سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



علی تاجرنیا در گفت‌وگو با‌ آرمان: نمی‌توان کشور را با یک جریان اداره کرد


علی تاجرنیا در گفت‌وگو با‌ آرمان: نمی‌توان کشور را با یک جریان اداره کرد آرمان/ متن پیش رو در آرمان منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
در شکل حرفه‌ای کنش سیاسی، جریانات و احزاب سیاسی تمام تلاش خود را معطوف می‌دارند تا در برهه‌های مختلف، حتی در صورت وجود تنگنا‌ها و محدودیت‌های فراوان نیز دست از فعالیت قانونی سیاسی بر نداشته و در عرصه‌های سیاسی مختلف نقش آفرینی کنند. در این رهگذر تجربه تاریخی اکثر نظام‌های سیاسی نشان داده غالبا گروه‌ها و احزابی که با انعطاف و پویایی بیشتر با مسائل برخورد کرده و به فراخور امکانی که برای کنشگری داشته‌اند استراتژی‌های خود را تغییر داده‌اند، در نهایت گروه‌هایی موفق‌تر در سپهر سیاسی آن نظام‌های سیاسی بوده‌اند. انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی و همچنین مجلس خبرگان رهبری نیز برای جریان اصلاحات در کشور نمونه روشنی از این اصل است. جریانی که پس از گذر از دوران انفعال و انسداد سیاسی با انتخاب مشی منعطف و فکر شده در انتخابات ریاست‌جمهوری 92 پیروز بوده و اکنون نیز با وجود همه تنگنا‌ها با همان انعطاف قصد کنشگری در انتخابات 7 اسفند را دارد. درباره چگونگی عملکرد و همچنین ابعاد این کنش‌گری سیاسی دکتر علی تاجرنیا، نماینده دور ششم مجلس و فعال سیاسی اصلاح‌طلب با «آرمان» به گفت‌وگو نشسته است که در ادامه می‌خوانید:

به نظر می‌رسد از سال 88 به این سو ائتلافی نانوشته میان اصلاح‌طلبان و برخی اصولگرایان میانه شکل گرفته است که در این دوره از انتخابات نیز نمود بیشتری پیدا کرده است. این ائتلاف را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این مساله بیش از اینکه یک ائتلاف سیاسی تلقی شود، در واقع بیشتر یک دریافت مشترک میان این دو مجموعه است. بدین معنا که به هر حال اصلاح‌طلبان با توجه به تجربه‌ای که در دوره‌های گذشته و خصوصا انتخابات 88 داشته‌اند و از طرفی نیز اصولگرایان معتدل با توجه به تجربه‌ای که از ناکارمدی هشت ساله دولت احمدی‌نژاد و رفتار‌های غیر قابل دفاعش داشته‌اند، طبیعتا به نوعی هر دو به سمت رفتار‌های معتدل‌تر و مقداری عقلانی‌تر با توجه به شرایط کشور حرکت کردند. این مساله به نوعی سبب شده است که مقداری نگاه‌ها، دیدگاه‌ها و نهایتا عملکرد‌ها به هم نزدیک شوند. در نتیجه ما شاهدیم به جای تکرار رفتار‌های تند گذشته، در واقع به‌نوعی تعامل بیشتری میان این دو طیف حاکم شده است. اوج این رویکرد را در نحوه تعامل بخش‌هایی از مجلس فعلی و خصوصا فراکسیون رهروان با مجموعه دولت مشاهده می‌کنیم که از آثار تندروی‌های بدی است که در دوره آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاد. ضمن اینکه در حرکت اصلاح‌طلبان نیز به هر حال مانند گذشته پختگی و عقلانیت خوبی جریان دارد و ما آثار آن را در انتخابات سال 92 دیدیم، اما این سیر را بنده بیشتر بابت آن دسته از اصولگرایان معتدل می‌بینم که تمایلی نسبت به ترک شعار‌های تند و حرکت به سمت تضارب آرا و تعامل از خود نشان می‌دهند. در واقع باید گفت نمی‌شود کشور را به وسیله یک جریان سیاسی به تنهایی اداره کرد و این مساله ای است که بخشی از این اصولگرایان قبلا بدان معتقد بوده‌اند و تصور می‌کردند یک‌دست شدن قوای سیاسی به نفع کشور است. اما تجربه دولت احمدی‌نژاد عکس این مساله را به آنها ثابت کرد. لذا مجموعا دریافت مشترکی از مسائل شکل گرفته است که افکار و اندیشه‌ها را به هم نزدیک نموده است. البته این مساله به نظر من می‌تواند مقدمه نوعی تعریف جدید از جناح‌بندی سیاسی در کشور تلقی شود، اما در حال حاظر مقداری عجولانه است اگر بر آن نام ائتلاف گذاشته شود.

