سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
نبرد برای «قدرتسازی»؛ تصویر غرب از ایران فقط بخشی از واقعیتها را همراه خود دارد
نبرد برای «قدرتسازی»؛ تصویر غرب از ایران فقط بخشی از واقعیتها را همراه خود دارد
مثلث/ متن پیش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا برخی از آن نیستاگرچه تحول فرهنگی و اجتماعی بهعنوان بخشی از واقعیت اجتنابناپذیر کشورهای در حال گذار محسوب میشود، اما هر کشوری دارای بنیانهای فرهنگ سیاسی و تاریخی است که دارای ریشههای کهن بوده و همواره در فضای دگرگونیهای اقتصادی و صنعتی بازتولید میشود. تصویری که مجله تایم از زن ایرانی در فضای ۲۰۲۵ منتشر کرده، در شرایط موجود نیز ممکن است در خیابانهای تهران و یا حوزه خصوصی شهروندان ایرانی وجود داشته باشد.
چنین تصویری بخشی از واقعیت فرهنگ سیاسی و اجتماعی هر کشور بهویژه جامعه ایرانی محسوب میشود. واقعیتهای بنیادین را میتوان براساس سنجش نشانههایی مورد توجه قرار داد که از فراوانی بیشتری برخوردار باشند. از سوی دیگر تغییر در تصویر و پرتره جوان ایرانی بهمنزله پایان انگارههای نهادینهشده تلقی نمیشود. هر تصویری میتواند صرفا بخشی از انگارهها را منعکس سازد. بخش دیگر انگارهها ارتباط دقیق و در هم تنیدهای با فضای فرهنگی و اجتماعی دارد.
اگرچه برخی پژوهشگران انتشار چنین تصویری را بهمنزله نشانهای از تهدیدسازی امنیتی در قالب نشانههای فرهنگی تحلیل مینمایند، اما واقعیت آن است که هر تصویری صرفا بخشی از واقعیت را منعکس و بازتولید میکند. قابلیتهای ادراکی جامعه ایران بهگونهای است که میتواند زمینههای لازم برای پذیرش تصاویر و انگارههای مختلف را داشته باشد، اما مهمترین مساله را میتوان در چگونگی بازتولید واقعیتهای سیاسی و راهبردی دانست. درک تهدید از یک تصویر شاید با واقعیتهای کنش راهبردی هماهنگی نداشته باشد، اما نیازمند آن است که جهان غرب پویاییهای واقعی ایران را براساس مولفههای اجتماعی و ساختاری تبیین نمایند.
۱. تهدیدات امنیت ملی در انگاره سیاسی و اجتماعی ایران
روندهای اجتماعی ایران نشان میدهد که الگوی کنش جامعه براساس واقعیتهای هنجاری و ضرورتهای ساختاری شکل میگیرد. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران در زمره کشورهای در حال ظهور محسوب میشود که از قابلیت لازم برای اثرگذاری و الهامبخشی برخوردار است. پویاییهای محیط منطقهای بخشی از واقعیتهای تاثیرپذیر از ایران در فضای منطقهای و بینالمللی محسوب میشود.
کشورهای در حال ظهور از یکسو دارای قابلیتهای متنوع بوده و از طرف دیگر با تهدیدات متعدد و فراگیر روبهرو میباشند. در چنین شرایطی، زمینههای مربوط به تهدید در فضای امنیت ملی ایران ماهیت اجتنابناپذیر خواهد داشت.
اگرچه محیط اجتماعی در روند تغییر دائمی قرار دارد، اما واقعیتهای دیگری نیز در حال ظهور است که میتوان آن را براساس تفاوتهای اجتماعی ایران با سایر کشورهای منطقهای تحلیل کرد. ایران برخلاف کشورهایی که گروههای سلفی در آن از قدرت و قابلیت کنشگری برای ایفای نقش آشوبساز برخوردارند، همواره تلاش دارد تا از الگوها و سازوکارهای فرهنگساز و تمدنساز استفاده نماید. سازوکارهایی که گروههای اجتماعی ایران در پیش میگیرند، بیش از آنکه ماهیت ستیزهجویانه و یا خشونتآمیز داشته باشد، با نشانههایی از همبستگی ساختاری و اجتماعی پیوند یافته است.
