سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
گفتوگو با سردار علیرضا افشار: بسیج باید حافظ انقلاب و امنیت ملی باشد
گفتوگو با سردار علیرضا افشار: بسیج باید حافظ انقلاب و امنیت ملی باشد
ایران/ متن پیش رو در ایران منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیستبسیج همزاد انقلاب وهمراه با تحولات آن فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است.در شرایط امروز نیزاین نهاد برخاسته از بطن نهضت امام خمینی (ره) در سپهر سیاسی – اجتماعی کشور ستاره پر فروغی دارد ونقش و حضورش در معادلات اجتماعی مؤثر است. سردار علیرضا افشار چهارمین فرمانده بسیج، دومین فرمانده باثبات این نهاد انقلابی (قریب به هشت سال پس از حجت الاسلام والمسلمین رحمانی ) و نخستین فرمانده بسیج در دوران پس از رحلت امام خمینی (ره)است و نامش باوجود مسئولیتهای متعدد نظامی و سیاسی با نام بسیج همراه شده است. در دوران تصدی افشار بر بسیج نام این نهاد از«بسیج مستضعفین» به «نیروی مقاومت» تغییر یافت و دامنه این تغییر در رویکردهای نهاد بسیج نیز ظهور وبروز یافت. بلاشک سردار افشار در مقطعی مهم، یکی از چهرههای تأثیرگذار در جهتگیریهای سازمان بسیج بوده و حرفهای زیادی برای گفتن دارد. سالروز تأسیس بسیج را انگیزه ای قرار دادیم برای شنیدن مختصری از آن بسیار که در پی میآید.
بسیج در چه شرایطی و بنا به چه ضرورتهایی متولد شد؟
بسیج را بهعنوان یک حرکت مردمی حتی میتوان شامل نهضت انقلاب اسلامی هم دانست یعنی مردمی که به صحنه آمدند و بستر اصلی پیروزی نهضت را فراهم کردند، حرکتی بسیجی انجام دادند. این معنای عام بسیج است، اما بسیج به معنای خاص حتماً باید سازمانیافته باشد. سازمان یافتگی یکی از ویژگیهای بسیج است چرا که نیروهای مردمی را نمیتوان به صورت فلهای وارد عرصه کرد و باید حتماً جایی آموزش دیده باشند، سازماندهی شده و هدایت شوند. بحث دیگری که مطرح است، تفکر و فرهنگ بسیجی است که نشان میدهد روحیه و فرهنگ بسیجی دارای چه شاخصههایی است و چه امتیازاتی دارد. بسیجی در اوایل انقلاب به فرمان امام خمینی(ره) شکل گرفت. مدتی زیرنظر بنیصدر بود و (حجتالاسلام) مجد مسئولیت آن را برعهده داشت. با تشکیل سپاه، بسیج به سپاه منتقل شد و بهعنوان واحدی از واحدهای سپاه عمل میکرد. پس از شروع جنگ، بسیج بهعنوان واحدی از واحدهای سپاه بهکار خود ادامه داد و مسئولیت جذب، آموزش و اعزام نیرو را برعهده گرفت. از مناطق مختلف نیروهایی که داوطلب رفتن به جبهه بودند، واحد بسیج مسئولیت جذب، آموزش و اعزام آنها را برعهده داشت. بهاین صورت که نیروها پس از آموزش اولیه وارد لشکرها میشدند و پس از آموزشهای دیگری که ویژه مناطق عملیاتی بود هر کجا که لازم بود به کار گرفته میشدند. البته نیروهای متخصص و داوطلب در رشتههای پزشکی، مهندسی و فرهنگی و تبلیغی همچنین صنوف مختلف برای کمک به رزمندگان نیز به جبههها اعزام میشدند. در حقیقت میتوان گفت سپاه کارهای ستادی این حرکت مردمی را برعهده داشت و بدنه و نیروی اصلی که در منطقه عمل میکرد بسیجیان بودند. در آن شرایط پاسدارها در آن حد نبودند که بتوانند یگانهای متعدد تشکیل دهند لذا فرماندهی، مدیریت و ارکان یگانها همه پاسدار بودند و بدنه گردانها و لشکرهای عمل کننده بسیجیها بودند. وضعیت تا پایان جنگ بر این منوال بود. بعد از آتش بس از آنجایی که حضرت امام(ره) از قبل دستور تشکیل نیروهای سهگانه را به سپاه داده بودند (البته قبل از آن سپاه چند یگان دریایی و یک یگان هوایی داشت که تجهیزات مختصری داشتند.) نیروهای دریایی، هوایی و زمینی سپاه متشکل از نیروهای کادر که بدنه آن هم سپاهی بود در این مقطع شکل گرفت. در این میان چیزی به نام سپاه کشوری که عبارت بود از سپاه استانها و شهرستانها باقیماند. سپاه کشوری بعد از جنگ و ابتدای دوران رهبری حضرت آیت الله خامنه ای تبدیل به نیروی مقاومت بسیج شد و بدین ترتیب سپاه دارای پنج نیروی زمینی، هوایی، دریایی، قدس (بخش برون مرزی سپاه) و نیروی مقاومت بسیج شد.