با توجه به برخی رد صلاحیت‌ها که برای انتخابات مجلس اتفاق افتاده است به نظر می‌رسد استراتژی انتخاباتی اصلاح‌طلبان به سمت ائتلاف‌های مختلف با گروه‌های کمتر شناخته‌شده سیاسی و استفاده از افرادی گمنام‌تر و در لایه‌های چندم سوق داده شده است. آیا این رویکرد ریسک حضور افرادی که در صورت انتخاب شدن از اهداف و آرمان‌های جریانی خود عدول کنند را بالا نمی‌برد؟

به طور کلی طرفدار این جریان می‌باشم که مانند بسیاری از کشورهایی که سابقه دموکراسی دارند، ائتلاف‌ها را به بعد از انتخابات موکول نماییم. بنده اعتقاد دارم مرزبندی‌های هویتی باید برای طرفداران مشخص باشد. یعنی به صرف اینکه گروهی تندرو در کشور وجود دارد و به صرف اینکه ترجیح می‌دهیم در فضایی عقلانی‌تر رقابت سیاسی داشته باشیم، نباید سبب شود که چندان مرز‌های هویتی خود را مخدوش نماییم. به هر حال به همان نسبت که پیروزی می‌تواند برای جناح‌های سیاسی توفیقی ایجاد نماید، به همان نسبت نیز برای طرفداران انتظاراتی به وجود می‌آورد. یعنی نباید انتظار داشت مردمی که نگاه و مشی اصلاح‌طلبانه دارند شبیه به اصولگرایان میانه فکر کنند یا برعکس. لذا اصلاح‌طلبان در این خصوص به طور جدی باید لیستی ارائه نمایند و لیست نیز لازم است کاملا اصلاح‌طلبانه باشد. در عین حال از رقابت با مجموعه‌های معتدل استقبال کرده و حتی در مناطقی نیز به این دلیل که رقابتی منطقی شکل گیرد با عدم معرفی کاندیدا به نوعی سعی نمایند مردم را به سمت کاندیدای اصولگرای معتدل سوق دهند. اما همه این مسائل باید با شفافیت اتفاق بیفتد و سعی اصلاح‌طلبان نیز بر این مساله استوار باشد که ائتلاف اصلی به حذف جریانات تندرو معطوف شود که کشور را در سال‌های گذشته با آسیب‌های جدی روبه رو کرده‌اند. ائتلاف را نیز باید موکول کرد به پس از برگزاری انتخابات و بررسی منتخبان. به هر حال تجربه اصلاح‌طلبان از ائتلاف‌های پیش از انتخابات چندان تجربه خوبی نیست. یعنی بدین دلیل که بتوانیم درصد بالایی از آرا را به خود اختصاص دهیم، ائتلافی را در مقطعی شکل می‌دهیم و سپس وقتی افراد به آن مراکز تصمیم‌گیری راه پیدا می‌کنند، عملا نقاط اختلاف آنها برجسته می‌شود. در همین رابطه می‌توان به انتخابات شورای شهر تهران اشاره کرد. در آن انتخابات چهره‌هایی که عمدتا مستقل بوده یا ورزشکاران در نهایت به دلیل نداشتن نوعی نگاه و تفکر مشخص در طی روند دچار تغییر شده و از دایره ائتلافی که شکل گرفته بود خارج شدند. لذا بنده معتقدم ضمن اینکه لازم است همکاری سیاسی جدی با اصولگرایان معتدل داشت اما ائتلاف را باید برای زمانی که قرار است درباره ریاست مجلس یا کمیسیون‌ها تصمیم‌گیری شود موکول کرد.

با این نگاه یعنی شما نظر کسانی را که اعتقاد دارند بهتر است از اصولگرایان میانه شناسنامه‌داری مانند علی مطهری در لیست استفاده کرد را قبول ندارید؟