براساس نگرش و تفکر ایرانی، چالشهای راهبردی کشور ماهیت برونمرزی دارد. در تفکر ایرانی تهدید بیش از آنکه ماهیت اجتماعی داشته باشد براساس انگارههای تهدید از بیرون تعریف میشود. هر یک از چنین مولفههایی، شکلبندیهای امنیت منطقهای و همچنین فضای نبرد را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اصلیترین تهدید امنیت ملی در نگرش ایرانی را میتوان براساس سیاستهای مربوط به هژمونی جهانی و منطقهای ایالاتمتحده تحلیل کرد.
۲. انگاره تهدیدات نرمافزاری و سختافزاری آمریکا در مقابله با ایران
آمریکا در دورانهای مختلف تاریخی، سیاست خارجی خود را براساس مفاهیمی همانند قدرت، امنیت و منافع ملی تبیین کرده است. تاریخ نشان داده که همواره روسای جمهور آمریکا تصور مشترکی از تاریخ، کشور و امنیت دارند. اگرچه هریک از آنان دکترین جدیدی را وارد ادبیات روابط بینالملل مینمایند، اما همه آنان محور اصلی خود را گسترش قدرت قرار دادهاند. قدرت سازی در اندیشه آمریکایی مربوط به شرایطی است که از قابلیت لازم برای کنترل نظم جهانی، صلح و امنیت بینالملل برخوردار باشد. آنان برای تحقق چنین موضوعاتی، تلاش دارند تا مفاهیمی همانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و ترویج ارزشهای آمریکایی را در دستورکار قرار دهند. در چارچوب چنین نشانهها و مفاهیمی است که آمریکاییها هرگونه اقدام نظامی خود را در چارچوب «جنگ عادلانه» تبیین مینمایند.
در بسیاری از موارد مشاهده شده است که آمریکا اقدامات نظامی خود را در چارچوب مداخلات انساندوستانه تبیین کرده و تلاش دارد تا همواره جلوههایی از مداخله گرایی را با مفاهیم انسانی توجیه نمایند. استثناگرایی آمریکایی محور اصلی مداخلهگرایی پایان ناپذیر و مقابله با کشورهایی میشود که از رهیافت مقاومت در برابر فرادستی قدرتهای بزرگ بهره میگیرند. سازمانهای بوروکراتیک آمریکا به موازات گروههای فشار و لابیهای اقتصادی، ایدئولوژیک و راهبردی نیز تلاش دارند تا روند سیاست خارجی آمریکا را براساس منافع اقتصادی، راهبردی و یا ایدئولوژیک پیگیری نمایند. چنین رویکردی را باید بهعنوان بخشی از واقعیتهای راهبردی سیاستهای امنیتی آمریکا در برخورد با ایران دانست.
اگرچه روابط ایران و آمریکا در این دوران به رویارویی نظامی منجر نشد، اما روندهایی از محدودیت اقتصادی، امنیتی و راهبردی در برابر جمهوری اسلامی شکل گرفت. جابهجایی قدرت در کاخ سفید تاثیر چندانی در سیاست عمومی آمریکا نسبت به ایران بهجا نگذاشت. احمدینژاد در دوره دوم ریاستجمهوری خود تلاش کرد تا از فرآیندهای معطوف به مصالحه و همکاری در برخورد با آمریکا بهره گیرد. چنین رویکردی به دلیل افول جایگاه ایشان در ساختار سیاسی به نتایج مطلوبی منجر نگردید. رهیافت دولت بوش معطوف به تلاش گسترده برای فشار بینالمللی علیه ایران بوده است.
