علمی
2 دقیقه پیش | رزرو بلیط هواپیما مشهدسفر به مشهد از آن دست سفرهاییست که قرنها از عمر محبوبیتاش میگذرد و زائران امام هشتم شیعیان، خود را به وسیلههای مختلف به این شهر میرساندند. خوشبختانه ... |
2 دقیقه پیش | دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSPپروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ... |
در اسلام رابطه ی بین دولت و مردم افقی است نه عمودی
به گزارش خبرنگار مهر، سلطنت و ولایت دو مقولهای است که ورای خاستگاه، جایگاه و نقش حاکمیت از حیث ماهیت و مبانی، مورد توجه بوده است. در این بین نقش و جایگاه مردم در هریک و همچنین مبنای مشروعیت در این دو محل بحث و تامل است. آنچه در اسلام بعنوان نظام سیاسی مطرح بوده است الگوی امامت-امت است که از سه ضلع، امام، امت و مکتب متشکل است. برای بررسی بیشتر این موضوع و همچنین مطالعه در مورد جایگاه و نقش مردم در این نظام به بهانه روز جمهوری اسلامی به سراغ دكتر علیرضا صدرا استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران رفتیم تا گفتگویی در این خصوص با ایشان انجام دهیم. متن زیر مشروح مصاحبه مهر با این استاد دانشگاه است.
*مولفههای نظام سیاسی امامت و امت چیست و با چه شاخصههایی میتوانیم این نظام را معرفی کنیم؟
در روایت از امام علی(ع) داریم که اَلاِْمامَةُ نِظامُ الاُْمَّةِ یعنی امامت نظام امت است. لذا بین امام و امت و نظام یک رابطهای وجود دارد. این نظام سه شاخصه و شالوده دارد که یکی از آن مکتب، یکی امت و دیگری امامت است.امامت بدون امت و امت بدون امام نیست یعنی کلمه امت با امامت تعریف میشود. امام هم به معنی حقیقی و متعالی آن، اگر مکتب نباشد امام ضلالت میشود. امام متعالی و توحیدی نباشد یُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ خواهد شد، چون اولیای طاغوت است.
این سه عنصر به طور طبیعی بنیاد و غایتی دارد. سیر آن یک سیر قوسی و تعالی است و حد آن هم در دنیا کرامت و حیات طیبه است. هدف و غایت این نظام سعادت دنیوی و اخروی مردم است. یعنی بتواند آسایش مادی و امنیت، سلامت، رفاه مردم را تامین کند و هم بتواند آرامش روحانی مردم را تامین کند که این امر در نظامهای غیردینی وجود ندارد. در نظامهای غیر امامی سلامت و امنیت و... وجود دارد ولی آرامش و تعالی معنوی را لازم نمیبیند و آن را معطوف به حوزه خصوصی میداند. حد نظامهای مدرنیستی که امامت را برنمیتابد همان توسعه مادی است و کاری به تعالی معنوی ندارد. در مقابل هندویسم و بودیسم معتقد هستند آسایش مادی کافی نیست و نه تنها کافی نیست لازم هم نیست و ریاضت و تارک دنیا شدن را توصیه میکند. در نظام امامت، مکتب اسلام معتقد است که سعادت دو وجه دارد. توسعه مادی و اقتصادی، تامین امنیت، سلامت و رفاه همه ارزش هستند. اینها لازماند ولی کافی نیستند. همه ابزاری هستند که به تعالی معنوی و اخلاقی و فرهنگی کمک کند.
لذا این سه عنصر عناصر کلیدی نظام امت و امامت هستند. امت که متعلق به مکتب است و امام هم عالم به دین و سیاست است. یعنی مکتب را میشناسد، چگونگی سیر این مردم و امت را برای هدفی که سعادت اخروی و دنیوی است را میداند و نقشه راه را طرح میکند. امام ایصال الی مطلوب میکند و دست امت را میگیرد و موانع را برمیدارد تا به آن شرایط مطلوب برسد.