من فکر می‌کنم آقای مطهری را باید مقداری از سایر اصولگرایان متفاوت‌تر دید. چرا که وی در واقع در حوزه دفاع از حقوق شهروندی و همچنین درباره نگاه انتقادی صریح و روشن نسبت به نوع رفتار‌های دولت در گذشته به لحاظ سیاسی می‌تواند کاملا یک چهره اصلاح‌طلب تلقی شود. یعنی جدا از پایه‌ای که آقای مطهری در جریان اصولگرایی داشته‌اند اما باید گفت نقطه عزیمتی به سمت جریان اصلاح‌طلبی دارد. مضاف بر اینکه در چارچوب‌های تشکیلاتی اصولگرایان نیز آقای مطهری نمی‌گنجد. لذا مد نظر بنده برای بحث عدم ائتلاف رسمی پیش از انتخابات بیشتر متوجه نیرو‌های تشکیلاتی و حزبی اصولگراست. اما به طور خاص از حضور آقای مطهری در لیست اصلاح‌طلبان بسیار حمایت می‌نمایم ولی در سایر موارد این مساله بیشتر محل تعامل است. خصوصا با توجه به این اصل که جریان اصلاحات با قدرتی که دارد باید به فرایندی تن دهد که سهم بسیار بیشتری در به ثمر رسیدن نتیجه داشته باشد. به هر حال نباید شک کرد که پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 92 به واسطه یک حرکت عقلانی جریان اصلاح‌طلب بود. اگر چه مجموعه‌های دیگری مانند برخی از اصولگرایان معتدل همراهی‌هایی داشته‌اند اما به واقع تمامی تشکیلات‌های اصولگرایی در مقابل آقای روحانی بوده و سایر کاندیدا‌ها را حمایت می‌کردند. لذا اگر فرایند بدین شکل پیش رود، ممکن است اصلاح‌طلبان سهم درست خود را از مجموعه پارلمان نداشته باشند. البته این بدان منزله نیست که بحث سهم خواهی به میان‌ آید. بلکه بدان منزله است که اگر قرار باشد مجلس آینده در ظاهر در اختیار لیستی غیر از اصولگرایی بوده اما در حوزه عمل مشکلاتی به وجود آورد، این مساله دیگر برای طرفداران جبهه اصلاحات پذیرفتنی نیست.

به همین دلیل عده‌ای معتقدند که شاید بهتر می‌بود اصلاح‌طلبان با اتکا به آقای روحانی در ابتدا با بخش‌های سیاسی مهم در کشور رایزنی کرده و انسداد سیاسی پیش روی جریان اصلاحات را حل می‌نمودند و سپس به عرصه انتخابات مجلس پا می‌گذاشتند. در این خصوص آیا آقای روحانی خوب عمل نکرده یا اصلاح‌طلبان به چنین رویکردی اعتقاد نداشته‌اند که چنین مشکلاتی به وجود می‌آید؟

بنده به شخصه معتقدم که آقای روحانی واقعا در قامت رئیس‌جمهوری با تفکر اصلاح‌طلبی تاکنون عمل کرده است. یعنی آقای روحانی در حوزه تفکری و اقداماتی که می‌توانسته است انجام دهد چیزی در دفاع از مردم کم نگذاشته است. فلذا اعتقاد دارم این مساله فراتر از حوزه اختیارات آقای روحانی بوده است. تعاملات میان اصلاح‌طلبان تعاملاتی بسیار مفید و خوب بوده اما واقع امر این است که به هر حال دو مشکل بر سر این راه وجود دارد. یکی موانعی که از سوی بخش‌هایی برای به کار‌گیری نیرو‌های اصلاح‌طلب وجود دارد و این مساله نیز الزاما با رایزنی و گفت‌وگوهای آقای روحانی حل نمی‌شود، نکته دوم نیز این است که آقای روحانی از آن سازمان یا تشکیلات مناسب گفتمانی بهره مند نیست. به همین دلیل نیز است که بار عمده‌ای از زحمات دولت در حوزه موضع‌گیری‌ها و پیگیری‌های سیاسی بر عهده شخص رئیس‌جمهور است. چنین رفتاری را جز در معاون اول در سایر معاونان و سطوح پایین‌تر نمی‌بینیم. باید گفت از احزابی که با تابلو اعتدال در عرصه سیاسی حضور پیدا کرده‌اند هیچ نوع کنشی جدی حتی در دفاع از مواضع سیاسی رئیس‌جمهور نمی‌بینیم. حتی در این دو سال و نیمی که از عمر دولت یازدهم می‌گذرد، بار عمده‌ای از دفاع از سخنان و برنامه‌های رئیس‌جمهور بر عهده جریان اصلاح‌طلب بوده است. در نتیجه بخشی از مشکل نیز ناشی از چنین رویکرد و نگاهی است و باید مقداری زمان صرف شود که این مسائل به سمت و سوی درستی سوق داده شده و حل شوند. در وهله اول نیز باید این تعریف به شکل جدی انجام شود که آن چه ما به عنوان اعتدال از آن نام می‌بریم یک مشی و روش است، نه یک گفتمان و جریان سیاسی. چرا که این مجموعه فاقد مولفه‌های موجود برای تبدیل شدن به یک جریان سیاسی است. کما اینکه در طول دو سال و نیم گذشته نیز عملکرد خاصی از این مجموعه دیده نشده است. اما در هر حال باید گفت شخص آقای روحانی تمام قد در راستای برنامه و اهدافی که داشته است ایستاده. بنده کاملا رفتار آقای روحانی را ستایش می‌کنم و فکر می‌کنم آقای روحانی با توجه به مقدوراتی که از یک سو و محدودیت‌هایی که از سوی دیگر داشته‌اند در مواضع سیاسی چیزی کم نگذاشته است.