در این مقطع تشکیلاتی لازم بود تا نیروی مقاومت بسیج را در مرکز اداره کند. با توجه به اینکه بنده قبلاً در سمت جانشین فرماندهی کل و مسئول سپاه کشوری بودم مأموریت یافتم تا امکانات این سازمان را به کارگیرم و تشکیلات متناسب با شرایط پس از جنگ را برای آن پیشبینی کنم. در آن شرایط فعالیت در حوزههای امنیتی و فرهنگی اولویت داشت. لذا سازمان بسیج بیشتر باید در این حوزهها کار میکرد. البته فعالیتهایی هم در حوزه سازندگی داشت، خصوصاً پس از برنامه واکسیناسیون فلج اطفال که توسط بسیج اتفاق افتاد و موجب شد تا فعالیت بسیج در عرصههای سازندگی کمی پررنگتر شود. بویژه اینکه در شرایطی بودیم که جهاد سازندگی منحل شده بود و جای خالی آن احساس میشد. جهاد را جریانهای لیبرال و تکنوکرات که درک روشنی از نهادهای انقلابی نداشتند در وزارت کشاورزی ادغام کردند. البته قبل از آن با وزارتخانه شدن جهاد معنای مردمی آن از بین رفت و دیگر نهادی برای بردن مردم به روستاها نبود. در این زمان بسیج تا حدودی این خلأ را جبران کرد به این معنا که نیروهای مردمی را برای شرکت در برنامههای سازندگی به روستاها و مناطق محروم میبرد. البته نقش بسیج در امنیت، فرهنگ، سازندگی و حوزههای دیگر مراحل مختلفی را طی کرد و رشدی گسترده و متنوع در نوع خودش داشت.
از طرفی بسیج نیاز داشت توسعه کمی هم داشته باشد تا به ارتش 20 میلیونی که امام فرمودند دست یابد. بنابراین از نظر محتوایی، آموزش و سازماندهی این اهداف دنبال میشد.
یکی از رویدادهای مهمی که در ارتباط با تاریخچه بسیج میتوانم از آن یاد کنم، تشکیل گردانهای عاشورا (برای برادران) و الزهرا (برای خواهران) است که برای دفاع شهری بهوجود آمدند. اگر خاطرتان باشد در اوایل دهه 70 شورشهایی در شیراز، مشهد و حتی تهران داشتیم و در مقابل یک حالت بیدفاعی شهری در برابر جمعیتهایی که در سکونتگاههای غیر رسمی و حاشیه شهرها استقرار داشتند اتفاق افتاد، بهانه تشکیل گردان عاشورا بیشتر همین مقاومت شهری بود. ولی بعدها موارد دیگری از قبیل امور امدادی در حوادث زلزله و سیل به آن افزوده شد، نیروهای بسیج به منظور کمک به آسیبدیدگان به مناطق حادثهزده میرفتند ولی میبایست با سازماندهی و تجهیزات بروند تا برای منطقه مشکل ایجاد نکنند. به این ترتیب گردانهای عاشورا یک وظیفه امدادی هم پیدا کردند و ارکانی در آنها پیشبینی شد که وقتی میخواستند برای امداد بروند ارکان آن ستاد فعال میشد. در سال حداقل یک بار گردانهای عاشورا و الزهرا در سراسر کشور رزمایش برگزار میکردند. بعدها بحث دفاع موزائیکی هم مطرح شد، چون شرایط جنگ با گذشته فرق کرده و این طور نیست که الزاماً در مرزها با دشمن بجنگیم بلکه در شرایطی ممکن است لازم باشد داخل شهرها با دشمن رو به رو شویم. به هر حال در آن زمان تا حدودی بحث دفاع شهری در اولویتکار بسیج قرار داشت. در حال حاضر اسامی این گردانها تغییر کردهاست و شکل دیگری هم پیدا کردهاند. اما همان مأموریتها برعهده سپاه و بسیج است. «نیروی مقاومت» هم به «سازمان بسیج مستضعفین» تبدیل شده است که مفهوم آن این است که مدیریت بسیج در استانها و شهرستانها با یگانهای رزمی و سپاه یکی شده است و سازمان بسیج هم در دل آن است. بسیج اقشار هم توسعه پیدا کرده است قبلاً بسیج جامعه پزشکی، ادارات، کارگری، اصناف، طلاب، عشایر، مهندسین، دانشجویی، دانشآموزی و... داشتیم، تعدادشان حدود 12 تا بود اما این تعداد هماکنون به دوبرابر افزایش یافته است. اقشار مختلف و تخصصی، سازمان بسیج دارند. چون بسیج در هر قشری ملاحظات خاص خود را دارد.