*مبنای مشروعیت در این نظام امامت در مقایسه با نظامی که ما در غرب شاهد آن هستیم چیست؟
ما دو نظریه در این خصوص داریم. یکی نظریه آگوستین است که میگوید هر چه که شرعیت دارد همان مشروعیت سیاسی است و لذا هرچه که کلیسا میگوید، شرعی و مشروع است. او شهر زمین و شهر خدا را مطرح میکند و شهر زمین را شیطانی و نامشروع میداند. این محصول غرب است و مسیحیت واقعی به این شکل نیست. یک نظریه هم در مقابل آن در غرب داریم که شهر خدا را قبول ندارد و بعنوان مدرنیسم و اومانیزم و سکولاریزم مطرح است که رو به روی شهر خدای آگوستینی است. این نظریه میگوید هرچه که مردم بپذیرند مشروع است.
در اسلام یک تفسیر ظریفی وجود دارد. اولاً شرعیت، مقبولیت و مشروعیت را باید از هم جدا نمود. شرعیت آن است که قرآن و سنت میگوید و مخاطب آن مردم است. خدا مردم را با جبر وادار نمیکند، مردم باید بپذیرند و ایمان بیاورند. تمام تلاش پیامبران این بود که مردم بپذیرند. بنابراین وحی آمده که شرعیت است و مردم باید بپذیرند.
*بعضی معتقدند مردم صرفا تحقق بخشنده به حاکمیت مشروعاند؟
خیر، مردم پذیرندهاند ولی دو شأن دارند. فرعون وقتی با حضرت موسی مواجه میشود، مردم را جمع میکند و میداند که مبدا قدرتش مردم هستند ولی منشا قدرت را قبول ندارد. ما یک منشا قدرت و یک مبدا قدرت داریم.اما اینکه مردم در مشروعیت هم نقش دارند یا نه، اختلاف نظر وجود داشته است. سلاطین این را نمیپذیرند. در نظام سلطنتی، سلطان خود را منشا قانون و فرای آن میبیند. اما پیامبر اسلام منشا قانون است یا فقط قانون را انتقال می دهد؟ خدا منشا قانون است آیا پیامبر اسلام فرای قانون است؟ پیامبر اعرابی را نمیتواند جابهجا کند پس خودش بیشتر تابع قانون است. حسنات الابرار، سیئات المقربین است.
بنابراین مردم دو نقش دارند یکی تایید کننده هستند و یکی تحقق بخش هستند. اما باید مواظب باشیم ما یک مقبولیت داریم و یک شرعیت داریم. این دو با یکدیگر مشروعیت تولید میکند. حضرت امام در بهشت زهرا میفرماید که من به کمک مردم دولت تعیین میکنم. لذا اینجا مردم نقش تحقق بخشی دارند. سپس امام بلافاصله جمله بعد را هم میگوید که من چون مورد تایید مردم هستم، دولت تعیین میکنم.
*عرض من این است که تایید مردم به معنای مشروعیتی که ما از آن برداشت حقانیت داشته باشیم، نیست. نظر شما در این خصوص چیست؟
ما اینجا سه چیز دیگر داریم. که باید کامل از هم جدا کنیم و در یک بسته بگنجانیم. یک حقانیت داریم، یک عقلانیت داریم، یک مقبولیت داریم و یک کارآمدی. حاصل و برآیند اینها مشروعیت خواهد بود. بنده کتابی به نام مشروعیت سیاسی دارم که همه اینها را در آنجا توضیح دادهام.امام علی(ع) میفرماید سلطان ظالم از گرگ بدتر است. اما همین سلطان ظالم از دولت ضعیف که نتواند نظم و امنیت را برقرار کند بهتر است. اما بحث این نیست که آن ظالم مشروعیت دارد. نفس وجود دولت خیر است. اگر که دولت ظالم بود حداقل ظلم یک نفر بر علیه بقیه است ولی اگر دولت ضعیف بود همه بر علیه یکدیگرند که قانون جنگل میشود. ولی اگر دولت عادل بود دو تا خیر است که یکی دولت است که نظم و امنیت را برقرار میکند و یکی عدالت برقرار را میکند.