یعنی شما برخی جریانات معروف به حامی دولت را به عدم حمایت از دکتر روحانی متهم می‌کنید؟

بله کاملا. برخی از این جریانات اگر در دولت‌های گذشته توسط احمدی‌نژاد به بازی گرفته می‌شدند به هیچ‌وجه نیرو‌هایی نبودند که بخواهند به این سو بیایند. حمایت آنان از آقای روحانی به هیچ‌وجه اعتقادی نیست. وقتی حاضر نمی‌شوند حتی یک بیانیه ساده درباره برخی مسائل دهند چگونه می‌توان آنها را حامی مواضع سیاسی دولت دانست.

بحث اساسی که در حال حاضر وجود دارد بحث مشارکت مردمی است. به هر حال اتاق فکر جبهه اصلاحات درباره لیست‌هایی که بسته می‌شوند تصمیم‌گیری می‌کنند، اما آیا فکری نیز برای حضور جدی پایگاه‌های مردمی اصلاحات در انتخاب و رای به لیست‌هایی که با هر رویکردی اصلاح‌طلبان بسته و ارائه می‌دهند شده است؟

در وهله اول باید گفت مساله برخورد با صلاحیت‌ها یک تیغ دو لبه است. یعنی ضمن اعتراض قانونی به رد صلاحیت‌ها اما نباید به گونه‌ای با این اتفاق برخورد شود که نوعی دلسردی و نا امیدی در دل مردم ایجاد شود و احساس کنند که دیگر گزینه‌ای برای مطرح شدن وجود ندارد. به هر حال یکی از مشکلات این است که در انتخابات مجلس حتما حضور چهره‌های شناخته شده به عنوان کاندیدا در میزان آرا تاثیر دارد. در همین تهران مشاهده می‌شود که میان نفر اول و آخر لیست، چیزی در حدود 500 یا 600 هزار رای اختلاف وجود دارد. در نتیجه کاری که باید کرد این است که به شیوه‌های مختلف افکار عمومی را به سمت مشارکت هر بیشتر جلب و جذب نماییم. به اعتقاد بنده محوری‌ترین بحثی که در حال حاضر وجود دارد این است که بتوانیم از درون اردوگاه اصلاح‌طلبی و جریانات نزدیک به دولت یک بحث طرح کنیم. یعنی این دو جریان به صورت واحد بتوانند به درستی خود را به عنوان کسانی که آرمان‌های مردم را دنبال می‌کنند معرفی نمایند. به‌ویژه با وجود اینکه عمدتا نیز تریبون‌های تبلیغاتی علیه جریان اصلاحات عمل می‌نمایند. لذا این مساله به‌طور جدی در حال جا افتادن در میان افکار عمومی است. یعنی بحث‌هایی که در میان مردم جاری است نشان‌دهنده این نکته است که درک کرده‌اند اصلاح‌طلبان با وجود همه تنگناها به این رویکرد انتخاباتی روی آورده و از طرفی نیز با عقلانیتی که در عملکرد دولت مشاهده نموده‌اند احساس می‌کنند با تشکیل مجلسی کمک‌کننده به دولت بخش زیادی از مشکلات کشور حل خواهد شد. اگر بتوان با رفتاری معقولانه مردم را هر چه بهتر و بیشتر با این مسائل آشنا کرد، آنها وظیفه خود را انجام می‌دهند و هیچ بعید ندانید که اتفاقات غیر منتظره‌ای رخ دهد و در طی فرایندی بتوان اکثریت مجلس را به سوی چهره‌های اصلاح‌طلب، اعتدالی و اصولگرای میانه سوق دهیم.

منبع: آرمان


ویدیو مرتبط :
نوبخت: کشور را با کمتر از 40 میلیارد دلار اداره می کنی