در دورانی که شما فرماندهی بسیج را عهده دار شدید، به بسیج عنوان «نیروی مقاومت» داده شد در حالی که قبل از آمدن شما نام این نهاد «بسیج مستضعفین» بود، بفرمایید اینها با هم چه تفاوتی دارند؟
بسیج مستضعفین ستاد، ارکان و فرماندهی نداشت، بهعنوان مثال لجستیک آن همان لجستیک سپاه بود.
یعنی فقط از نظر سازمانی تفاوت داشتند؟
بسیج در زمان جنگ، هم جذب داشت، هم آموزش و هم اعزام. این سه مأموریت برعهده واحد بسیج مستضعفین بود. بسیج مستضعفین همیشه این مأموریتها را داشته است.
میخواهم بدانم تفاوت محتوایی اینها چه بوده است؟
البته تفاوت مهمی دارند. واحد بسیج ارکان و فرماندهی نداشت یعنی نیرو در اختیار خودش نبود. یک واحدی بود که فقط جذب میکرد. آموزش میداد و به یگانی که فرماندهیاش با سپاه است اعزام میکرد، اما وقتی نیروی مقاومت بسیج شد فرماندهی بسیجیان با خود نیروی مقاومت شد یعنی مدیریت بسیجیان در سراسر کشور بسیج شد. البته مثل زمان جنگ نبود که بخواهند نیرو به لشکر اعزام کنند، بلکه خود بسیج به کارگیری داشت و حفظ انسجام میکرد بالاخره وقتی نیروهای بسیج در قالب یک سازمان در میآید، بایستی با رزمایشها و برنامههای متنوع حفظ انسجام شود.
برخی معتقدند بسیج زاییده یک دوره گذار و شرایط بحرانی- جنگی است که لازمه حفظ نظام تا مرحله ثبات بود. با این استدلال که زمینه اجرای تمامی کارکردهای بسیج در دوره ثبات در قالب نهادهای قانونی فراهم آمده است. اما ما در دوره ثبات شاهد گسترش بسیج و شاخ و برگ پیدا کردن آن هستیم برای این دیدگاه چه توضیحی دارید؟
اشتباه بزرگی که در تلقی از نهادهای انقلابی وجود دارد این است که کارکرد این نهادها را برای تثبیت نظام، مقطعی در نظر میگیرند حال آنکه اگر چه این نهادها در شرایط انقلابی تشکیل میشوند اما برای پیشبرد اهداف نظام همواره لازم هستند. برداشت بنده از دیدگاه حضرت امام(ره) نسبت به نهادهای انقلابی این است که امام(ره) با اعتقادی که به مردم و مردمسالاری دینی داشتند، برای مردم نقش بالایی قائل بودند. همان طور که در مرحله شکلگیری و پیروزی نهضت و انقلاب اسلامی در صحنه میدانستند، برای دفاع از کشور هم اتکای ایشان به مردم بود. امام برای مردم در اداره کشور نقش قائل بودند. این دیدگاه اینطور نیست که مردم در انتخابات شرکت کنند، رأی بدهند، دولتی تشکیل شود و به کنار روند. خیر، در اداره کشور هم مردم نقش دارند. این را باید نهادینه میکردند تا عملی شود. نهادهای انقلاب عموماً به این منظور بهوجود آمدند تا نقش مردم را در صحنه سازماندهی کنند و به آنها نقش اجرایی و عملی در امور بدهند. این امری بسیار مهم است. ما در کمتر کشوری در دنیا چیزی را به این صورت داریم.
