سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



برای آنان‌که چشمشان باز است...


مریم مهدی‌پور- ایسنای خوزستان

می‌شود در کتابخانه بود، سر کلاس و یا حتی در پستوی اتاق در زیرزمینی در تنهایی و ازدحام خانه درس خواند؛ اما درس عدالت‌خواهی و مبارزه در برابر هر ظلمی را اما باید ایستاده و فریاد شکفته در حلقوم آموخت، آن وقت می‌شود انسان را دانشجو نام نهاد؛ در این هنگام است که دانشجو زکات علمش را پس می‌دهد و با دیدی روشن پای همه چیز دنیا می‌ایستد.

سال‌های سال است که از گذشته‌های دور تا کنون دانشجو همواره آنچه را می‌آموخته در راه آرمان‌های ملت خود و مردمش پیاده می‌کرده تا در اصل شعله‌ای برای روشن‌کردن چراغ آگاهی و علم در درون خودش و سپس در جامعه باشد، حقایق را بیاموزد و درک کند تا بر مبنای حقیقت‌های ادراکی جهان پیرامونی خویش، راه درست را انتخاب کند و این درستی را نیز در جامعه گسترش دهد که البته بهایش را نیز پرداخته است.

به گواهی تاریخ، در سال‌های سیاه اروپا و در هنگام بروز پدیده نازیسم، دانشجویان دانشگاه پراگ در اعتراض به کشتن "جان اپلتال" دانشجوی معترض به اشغال چک و اسلواکی سابق توسط رژیم نازی و هم‌صدا با آرمان عدالت‌خواهی و ضد جنگ این دانشجو به وجود رژیم هیتلری معترض شدند که سربازان این رژیم بیش از 1200 دانشجو را دستگیر و آن‌ها را به اردوگاه‌های دسته‌جمعی نازی فرستادند و در نهایت 9 نفر از سران دانشجویان معترض بدون هیچ دادگاهی در 17 نوامبر سال 1939 به دار آویخته شدند. اگر چه این دانشجویان تنها برای مبارزه با بی‌عدالتی کشته شدند اما فریاد عدالت‌خواهی‌شان در این روز در اذهان تمامی عدالت‌خواهان تا ابد زنده خواهد ماند.

چندی بعد اما، در دورانی که شیوه نوینی از جمهوریت در فرانسه توسط شارل دوگل در حال تحقق بود دانشجویان دانشگاه نانتر حومه پاریس، در می سال 1968، در اعتراض به حکم رییس دانشگاه دست به اعتصاب عمومی زدند. اعتراضات دانشجویان به دانشگاه سوربن کشیده شد و دانشجویان معترض به تبعیض بین طبقات مرفه و فقیر توسط پلیس دستگیر شدند. پلیس دانشگاه‌ها را اشغال و تعطیلی آن‌ها را اعلام کرد. پس از آن طبقات کارگر، معلمان و مردم به این جنبش پیوستند و خیابان‌های پاریس در "شب سنگرها" به دست مردم و دانشجویان افتاد و در نهایت این دوگل بود که تعیین روزی را برای انتخابات بعدی فرانسه اعلام کرد. اگر چه این جنبش هیچ‌گاه رسماً انقلاب نامیده نشد اما به رویدادی تأثیرگذار در تاریخ فرانسه تبدیل شد که بعدها مرجع ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی آرمان‌گرایی در فرانسه و اروپا شد.

جنگ همیشه خانمان‌سوز است؛ در جنگ ویتنام (1955 تا 1975)، مردم سراسر دنیا در اعتراض به حضور آمریکا در منطقه شرق آسیا و کشتارهای بی‌رحمانه و فجیع سربازان سنگدل آمریکایی به پا خاسته بودند. در دانشگاه نیویورک نیز دانشجویان در اعتراض به سیاست‌های مداخله‌گرایانه و جنگ‌طلبانه بی‌حد و حصر کشورشان به پا خاستند. دانشجویان این دانشگاه در سال 1968 اعتراض به فعالیت‌های شرکت شیمیایی داو در ساخت مواد سمی مورد استفاده علیه طبیعت و زندگی مردم ویتنام، در حیاط این دانشگاه دست به اعتراض زدند. این اعتراضات چند سال بعد در فوریه 1971 به اوج خود رسید.

همزمان در دیگر دانشگاه‌های آمریکا نیز دانشجویان انزجار خود را از فعالیت‌های جنگ‌طلبانه کشورشان اعلام می‌کردند و از دولتشان می‌خواستند تا دست از کشتار بی‌گناهان دیگر کشورها بردارد؛ خواسته‌ای که هنوز هم دولت آمریکا به آن تن نداده است و هر روز هزینه جانی و مالی بسیاری بر سایر کشورها در جهت منافع قدرت‌طلبانه خود تحمیل می‌کند.

در این میان داعیه آزاداندیشی و حمایت از مظلومان در قلب‌های پاک دانشجویان ایران نیز فوران می‌کرد. کودتای 28 مرداد سال 1332 رخ داده و مصدق از ریاست دولت کنار زده شد بود تا آخرین بارقه‌های امید در دل مردم برای داشتن حکومتی بر مبنای عدالت خاموش شود و آبان آبستن حوادث عظیمی شود که آذر را به خون رنگین کند.

