از غمم با گل پژمرده گلدان گفتم

عکاس خونه/ ارسالی از شانس
از غمم با گل پژمرده گلدان گفتم ___ تلخ با چایی یخ کرده لیوان گفتم ___ گفتم ان قدر دلم تنگ هوایش شده است همه را نم نم با نم نم باران گفتم____ حرف هایی که نمیشد به کسی گفت ولی من به گنجیشک نشسته لب ایوان گفتم ___ راهی کوچه شدم دل به خیابان دادم از خزان راز بزرگی به درختان گفتم___ دست در جیب فرو بردم و سر در یقه ام از خودم هر چه شنیدم به خودم ان گفتم___ در خودم غرق شدم, در سرم افتاد جنون از تو حتی به پلیس سر میدان گفتم ___ نا گهان چشم تو را روبروی خود دیدم هول شدم, حاشیه رفتم, سخن از نان گفتم___ پا به پا کردم وتو مثل همیشه رفتی به خودم لعنت از این بخت گریزان گفتم___ وقت کم بود....نشد حرف دلم را بزنم دوستت دارم خود را به خیابان گفتم_____ کمند * * سادات* بهجت* ساقی.* روسانا* مژگان* کوثر* بهار69*مهسا90* فریما*روشنا *دخترارام*شباهنگ *حلما*یار قدیمے* شانس*تشکر از همراهیتون____تقدیم به همه بچه های عکاسخونه,خوشحال میشم کامنتهای زیباتون رو توی پستم ببینم ,یک دنیا سپاس,,,,
"مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."

منبع: عکاس خونه