وقتی شما به مشارکتهای مردمی در کشورهای دیگر نگاه میکنید میبینید خیلی از ارتشهای دنیا چه در شرق و چه در غرب، چه کمونیستی و چه لیبرال و سرمایهداری از مردم استفاده میکنند ولی ماهیت آن کاملاً با بسیج ما فرق دارد. در کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی گروههایی از مردم الزاماً جزو ارتش هستند؛ نه داوطلبانه. در سفری که در زمان جنگ به کره شمالی رفته بودیم در آنجا وقتی به کارخانهای برای بازدید رفتیم، دیدیم، کارگران به نوبت پشت پدافند هوایی مینشستند. به ما گفتند دلیل اینکار آن است که کره شمالی در شرایط تهدید و جنگ با امریکا و کره جنوبی قرار دارد و به این صورت آمادگی دفاعی خود را حفظ میکنیم.
پرسیدیم ساماندهی این کار به چه شکل است؟ گفتند؛ به این شکل است که همه کارگران بهصورت نوبهای و نه بهصورت داوطلبانه یک به یک باید پشت پدافند بنشینند. شبیه این عضویت اجباری در همه کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی وجود داشت. در سفر دیگری که به سوریه داشتیم در زمان حافظ اسد متوجه شدیم که تمامی دانشجویان و دانشآموزانشان لباس فرم مخصوصی دارند، گویا چند روز در ماه یا در سال- براساس مدتی که برایشان تعیین میشد- باید در ارتش حضور مییافتند تا به این صورت آمادگی رزمی خود را حفظ کنند. این وضعیت در کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی بود. در کشورهای سرمایهداری با پول، نیروهای مردمی را به خدمت میگیرند. یعنی در ازای این حضور و آموزش نوبهای حقوقهای بالایی میگیرند. ولی نیروهای ما نیروهای مردمی داوطلب هستند وقتی شما به پایگاه مقاومت مراجعه کنید میبینید نه تنها بازور نیامدهاند و به این افراد حقوقی داده نمیشود بلکه گاهی از خودشان هم برای تهیه برخی وسایل و مایحتاجمورد نیاز هزینه میکنند. بهاین ویژگی داوطلبانه باید روحیه شهادت طلبانه و فرهنگ ایثار و نقش آن در قدرت دفاعی و سایر مؤلفههای اقتدار ملی را اضافه کرد که البته بسیار هم تأثیرگذار است. ما اینها را بهعنوان فلسفه تشکیل بسیج میدانیم. آن جریانی که جهاد را وزارتخانه کرد، با این استدلال که این نهاد نباید به صورت موازی با دولت باشد دنبال ادغام یا انحلال سپاه و بسیج هم بود. آن جریان توجه نداشت که علاوه بر نقش محرومیتزدایی که جهاد داشت مردمی که در این برنامههای محرومیت زدایی شرکت میکردند برای خودشان هم نوعی سازندگی درونی وجود داشت و با این دیدگاه میشد گفت که در واقع کار سازندگی فرع بر ترویج فرهنگ جهادی قرار میگرفت. شما توجه کنید دانشجویی که برود در مناطق محروم کارکند دیگر آدم کجدستی نخواهد شد. در جامعه آدم بیتفاوتی نخواهد بود. چنین کسی حتی در بخش خصوصی هم دیگر کمتر مرتکب خلاف میشود. بهاین دلیل که در فضای جهادی تربیت شده الان هم که اردوهای جهادی به صورت محدود در دانشگاهها برگزار میشود در ساختن روح و روان و در واقع ایجاد وجدانکاری افراد بسیار تأثیرگذار است. این برنامهها میتواند فرهنگ کار را بالا ببرد. اینها مقولاتی است که با مردم سروکار دارد تا با دستگاهها و سازمانها. یک وزارتخانه نمیتواند چنین ارتباط مردمی را ایجاد کند به کار تخصصی و جاری آن لطمه میزند. البته میتواند واحد وابستهای را برای این کار ایجاد کند، میشود همان جهاد نیروهای داوطلب مردمی را برای مأموریتهای خود بکارگیرد. آنگاه به تعداد دستگاههای اجرایی باید واحد جهادی داشتیم و در محلات شهرها و روستاها سازمان ایجاد میکردند که مقدور نیست. در حوزه امنیت هم به همین صورت است. ما امنیتی را پایدار میدانیم که مردمی باشند و با مشارکت خود مردم ایجاد شود، چه در بخش اطلاعات مردمی و چه در بخش امنیت، باید خود مردم نقش داشته باشند. البته اینها باید آموزش ببینند، سازماندهی شوند تا هدایت درستی صورت پذیرد و اینها همه مباحث بعدی است. اصل این است که ما سازمانی میخواهیم که مردم را در عرصه دفاع و امنیت مشارکت دهد و این امری است که تعطیلبردار نیست.
