سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



رسول جعفریان نوشت: رضا خان سوار چه موجی شد و به پادشاهی رسید؟


رسول جعفریان نوشت: رضا خان سوار چه موجی شد و به پادشاهی رسید؟خبرآنلاین/ متن پیش رو در خبرآنلاین منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

بهانه این نوشته کتابی است از علی دشتی که آن را در جریان جنگ جهانی اول ترجمه و در سال 1302ش به سردار سپه تقدیم کرده است.

برآمدن رضاشاه از دل جنبش مشروطه خواهی، یعنی درست 14 سال پس از انقلاب مشروطه (فاصله سالهای 1286 _ 1299ش) پدیده غریبی است، اما امری است که اتفاق افتاده، و وی تا 21 سال بعد یعنی سال 1320 بر تخت شاهی ایران تکیه زده است.
همیشه گفته اند که رضاشاه بیسواد بوده است. محتملا مقصود تحصیلات کلاسیک بوده و الا چنان که باز اشاره شده، نوشتن و خواندن می دانسته، و بسا به دلیل بودن میان قزاق های روس، اندکی روسی هم بلد بوده است.
اما برای همه این سوال هست که اگر او در جایگاه بالایی از لحاظ فرهنگی نبوده، چه کسی پشت صحنه این تغییرات گسترده بوده و رضاشاه عملا در کجای کار قرار داشته است؟ آیا اینها افکار شخص وی بوده یا آن که کسانی بوده اند که او را هدایت می کردند؟
شاید تصور شود که انگلیسی ها کار طراحی این نقشه ها را دنبال کرده اند. در این باره همیشه حدسهایی را زده می شده و در ذهن مردم ایران هم نقش انگلیس همیشه پشت سر همه توطئه ها و اقدامات سیاسی خاص بوده است. حتی در همین روزگار ما، شخصی که در قم خیلی سیاس بود،(از زمین خوارهای عامی) و با زیرکی حق این و آن را می خورد، به نام فلان انگلیسی نامیده می شد! تنها دلیل چسباندن این لقب به خاطر رفتارهای زیرکانه او برای فریب دیگران بود. با این حال، سیاست های استعماری انگلیس در ایران در طرح های کلان همیشه فعال بوده اما این که تصور شود پشت سر هر حادثه ای حضور دارد، نیاز به شواهد بیشتری دارد.
مسلما باید به دو نکته توجه داشت. نخست بستر داخلی ایجاد شده در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن بود، بستری که بیشتر افراد موثر و فرهیخته آن را قبول داشتند، فارغ از این درست باشد یا خیر، و آن این که ما عقب افتاده ایم و باید برای این کار چاره ای بیندیشیم. این عقب ماندگی، در مقایسه با اروپا تعریف می شد. بنابرین ودرست همین جا، بند دوم این اصل این بود که ما باید از فرنگی تقلید کنیم تا بتوانیم این عقب ماندگی را جبران کنیم. بخش عمده تفکر در چند دهه پیش از مشروطه و بعد از آن، بر محور این نکته بود. هر کسی راه حلی می داد و اغلب سعی می شد برای راه حلها، وجهی تاریخی در نظر گرفته شود. متدینین، سیاسیون، روشنفکران و طبقات دیگر حتی نظامیان برای این مسأله راه حل داشتند.

