوق کم فقط برای این که پیش پدر و مادرش زندگی کند، به بجنورد برگشته است.
مسؤول جمع آوری کودکان کار و خیابانی در بجنورد اداره کل بهزیستی خراسان شمالی در تعریف کودکان کار می گوید: کودکان کار به افرادی که زیر 18 سال سن دارند و برای بقای خود در خیابان کار و زندگی می کنند، کودکان کار می گویند.
«زمانی» ادامه می دهد: در حال حاضر کودکانی که در خیابان دیده می شوند، کودک کار نیستند زیرا با خانواده ارتباط دارند و در خانه خود زندگی می کنند که به آن ها کودک خیابانی می گویند.
وی در پاسخ به این سؤال که حدود یک ماه گذشته مقرر شده بود تا این کودکان ساماندهی شوند، ولی با این وجود هنوز هم در خیابان دیده می شوند، عنوان می کند:مدتی است جمع آوری این کودکان در سطح شهر آغاز شده است، ضمن اینکه برای ساماندهی آن ها فقط سازمان بهزیستی مسؤول نیست، بلکه براساس تصویب نامه هیأت وزیران دستگاه هایی مانند نیروی انتظامی برای برقراری امنیت در تمام مراحل اجرایی، دادگستری، شهرداری برای تخصیص و تجهیز محل برای نگهداری آن ها، وزارت کار برای ارایه تسهیلات به خانواده های کودکان جویای کار، وزارت بهداشت، سازمان های بیمه و تأمین اجتماعی، صدا و سیما، جمعیت هلال احمر و آموزش و پرورش هم هر یک به نوعی در این کار دخیل هستند .
وی خاطر نشان می کند: در گذشته جمع آوری و ساماندهی کودکان کار انجام می شد و برخی نهادها همکاری خوبی داشتند، اما نیاز است تا همه سازمان ها همکاری لازم را داشته باشند. وی اضافه می کند: فقر اقتصادی، فرهنگی، حاشیه نشینی و پایین بودن درآمد استان باعث بروز این گونه آسیب های اجتماعی می شود.
زمانی با بیان اینکه هدف بهزیستی ارایه خدمات به کودکان خیابانی است، می افزاید: در سال گذشته 83 کودک کار که 20نفر از آنان در مرکزنگهداری می شـــدند به خانواده های خود تحویل داده شدند.
وی می افزاید: در سال جاری تعداد فرزندان پذیرش شده 36نفر بوده که هم اکنون 15نفرند که در مرکز از آنان نگهداری می شود.
زمانی در پایان بیان می کند: با بررسی های به وجود آمده در سال های اخیر تعداد فرزندان کار رو به افزایش بوده که علت روی آوردن فرزندان به کار در خیابان اعتیاد والدین، فقر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و طلاق خانواده است که فرزندان حهت تأمین هزینه اعتیاد خانواده و تأمین معیشت زندگی و تحصیل اقدام به کار در خیابان مانند آدامس فروشی و وزنه کشی می کنند.ک/1
7496

انتهای پیام /*


ویدیو مرتبط :
آموزش 0 تا 100 فتوشاپ : ابزار تیره و روشن‌ کننده و اسفنج (dodge & burn & sponge) | قسمت 50