وقتی نظامی، مردمی است فرض بر این است که تمامی دستگاههای آن هم مردمیاند. بهاین معنا که وزارت اطلاعات، ارتش و تشکیلات آن همه مردمیاند. در کنار این نهادهای دولتی که مردمی و برخاسته از انقلاب هستند میخواهم بدانم وجود نهادهای موازی با این استدلال که میخواهیم مردم در صحنه باشند چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
وجود چنین نهادهایی واجب است. توجه بفرمایید؛ گاهی یک نهاد مردمی است یعنی با مردم شکل میگیرد و گاهی یک دستگاه برای مردم است، یعنی به مردم خدمت میکند یا برخاسته از اراده مردم است یعنی مردمی که رأی دادهاند، حالا این وزارتخانه و سازمان برخاسته از اراده و نظر آنها ایجاد شده و البته برای مردم هم کار میکند. هر دوی این موارد هویت مردمی آن دستگاهها را تعیین میکند، اما باید در نظر گرفت که این وزارتخانه یا این دستگاه دولتی نمیتواند مسئولیت جذب، آمادهسازی و سازماندهی مردم را عهدهدار باشد تا بتواند ازاین افراد در عرصههای مربوط بهرهگیرد.
آیا به نظر شما این موازیکاری نخواهد بود؟
خیر، اتفاقاً این نهادها مکمل سازمانهای رسمی هستند. دقت کنید در دوره دفاع مقدس اگر ارتش که برای خودش سازمانی کلاسیک داشت و البته برای جنگ هم تربیت شده بود اگر میخواست چنین مسئولیتی را عهدهدار شود که مردم را برای حضور در جنگ آموزش دهد، سازماندهی و اعزامکند که دیگر ارتش هم میشد سپاه و بسیج. سپاه ستاد بسیج است و سپاه به این منظور تشکیل شد که بتواند مردم را در عرصه دفاع و امنیت کشور وارد کند، ارتش سرباز دارد که نیروهای مردمی هستند ولی اجباری است، زمان جنگ بعداز عملیات کربلای 4 شهید صیاد دنبال ایجاد گردانهای قدس از نیروهای داوطلب مردمی برای ارتش بود، اما نشد و شکل نگرفت البته نکته دیگر این است که ارتش مأموریت دفاع از سرزمین را داشت و سپاهپاسدار انقلاب است و از مردم برای این پاسداری بکارگیری میکند.
توجه داشته باشید اگر باز هم جنگی واقع شود، در این حالت دیگر نیازی نخواهیم داشت که بسیج را تشکیل داده و مردم را سازماندهی کنیم. آیا به نظر شما ما الآن تهدید نظامی نداریم؟ خب، نیروهای داوطلب مردمی باید در یک حالت آمادهباش قرار داشته و آموزش دیده باشند. با شروع یک جنگ فرصتی برای آموزش و سازماندهی مردم وجود ندارد. تازه این آمادگی اثر بازدارندگی در دشمن هم دارد. آیه شریفه برای ترهبون به عدوالله و عدواکم است.
