سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



من عشق را جور دیگری می دیدم ...


من عشق را جور دیگری می دیدم ...عکاس خونه/ ارسالی از کرمعلی ... خب من عشق را جورِ دیگری می دیدم ... از اولش هم همین طور بودم ... این که مثل یک دکمه ی شُل به پیراهن کسی آویزان باشم را دوست نداشتم ... این که مثل تابلوی راهنما مدام یادآورِ باید و نبایدی باشم را دوست نداشتم ... این که ... من می خواستم با هم عبور کنیم ، گاهی حتی پس و پیش ، اما در ‏حرکت ... من ‏ایستادن را قبول ندارم ، من درجا زدن را دوست ندارم ، من از هر آنچه که او را از رفتن باز می دارد ، بیزارم ... می خواستم قایق نجات باشم ، بال پرواز باشم ، چراغ روشنی که از هر جای تاریکی نگاه کند می بیند اش ... می خواستم هر جا ایستاد و خسته شد ، نوک قله را نشانش بدهم و سرخوشانه پا به پایش بدوم ، حتی اگر خودم به هیچ جا نرسم ... هیچ وقت تصاحب کردن را یاد نگرفتم ... این که بروی با چنگ و دندان یک کسی را مال خودت کنی ، یک چیزی را به خودت ببندی ، دست کسی را تنها برای آن بگیری که فرار نکند ... مگر نه اینکه هر کس تنها به خویشتنش تعلق دارد ، پس ‏جنگ برای چه ؟ آدمیزاد بخواهد دلش به ‏ماندن باشد هزار فرسخ هم دور شود ، باز هم مانده است ... وقتی کسی را دوست داری ، باید از خودت بدانی اش ... آدمیزاد مگر برای داشتن خودش میجنگد ؟ ... من بلد نیستم بجنگم ، سخت ترین روزها را فقط گریه می کنم و فکر می کنم لابد دلش جای دیگری ست و آدم نباید دنبال رفتنی ها بدود ... باید بنشیند پشت در و یواشکی ‏گریه کند ... من با بند بند وجودم ‏دوسَت می دارم و سیاست و حساب و کتاب و روانشناسی و تاریخ و جغرافی را هم دخالت نمیدهم ... من فقط زندگی می کنم و زندگی هم بالاخره یک جا تمام می شود ... بگوییم دوستت دارم و بنشینیم به تماشا ، بگوییم دوستت دارم و دست و پا نزنیم ، اشک و لبخندمان را بغل بگیریم و همه چیز را صبورانه بسپاریم به زمان ... چرا که زیر آسمان برای هر چیز زمانی ست ... حالا بعضی وقت ها یک چیز کوچکی توی قلبم خسته است ، دلش مهربانی می خواهد ، بعضی وقت ها بیخودی تند تند می تپد و تقصیر هیچ کس هم نیست ، بیخودی دیوانه می شود و دلش کرور کرور لحظه های بی دغدغه ی عاشقانه می خواهد ... دلش می خواهد می توانست بگوید : " مسافر کوچولو ، شازده کوچولوی من ، یا بیا و کنارم بمان ، یا این دخترکِ مغرورِ گل به دامنِ بهانه گیر را با خودت بردار و ببر گوشه ای با عشق گم و گورش کن " .... ( محسن حسینخانی )"مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."

منبع: عکاس خونه


ویدیو مرتبط :
همه جور تصادف دیدم اما این رنگشو نه:|