سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



سرمقاله مردم سالاری / بزن و دَررو...


سرمقاله مردم سالاری / بزن و دَررو...

مردم سالاری/ « بزن و دَررو... » عنوان یادداشت روز روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

حادثه تروریستی پاریس، غرب را در شوک بزرگی فرو برد. شاید جوامع اروپایی هرگز گمان نمی‌بردند خطر این‌سان به آنان نزدیک شده باشد و شاید دولت‌مردان غربی گمان می‌کردند فقط با یک راهپیمایی سال گذشته پاریس پس از حادثه شارلی‌ابدو، بساط تروریسم را از اروپا جمع می‌کردند ولی زهی خیال باطل. امروز بنیادگرایان افراطی که روزی در سکوت تأییدآمیز غرب برای نبرد با دولت‌های مستقر در عراق و سوریه روانه خاورمیانه می‌شدند، به اصل خویش بازگشته‌اند تا این سنت تاریخی را تحقق بخشند که «هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد». بی‌شک هیچ انسانی به صرف فطرت بشری، از مرگ هیچ بی‌گناهی خوشحال نخواهد شد و در این باره تفاوتی میان قربانیان انفجارهای تروریستی ضاحیه یا پاریس نیست. نگارنده یک سال پیش در تبیین حادثه شارلی‌ابدو، به ریشه اصلی رشد تروریسم و بنیادگرایی که دخالت متجاوزانه غرب در منطقه و اشغال عراق و افغانستان است، اشاره کردم و توضیح دادم که «خون مردمان واشنگتن، لندن و پاریس، رنگین‌تر از خون زنان و کوکان کابل، بغداد و دمشق، نیست. این جنایت، تاوان سیاست‌های نابخردانه و استعمارگرانه دولت‌های اروپایی و آمریکا در خاورمیانه است و تا وقتی این سیاست‌ها تغییر نکند، خطر چنین حملاتی پابرجاست». دولت‌های فرانسه، آمریکا و بریتانیا که نقش مهمی در جنگ‌افروزی غرب در خاورمیانه پس از یازدهم سپتامبر داشتند، باید مسئولیت رفتار خویش در تقویت اندیشه‌ها و جریان‌های تروریستی را بپذیرند و برای جبران خطای پیشین، به جای تضعیف دولت‌های مستقر و مشروع، درصدد تقویت حاکمیت برآمده از این دولت‌ها برآیند و از دخالت در امور داخلی این منطقه نیز بپرهیزند. به قول رهبری:«دوران بزن و دَررو تمام شده است. این‌جور نیست که شما بگویید می‌زنیم و دَر می‌رویم؛ نخیر، پاهای‌تان گیر خواهد افتاد». هرچند بعید است غرب تغییر رویه بدهد و ازقضا به احتمال قوی، حادثه پاریس، بهانه کافی و انگیزه‌ای قوی جهت مداخله نظامی مستقیم در سوریه و عراق به بهانه سرکوب داعش را در اختیار دولت‌های اروپایی به خصوص فرانسه و بریتانیا که مورد تهدید مستقیم داعش واقع شده‌اند، قرار خواهد داد. حال آن‌که دخالت بیشتر آن‌ها، انگیزه تهاجم بیشتری برای بنیادگرایان فراهم می‌کند. هم‌چون دو لبه قیچی که به ظاهر در تعارض با یکدیگر قرار دارند ولی هر دو در یک راستا عمل می‌کنند. با این حال، نمی‌توان به همین سادگی مسأله را تحلیل کرد. با این‌که غرب نقش مهمی در رشد و ظهور تروریسم در این منطقه داشته است، ولی نمی‌توان از شرایط آماده و زمین بِکری که به اقتضای شکاف‌های قومی و مذهبی در اختیار گروه‌های تکفیری و رادیکال قرار گرفت، چشم‌پوشی کرد. امروز بخش‌های مهمی از سرزمین‌های سنّی‌نشین در شمال عراق، در اختیار داعش قرار گرفته و همراهی ساکنان این مناطق، دلیلی جز نارضایتی از دولت مرکزی بغداد ندارد که با عملکرد انحصارگرایانه خود، موجب انباشت نفرت در این جوامع شد. چنان‌که بخش‌هایی از جوامع سنّی‌نشین سوری نیز به سبب نارضایتی از حاکمیت انحصاری خاندان اسد ، جاده‌صاف‌کن القاعده در سوریه شدند. حتی فرانسه نیز از این قاعده مستثنا نیست. مسلمانان فرانسه و به خصوص مهاجرانی که سال‌هاست با قوانین تبعیض‌آمیز و رفتارهای تحقیرآمیز ناسیونالیست‌های نژادپرست فرانسوی روبرو هستند، انگیزه کافی برای وقوع کنش‌های افراطی در این کشور را دارند. این وقایع، درس عبرتی برای همه دولت‌هایی است که با شکاف‌های قومی و مذهبی و محرومیت‌های ناشی از تبعیض و انحصارگرایی روبرو هستند. هر چند که خوشبختانه هویت ملی ایرانیان قوی‌تر از جوامع موزاییکی عراق و سوریه است که تحت سایه مرزهای سایس‌پیکو شکل گرفته‌اند ولی ممکن است برخی گروه‌های بنیادگرای تکفیری، با سوءاستفاده از برخی محرومیت‌های اجتماعی و اقتصادی در مناطق حاشیه‌ای ایران که از اقوام و مذاهب گوناگون شکل گرفته‌اند، مقاصد شومی در سر بپرورانند. وقوع سلسله اعتراضاتی به بهانه خطای کم‌اهمیت یک برنامه تلویزیونی کودک، نمونه کوچکی از این گسل‌های زلزله‌خیز است. تغییر سیاست‌های مرکزگرایانه و تسهیل فضای رشد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در این مناطق، راهی پُردوام و طولانی‌مدت برای ریشه‌کن کردن رادیکالیسم‌های قومی و مذهبی است.


ویدیو مرتبط :
سرمقاله شماره 316 مجله موفقیت