اما امروز نیروهای ارتش و سپاه در منطقه به عنوان یک قدرت نظامی برتر در عرصههای هوایی، دریایی، زمینی و موشکی مطرحاند. حال آنکه زمان جنگ چنین موقعیتی نداشتیم و حضور نیروهای مردمی در صحنه جنگ ضروری بود. در صورتی که امروز چنین ضرورتی وجود ندارد.
- اشتباه دیگری که در چنین تحلیلهایی وجود دارد، این است که بعضی فکر میکنند بازدارندگی در کشور ناشی از توان موشکی است. اینکه چند موشک در دریا یا هوا شلیک شود، قدرت اصلی ما نیست. قدرت دفاعی ما در پشتوانه نیروهای مردمی داوطلب و بسیجی است که در جنگ هم این امر ثابت شد.
در شرایط جمهوری اسلامی که ارتش و سپاه هر دو نهادهایی مردمی هستند دیگر چه نیازی به یک نیروی دیگر؟
بسیج در قالب سپاه بهکارگیری میشود، خودش مستقیماً وارد میدان نبرد نمیشود.
اگر امروز بسیج هم نداشتیم، خلأ وجود آن احساس میشد. دقت کنید در شرایط جنگ امکان اینکه بخواهیم یک سری از افراد را آموزش دهیم و آمادهسازی کنیم را نداریم، این کاری است که قبلاً باید صورت گرفته باشد، آمادگی رزمی در زمان جنگ باید از قبل ایجاد شده باشد. باید توجه داشت که تهدیدهای نظامی همیشه وجود دارد. در چنین شرایطی ما باید از قبل آمادگی رزمی داشته باشیم. شاید اگر روزی دوباره جنگی اتفاق بیفتد، دیگر هشت سال به طول نینجامد. شاید جنگی هشت روزه باشد، در این مدت کوتاه دیگر فرصتی برای جذب، آموزش و سازماندهی نداریم. این کاری است که از قبل باید صورت گرفته باشد.
خاطرهای در مورد حذف سپاه و بسیج خدمتتان نقل میکنم، شاید نشنیده باشید. بعد از آتشبس آقای عبدالله نوری که علاوه بر جهاد، نماینده امام در سپاه هم بودند، با نظارت آقای هاشمی رفسنجانی که جانشینی فرماندهی کل در نیروهای مسلح بودند موظف به تهیه طرحی شدند که براساس آن سپاه و ارتش ادغام شوند. چند ماهی روی این طرح کار شد و جلسات متعددی با فرماندهان ارتش و سپاه برگزار کردند، در یکی از این جلسات که با حضور بنده تشکیل شد، من از آقای نوری خواهش کردم که شما در اجرای این طرح لااقل بسیج را حفظ کنید، طرح ادغام سپاه و ارتش را که خدمت امام میبرند، امام سؤال میکنند که آیا میخواهید سپاه را منحل کنید؟ توضیح داده میشود که خیر، ما قرار است نیروی زمینی ارتش را به سپاه بدهیم و نیروی دریایی سپاه را به ارتش. البته بعضی دوستان ما در سپاه آن زمان با این تصور که به هر حال پادگانها و امکانات زیاد نیروی زمینی در اختیار سپاه قرار خواهد گرفت، نسبت به طرح ادغام بیعلاقه هم نبودند.