وقتی که هولاکو بغداد را گرفت دفتری را گذاشتند و بر آن نوشتند که حاکم و سلطان ظالم و کافر ولی قادر و قدرتمند بهتر است یا دولتی که ادعای اسلام و ایمان کند و ضعیف و ذلیل باشد و نتواند امنیت را برقرار کند؟ هیچ کس جرئت نکرد چیزی بنویسد، علامه حلی رفت و نوشت که حاکم ظالم ولی قدرتمند اولی است. اساساً ما می فهمیم که قانون بد از بی قانونی بهتر است دولت ظالم باشد بهتر از این است که ضعیف باشد. اما به این معنا نیست که دولت ظالم مشروع است.
لذا قرار است مردم خودشان بپذیرند. اما آیا پذیرش صرف مردم هم مشروعیت آور است؟ خیر. تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا. خدا به شما عقل داده که اگر مریض شدید پیش پزشک قوی و امین بروید. در دین هم خدا به ما حق و عقل و اختیار داده است که پیش اهلش برویم. شرعیت مربوط به اهلش است. اما عرفیت آن مربوط به مردم است که این دو -یعنی مقبولیت و شرعیت- با یکدیگر مشروعیت میآورد. حضرت امام کلمه شرعیت را در مقابل مقبولیت گفتهاند. برآیند اینها مشروعیت خواهد بود که در نهایت باید کارآمدی هم داشته باشد. اگر کارآمد نباشد یک رکن مشروعیت را ندارد. در ضمن وقتی میگوییم مقبولیت داشته باشد، مقبولیت عقلانی و حقیقی مد نظر است نه از روی هوا و هوس. وهابیت و آلسعود ادعای شرعیت میکنند که این شریعت مورد مقبولیت عقلانی و حقیقی نیست. شرعیت از نظر ما باید اجتهادی باشد و عقلانیت و حقانیت داشته باشد.
*جایگاه مردم در نظامهای غربی چگونه قابل تبیین است؟
روسو که پدر مردم سالاری جدید است، میگوید که دموکراسی حقیقی که اکثر مردم نظر بدهند و حاکمیت داشته باشند، هیچ وقت تحقق نمییابد. اقلیتی که صاحب نفوذ است، از اعمال قدرت دست برنمیدارد. در امریکا دو حزب حاکم، دو کاندید برای ریاست جمهوری معرفی میکنند. چه کسی این دو تا کاندید را تعیین کرده است؟ احزاب؛ احزاب را شرکتها تامین مالی میکنند. شرکتها برای منفعت خودشان کار میکنند. همانطور که در مسائل مختلف سرمایهگذاری میکنند در انتخابات نیز سرمایهگذاری میکنند. مردم به کاندیدای مورد نظر رای میدهند. پشت او گروههای نفوذ هستند. پشت گروههای نفود شرکت ها و پشت شرکت ها بانکها هستند. لذا سرمایهدار است که از این بستر سود میکند.
قدیم فرعونها خودشان جلو میآمدند و معلوم بود که این فرعون است. الان فرعونها به پشت صحنه رفتهاند، در نهایت یک نفر مزدور و مزد بگیر چهار سال رئیس جمهور است و دیگری جای او را میگیرد. مردم خوشحالند که رای دادهاند. الان در رأس ظاهراً اوباماست و در پایه گروههای منفعت و نفوذ است و در بنیاد هم توده مردم است. اما این امر معکوس شده و در حقی
ویدیو مرتبط :
جمع افقی و عمودی (مقدمه ایی)