ورود دیکتاتور همیشه با حکومت‌ نظامی همراه است چرا که جز با قهر و زور نمی‌توان مردم را علیه نظام سلطه -موقتا- خاموش کرد. مصدق محاکمه شد، مردم به خیابان‌ها ریختند و 24 آبان پس از کودتای سال 1332 دولت ایران اعلام کرد نیکسون برای جشن با متحدانش (و در اصل به منظور بازدید از حیاط خلوت خود در خاورمیانه) راهی ایران خواهد شد.

حکومت‌ نظامی سراسر آذر را فرا گرفته بود، هوا سرد بود، صدای پوتین‌ها سلام کسی را جز به قهر و زور پاسخ نمی‌گفت. رسما 14 آذر همان سال سرگیری رابطه ایران با انگلیس اعلام شد. تظاهرات در میان مردم شکل گرفت و رژیم هم به خوبی می‌دانست دانشگاه در پاسخ به حضور دوباره استعمارگران و خطاهای غیرقابل چشم‌پوشی خاندان سلطنتی صدای خود را در جامعه بلند خواهد کرد. دانشگاه تهران محاصره شد، پوتین‌های سربازان مرز دانش را له کرد و پا در حریمی گذاشت که آگاهانه ظلم را به مبارزه می‌طلبید.

"دانشجویان دانشکده فنی، محوطه دانشکده را ترک می‌‏کردند، ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنی حمله کردند. در این میان، بغض یکی از دانشجویان ترکید، او که مرگ را به چشم می‌‏‌دید و خود را کشته می‌‏‌دانست، دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند؛ آتش سینه پرسوز و گدازش به صورت شعارهای کوتاه بیرون می‌ریخت. هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت.

مصطفی بزرگ‌نیا به ضرب سه گلوله از پای در‌آمد. شریعت‌رضوی که ابتدا هدف سرنیزه قرار گرفته بود، به سختی مجروح شد و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود که یکی از سربازان با رگبار مسلسل، سینه او را شکافت و او را شهید کرد. در این میان، چند تن از دانشجویان دانشکده افسری که دانشجوی دانشکده فنی نیز بودند، دوستان دانشجوی خود را هدایت کردند و دستور دادند روی زمین بخوابند و بدین ترتیب، عده زیادی از مرگ حتمی نجات یافتند.

هنگام تیراندازی بعضی از رادیاتورهای شوفاژ بر اثر گلوله سوراخ شدند و آب گرم با خون شهدا و مجروحین درآمیخت و سراسر محوطه مرکزی دانشکده فنی را پوشانید چنانکه پس از ماه‏‌ها از در و دیوار دانشکده فنی بوی خون می‌‏‌آمد.

روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس‌جمهور امریکا پیغام برد که آسوده بخوابد." (روایت شهید چمران از روز خونین دانشگاه)

"اگر اجباری که به زنده‌ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم؛ همان جایی که 22 سال پیش، "آذرمان" در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته‌اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته‌اند، نخواستند همچون دیگران کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می‌آید بیاموزند، هر که را می‌رود، سفارش کنند. آن‌ها هرگز نمی‌روند، همیشه خواهند ماند، آن‌ها «شهید»ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاش می‌توانستم این سه آذر را با تن خاکسترشده‌ام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه‌ دارم." (نوشته علی شریعتی در رثای دانشجویان شهید 16 آذر 1332)

"دانشجویان چشمشان باز است. شما مطمئن باشید اگر این مکتب را عرضه نمایید و حکومت اسلامی را چنانکه هست به دانشگاه‌ها معرفی کنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند کرد. دانشجویان با استبداد مخالفند، با حکومت‌های دست‌نشانده و استعماری مخالفند ، با قلدری و غارت اموال عمومی مخالفند، با حرام خوری و دروغ‌پردازی مخالفند، با اسلامی که طرز حکومت اجتماعی و تعالیم دارد، هیچ دانشگاه و دانشجویی مخالفت ندارد." ( امام خمینی(ره)، ولایت‌ فقیه، ص 130)

"شماها ذخایر این مملکت هستید، جوانید، دانشجو هستید، ذخیرۀ این مملکت هستید، طوری بکنید که این ذخیره‌ها برای مملکت‌تان مفید واقع بشود و خودتان را اصلاح بکنید تا ان‌شاءاللّه یک انسان‌های متعهد صحیح‌العمل امین، کشورتان دست خودتان و خودتان اداره‌اش بکنید. آدم امین را هیچ کس نمی‌تواند مُعْوَجش کند. اشخاصی که اعوجاج دارند این‌ها امانت ندارند؛ این‌ها صلاحیت ندارند..." (سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز، صحیفه امام، ج 9، ص35)

میان آن همه آرزوی‌های بلند، همیشه کنار لبخند داشتن رویای بکر جوانی، نگاه رو به سوی آرمان‌خواهی جمعی، عدالت‌طلبی، آزاداندیشی و آزاده بودن، دانشجو را از پشت نیمکت‌ بیرون می‌آورد و او را رهنمون راه‌های نرفته می‌سازد؛ پس باید دانشجو طریقی را جز رفتن‌های همیشگی برگزیند، خود را از ورطه‌ روزمرگی به عقل‌ورزی بکشاند و تا همیشه تاریخ نام سربلند خود را از گزند دنیاخواهی حفظ کند.

هنوز ز افسون آرزو/ در دامن سراب فریبنده امید/ در جستجوی مستی این جام ناپدید/ می‌خواهم از تو بشنوم....(هوشنگ ابتهاج)

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
غلو در مذهب اهل سنت-مخالفین عمر، چشمشان از كاسه در آمد