در اینجا میخواستم جمله امام را یادآور شده باشم که فرمودند: آیا شما میخواهید سپاه را منحل کنید؟ یعنی ادغام را موجب انحلال سپاه میدانستند، بعد هم فرمودند که پیش آقای خامنهای بروید تا ایشان نظر دهند. بعد هم خدمت رهبر معظم انقلاب میروند و ایشان با این طرح مخالفت میکنند. نکته مهم این است که وقتی نهادهای انقلابی با دستگاههای سنتی ادغام میشوند، آن نهاد انقلابی در آن دستگاه حل خواهد شد، زیرا دستگاههای سنتی دارای سیستم و روشهای قدیمی و باثباتی هستند. مانند جهاد که وقتی در وزارت کشاورزی ادغام شد دیگر اثری از جهاد باقی نماند و فرهنگ، فضا، روشها و ساختار وزارت کشاورزی بر تشکیلات آن حاکم شد. نهاد انقلابی با رویکرد جذب، آموزش، سازماندهی و بهکارگیری نیروهای مردمی نیاز همیشگی کشور است. داوطلب چنین سازمانهایی وجود دارد. زمان جنگ در بازگشت از کره به چین رفتیم. میخواستیم با یگانهای مردمی نیروهای چین از نزدیک آشنا شویم. ما را به ساختمان بسیار بزرگ و چندین طبقهای بردند و گفتند این مقر یکی از لشکرهای نیروهای مردمی ما است. در واقع آنها برای نیروهای مردمی خود سازمانی جدا از سازمان ارتش ایجاد کرده بودند که در آنجا این نیروها را آموزش میدادند و سازماندهی میکردند. در زمان حادثه مردم میخواهند کمک کنند به هر حال شما نمیتوانید جلوی مردم را بگیرید. وقتی سیل و زلزله پیش میآید، آیا میتوان جلوی مردم را گرفت؟ خیر، مردم میروند اما اگر به صورت نیروهای آموزشدیده و سازمانیافته نباشند، چه بسا حتی برای آسیبدیدگان ایجاد مزاحمت کنند. به هر حال در آنجا نیاز به غذا وجود دارد. نیاز به چادر وجود دارد. بنابراین باید نسبت به تجهیز آنها از قبل برنامهریزی داشته باشیم. به نظر بنده با این نگاه وجود بسیج واقعاً مورد نیاز است. در حوزههای دیگر هم مثل حوزه سازندگی اگر ما مثال واکسیناسیون فلج اطفال را به عنوان یک مدل در نظر بگیریم، متوجه میشویم که این نیازی بود که در آن زمان وزارت بهداشت قدرت اجرای آن را نداشت، زیرا واکسیناسیون باید همزمان صورت میگرفت.
وزارت بهداشت و درمان به این نتیجه رسید که برای حل این مشکل باید به سراغ بسیج برود چرا که بسیج سازمانی دارد و در سطح کشور تا روستاها. در جلسهای که با نمایندگان یونیسف داشتیم، ناظران پروژه با بررسیای که داشتند اعلام کردند که این طرح موفقیت صددرصدی داشته است. در دنیا فقط کوبا توانسته به این شکل عمل کند. در واقع میخواهم چنین قابلیتی را از طرف بسیج یادآور شوم که ظرف مدت نصف روز کل کشور، حتی روستاهایی که راه ارتباطی با شهر نداشتند تحت این پوشش قرار دارند. نهادهای سنتی ما بیشتر ابعاد تخصصی دارند لذا هماهنگی نهادهای مردمی با دستگاههای اجرایی نهادهای سنتی البته امری لازم است. بسیج هم بدون ارتباط با دستگاه امنیتی و نظام دفاعی کشور و سایر سازمانها، رأساً قادر به انجام کار نخواهد بود.
پس از جنگ بخش نظامی بسیج بسیار پررنگ تر عمل می کند و اگر قرار باشد بسیج فعالیتی همهجانبه داشته باشد لازم است از نیروهای آن در جهت توسعه ملی استفاده شود و در کنار آن اگر جنگی هم پیش آمد از توان و ظرفیتهای بسیج استفاده شود. ولی الان بخشهای دیگر آن کمرنگ است.
خیر، اینطور نیست. در حال حاضر بخش کمی از بسیج در عرصههای دفاعی و امنیتی فعال است و اکثریت توان بسیج صرف امور فرهنگی، اجتماعی و سازندگی میشود، هرچند وظیفه ذاتی و اصلی بسیج ایجاد آمادگی دفاعی در مردم است که همواره ما به آن نیاز داریم.
بسیج پیش از آنکه جنگی بر ما تحمیل شود به وجود آمد ولی نیت امام این بود که مردم در حوزه دفاع و امنیت باید صاحب مهارت شوند. اصلاً فرمایش امام این بود که مملکتی که 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد و بسیج با این پیام به وجود آمد. از ابتدا هم فلسفه تشکیل بسیج حوزههای دفاعی و امنیتی بود.
ویدیو مرتبط :
پاسخ رهبر معظم انقلاب به اظهارات عضو شورای امنیت ملی آمریکا