در چنین فضایی، شماری روشنفکر از میان طبقات مختلف و حتی روحانیون پدید آمدند که منادی تغییرات بودند. تغییراتی که بتواند این عقب ماندگی را جبران کند. همان عقب ماندگی که هزاران برگ رساله و مقاله در باره آن در کتابچه ها پیش و در عصر مشروطه و روزنامه های آن دوره نوشته شده بود.
این افراد با حمایت طبقه متوسط، توانستند صدای خود را به دیگران برسانند. عده ای هم سنت گرا بودند به تدریج با دیدن تغییرات عقب نشینی کردند. دلیلش هم این بود که وقتی راه حلی نداشتند، و زمانی که می دیدند همه چیز برخلاف میل آنها پیش می رود، ناچار باید منزوی می شدند. برخی از این افراد، می خواستند دین خود را حفظ کنند، و گاهی هم عملا در سازوکار جدید، بلااستفاده مانده بودند. تجدد که آمده بود و بخش عمده نیروهای مذهبی را کنار زد، چنان که مشروطه سیاسی سبب شد که عده زیادی از سیاستمداران قدیمی قاجاری خانه نشین شوند، همانها که در ابتدای کودتای سید ضیاء بسیاری شان به زندان هم افتادند و این یعنی این که باید از صحنه کنار بروید.
در این مدت، نیروهای تازه ای رشد کردند. اینها کسانی بودند که برنامه ای برای تغییر به سمت تجدد داشتند. رضاشاه این زیرکی را داشت که موج جدید را حس کند. همین کافی بود که او بتواند به آرزوی خود که گرفتن قدرت و سلطنت بود برسد. این موج، بسیار عمیق بود. موجی بود که نیاز تازه ای را برای جامعه می طلبید. در این شرایط، اگر قدرتمندی که در ضمن باهوش هم هست، بتواند درک کند، به راحتی می تواند سوار آن شود و رضاشاه سوار شد و تاخت و تا شهریور 1320 رفت.
بنابرین بسیار طبیعی و آرام، بین سردار سپه و شماری از روشنفکران ارتباط و اتصال برقرار شد. البته مرحله نخست، نظامیان بودند که سوار موج دیگری بودند. آن موج، ناامنی و طلب و درخواست برای ایجاد امنیت بود. در یک مقطع، نظامیان این کار را با استبداد تمام انجام دادند و به خواسته های خود رسیدند. این بار نوبت بخش دوم یعنی روشنفکران تجددگرا بود که سوار موج بعدی بودند.
در واقع امنیت و پیشرفت دو نکته اصلی بود که اولی بدست نظامیان به فرماندهی سردار سپه و دومی به دست روشنفکران زیر سایه قدرت رضاشاه به انجام رسید. همه اینها وقتی ممکن بود که آن بستر فراهم باشد.
یکی از این روشنفکران روزنامه نگار که به تدریج برآمد، علی دشتی بود. در باره وی فراوان گفته و نوشته شده است. علی دشتی درس طلبگی خوانده بود، اما به سرعت روی به تجدد آورده و یادگیری فرهنگ جدید، از منادیان اصلاح طلبی از طریق روزنامه نگاری شد. در واقع، او از معدود افراد سیاستمداری است که سوار بر روزنامه به قدرت می رسند، چنان که برخی از راه نظامی گری، یا تجارت، یا دانشگاه به این مقامات دست می یابند. وی عربی را زمان طلبگی در عراق فرا گرفته بود و کتابی را که ذیلا معرفی خواهیم کرد از عربی به فارسی درآورد.
کتاب «تفوّق انگلوساکسون مربوط به چیست» نوشته ادمون دمولن و ترجمه علی دشتی در سال 1302 ش منتشر می شود. این کتاب به دلایل برتری انگلیسی ها در تمدن جدید بر سایر دول اروپایی پرداخته و جنبه های مختلف آن را در مقایسه با فرانسوی ها و آلمانی ها مورد بررسی قرارداده است.
علی دشتی در مقدمه نوشته است: «کتاب تفوق انگلوساکسون بهترین کتابی است برای مطالعه ملل شرق و مخصوصا ایران، زیرا سر ارتقا و جهانگیری یک ملت بزرگی که سزاوار است سرمشق زندگانی تمام ملل دنیا شود در آن مندرج است».

وی ادامه می دهد: «در این یک مساله شبهه نیست که انگلوساکسون از تمام ملل اروپ از لحاظ سیاست و تجارت و عمران و سیادت بر دنیا مقدم است. یک ملت متمدن بزرگی مثل فرانسه که تاریخ عظمت و بزرگواری او قبل از انگلستان شروع می شود بالطبیعه نمی تواند این تقدم مدهش انگلستان را با نظر بی اعتنایی نگاه کند».
وی پس از توضیحاتی ادامه می دهد: «نویسنده این کتاب معتقد است که برای رقابت و خدمت با انگلیس، تنها اظهار خشم و غضب کردن کافی نیست، باید فکر کرد و علل ارتقاء و تقدم آنها را پیدا کرد و به تمام وسائلی که آنها را بر دنیا سیادت داده است مجهز شد. در حقیقت این کتاب به منزله یک دستوری است که از طرف یک نفر متتبع اجتماعی به ملت فرانسه تقدیم شده است».
علی دشتی می نویسد این کتاب را در سال 1333 ق در جریان جنگ جهانی ترجمه کرده است «زمانی که احساسات ما و تمام ایرانی ها بر ضد سیاست انگلیس و روس بود» اما به دلیل محتوای آن، تحت تاثیر این شرایط قرار نگرفته و آن را ترجمه کرده است. چرا که به نظر وی « کتابی است اساسی که آن مللی که بیشتر از انگلستان زحمت دیده و نسبت به آن بیشتر متغیر هستند، بیشتر لازم است آن را بخوانند».
وی این کتاب را در سال 1302 ش به سردار سپه تقدیم کرده است. دلیل آن واضح است، او آمال و آرزوهای خود را بر اساس این کتاب تعریف می کرد و بر آن بود تا از قدرت سردار سپه که از همان زمان روشن بود که ماندنی است نه رفتنی، برای تغییر و رفتن به این سمت استفاده کند. کتاب در بیش از چهار صد صفحه، از زبان یک فرانسوی، تلاش کرده است زندگی خصوصی و عمومی این سه ملت را بحث کرده و دلایل برتری انگلیسی ها را بر آنان به خصوص فرانسوی ها روشن کند، اما فی الواقع این کتاب عملا تاریخ تجدد، تغییرات، اصول تربیتی جدید، اقتصاد و تجارت و عمران و تمامی مباحثی است که می بایست در تغییرات جدید مورد تقلید قرار می گرفت.
بدین ترتیب همین کتاب، به راحتی می تواند شرایطی را که ما در آغاز دوره جدید ایران داشتیم نشان دهد. بدون شک در این دوره، انگلیسی ها، همچنان به دنبال مطامع خود بودند، و یقینا صلاح مملکت ما را نمی خواستند، اما به دلیل موقعیتی که داشتند، برای روشنفکران ما یک الگوی تمام عیار به حساب می آمدند و برنامه روشنفکران ایرانی زیر چتر قدرت رضاشاهی، بسیار روشن بود. دقیقا همین اصولی که در این کتاب شرح داده شده است.


با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: خبرآنلاین


ویدیو مرتبط :
موجی عظیم که موج سوار را با خود می برد