اگرچه آمریکا از ابزار نظامی علیه ایران استفاده نکرد، اما در دوران بوش، آمریکاییها از ضرورت مقابله با ایران در ادبیات سیاسی خود بهره میگرفتند. دولت بوش در هماهنگسازی ساختار قدرت آمریکا برای بهرهگیری از اقدامات تهاجمی علیه ایران ناکام باقی ماند. رابرت گیتس وزیر دفاعی که جانشین دونالد رامسفلد شده بود، از راهبرد توازن در برخورد با ایران بهره گرفت. چنین راهبردی به مفهوم اجتناب از «جنگ غیرضروری» بوده است.
چنین الگویی را باراک اوباما نیز از ژانویه ۲۰۰۹ به بعد بهگونه وقفه ناپذیر ادامه داده است. سیاست تحریم و تصاعد تحریم را باید به منزله بخشی از ابزارهای محدودسازی ایران توسط جورج بوش دانست. آمریکا در این دوران توانست تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال نماید. تحریمهای چندجانبه را باید بخش دیگری از معادله قدرت علیه جمهوریاسلامی دانست. روندهای یاد شده نشان میدهد که سیاست امنیتی آمریکا همواره نشانههایی از محدودسازی بازیگران انقلابی را در دستورکار قرار داده است.
۳. مزیتهای نسبی ایران در برابر تهدیدات ناشی از جنگ نرم
در سالهای دهه ۱۳۸۰ مفاهیم جدیدی در ادبیات سیاسی ایران تولید شده است. چنین ادبیاتی بخشی از انگاره ناشی از تهدید دائمی محسوب میشود. اندیشه جنگ نرم دارای ریشههای تاریخی و فرهنگی در ادبیات سیاسی ایران است. بسیاری از آثار مقامات و کارگزاران ایرانی نشانههایی از تهدید بیرونی را در قالبهای مختلف منعکس میسازد. در حالیکه ایران از قابلیتهای انسجامگرا در ساختار داخلی برخوردار است، نشانههایی از فضای تهدید دائمی را در تفکر راهبردی خود برجسته میسازد. چنین ادراکی ناشی از تجارب تاریخی و اقداماتی همانند قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله، قرارداد تقسیم ایران در سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ و همچنین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بوده است. انتشار کتاب گازیوروسکی با عنوان «سیاست خارجی آمریکا و رژیم شاه» نشان میدهد که سازمان اطلاعات مرکزی ایالاتمتحده در سالهای قبل از کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت مصدق، «طرح بیمن» را به مورد اجرا گذاشته است. این طرح معطوف به گسترش تضادهای درونساختاری و رویارویی نخبگان سیاسی علیه یکدیگر بوده است. در چنین شرایطی بود که در زمان کودتای نظامی علیه دولت مصدق، مقاومت موثری در برابر گروههای کودتاگر که نیروهای محدودی بودند، ایجاد نشد.
در شرایط موجود لازم است تا مسالهای بهنام مزیت نسبی ایران بهعنوان عامل بازدارنده در برابر تهدیدات احتمالی مورد توجه قرار گیرد. مزیتهای نسبی ج.ا.ایران را میتوان در قالب مولفههای اعتقادی، قابلیتهای ژئوپلیتیکی، توانمندیهای منطقهای و همچنین ابزارهایی دانست که بر معادله قدرت و فرآیند قدرتافکنی تاثیر دارد. در انگارههای ذهنی آمریکا و کشورهای غربی، ایران در زمره بازیگرانی محسوب میشود که نماد تهدید در سیاست جهانی خواهد بود. به همین دلیل است که از گسترش مزیتهای نسبی ایران در محیط منطقهای جلوگیری بهعمل میآورند.
