سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



ماجرای "دست دادن هیتلر با دختر یهودی"


ماجرای فرادید/ هانی بگ در زمان هجوم نازی‌ها به برلین و دستگیری اعضای خانواده‌اش در سال 1943، یک بچه مدرسه‌ای بود. بخت با او یار بود که در اردوگاه‌های نازی‌ها نیفتاد و بعدها رو در رو با هیتلر دیدار کرد. داستان نجات هانی بگ را در ادامه بخوانید.

پدر هانی بگ (Hanni Begg) برای زمان حمله نازی‌ها و دستگیری اعضای خانواده‌اش یک برنامه چیده بود: خودکشی تمام اعضای خانواده با سیانور. اما زمانی که نیروهای گشتاپو در سال 1943 به سراغ آن‌ها در آپارتمان سه طبقه‌شان رفتند، هم هانیِ 14 ساله و هم پدرش بیرون از خانه بودند.
اما بخت با ماکس، برادر کوچکتر هانی، و خواهرش راث یاری نکرد. این دو باقی عمر کوتاهشان را در اردوگاه کار اجباری آشویتس سر کردند. هانی که حالا 86 ساله شده می‌گوید: «من دیگر هرگز برادر و خواهرم را ندیدم. البته می‌دانستم که دیگر هیچ‌گاه آن‌ها را نخواهم دیدم.

دیدار با آدولف هیتلر، پیشوای نازی‌ها
او مدتی را با همسایه‌ها و برخی از دوستان خانوادگی زندگی کرد. آن‌ها هویت واقعی هانی را پنهان می‌کردند که یکی از این اقدامات، مدرسه رفتن او بود. همین اتفاق بود که سبب شد او رو در رو با آدولف هیتلر دیدار کند.
او می‌گوید: «او به مدرسه ما سر زد. من در ردیف جلو ایستاده بودم و تنها دانش‌آموز یهودیِ آن کلاس بودم. البته چهره من به یهودی‌ها نمی‌خورد...»
هانی می‌گوید: «چندین محافظ از هیتلر مواظبت می‌کردند. من و هیتلر دست دادیم و تمام شد. همه‌اش چند ثانیه بیشتر طول نکشید... بعد از آن، از اینکه با هیتلر دست داده بودم، احساس شرمندگی داشتم، اما کاری نمی‌شد کرد... آن موقع زمان کافی برای فکر کردن نداشتم و اگر هم با او دست نمی‌دادم، ممکن بود خیلی گران برایم تمام شود.»
جنگ به آخر خود نزدیک می‌شد. همان روزها بود که هانی از طریق یکی از دوستان توانست از حال و اوضاع پدرش باخبر شود. پدر هانی در خانه‌‎ای بمباران شده در شهر زندگی می‌کرد.

پدر هانی به سل مبتلا شده بود و در روز 9 مه 1945، یعنی روزهای واپسین جنگ، از دنیا رفت. هانی پدرش را در حیاط خانه دفن کرد. پس از آن، خانواده‌ای دیگر سرپرستی هانی را به عهده گرفت.

دیری نپایید که یکی از دوستانش چشمش به یک آگهی خورد: اعزام زنان جوان آلمانی به بریتانیا برای گذراندن دوره‌‎های آموزش پرستاری برای سازمان ملی تامین بهداشت و درمان انگلستان (NHS) که به تازگی تاسیس شده بود.

هانی به بریتانیا رفت و در آنجا با یک پزشک ازدواج کرد. آن‌ها در گویسبورو در نزدیکی میدلزبورو ساکن شدند و تا امروز نیز در همان‌جا زندگی می‌کنند.



منبع: فرادید


ویدیو مرتبط :
#27 چرا به AMP نیاز داریم؟