۴. سازوکارهای مقابله با تهدیدات جنگ نرم در تفکر و الگوهای راهبردی ایران
مقابله با تهدیدات را میتوان بهعنوان زیربنای اهداف راهبردی کشورهای در حال ظهور دانست. از سوی دیگر، ج.ا.ایران درصدد نقشیابی راهبردی در محیط منطقهای و بینالمللی است. دکترین راهبردی ایران در چنین فرآیندی براساس «ائتلاف ضدنظام سلطه» شکل گرفته است. بنابراین، تمامیاهداف راهبردی ایران را باید در قالب سازماندهی دو متغیر مورد توجه قرار داد؛ متغیر اول ائتلافگرایی راهبردی است که باید آن را بهعنوان متغیر مستقل دانست. متغیر وابسته نیز به روندهای قدرتساز اشاره دارد.
در این فرآیند تهدید بهعنوان موضوع اجتنابناپذیر تلقی گردیده که لازم است در هر دوران، بازدارندگی درونساختاری لازم در برابر هر الگویی ازجمله «نشانهشناسی جنگ نرم» حاصل شود. جنگ نرم بخشی از الگوی راهبردی قدرتهای بزرگ در برابر نقشیابی منطقهای ایران محسوب میشود. در شرایطی که ایران نگرش دوگانه به الگوی قدرت در سیاست بینالملل دارد، طبیعی بهنظر میرسد که قدرتهای بزرگ که در تفکر سیاسی ایران بهعنوان نشانهای از تهدید نظام سلطه تلقی میشوند، به اقدامات مقابلهجویانه و پیشدستانه علیه انگارهها، نهادها و الگوهای راهبردی ایران مبادرت نماید.
ویژگی اصلی نظامسلطه آن است که محدودیتهای راهبردی در برابر کشورهایی ایجاد میکند که درصدد بهرهگیری از سازوکارهای مقاومت میباشند. به همین دلیل است که اهداف راهبردی ایران طیف گستردهای از موضوعات ایدئولوژیک، هنجاری، منطقهای و بینالمللی را منعکس میسازد. هریک از این مولفهها را میتوان بهعنوان بخشی از ضرورتهای قدرتسازی در شرایط گسترش تهدیدات فراگیر و چندجانبه دانست. بهینهسازی ظرفیتهای تکنیکی و عملیاتی برای از بین بردن انحصار قابلیت عملیاتی و راهبردی دشمن در زمره سازوکارهای قدرتساز محسوب میشود.
در چنین شرایطی لازم است تا زمینه برای ارتقای قابلیتهای ابزاری از طریق دستیابی به توانمندیهایی که منجر به قدرت مازاد میگردد، بهوجود آید. قابلیتهای ارتقادهنده را میتوان در زمره سازوکارهای مربوط به نقشیابی راهبردی ایران برای سازماندهی نیروهای نظامی برای نبرد ناهمگون دانست. تحقق چنین اهدافی نیازمند بهکارگیری سازوکارهایی است که میتواند در فضای ائتلاف جهانی علیه تهدیداتی همانند داعش انجام گیرد.
تفکیک و تمایز بنیادگرایی سلفی با اصولگرایی راهبردی ایران در زمره چنین اهدافی در فضای ژئوپلیتیکی موجود خواهد بود. بنابراین لازم است تا زمینههای تحرک موثر برای ایفای نقش در مأموریتهای ضدتروریستی منطقهای از طریق آموزش، مشاوره و مشارکت عملیاتی بهوجود آید. در این فرآیند میتوان نشانههایی از جمله واکنش به بحرانهای منطقهای از طریق گسترش ساختار اطلاعاتی، نظارتی و اقدامات پیشگیرانه را بهعنوان محور اصلی مقابله با تهدیدات نرمافزاری و سختافزاری دانست. چنین فرآیندی نیازمند آن است که زمینههای لازم برای حداکثرسازی بازدارندگی جهت مقابله با تهدیدات مرکب بهوجود آید.
*ابراهیم متقی
ویدیو مرتبط :
بخشی از قدرت نظامی ایران به روایت تصویر