سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



شاهنامه خوانی/ داستان پنجاه و سوم– تخت طاقدیس


شاهنامه خوانی/ داستان پنجاه و سوم– تخت طاقدیسآخرین خبر/ همه ما عاشق شنیدن و خواندن داستان های شاهنامه ای هستیم که شخصیت هایش قهرمان ها و اسطوره های ما هستند اما چون به زبان شعر است شاید برای ما خواندن آن قدری سخت باشد و این شد که برای شما فرهنگ دوستان عزیز داستان های شاهنامه را به زبان نثر و ساده تقدیم می کنیم. باشد که لذت ببرید.

قسمت قبل



ساخته‌شدن تخت طاقدیس ابتدا به‌وسیله فریدون بنیان نهاده شد . بدین‌سان که مردی به نام جهن¬برزین که در کوه دماوند زندگی می‌کرد برای شاه تختی ساخت و گهرهایی در اطراف آن قرارداد . شاه فریدون از آن خوشش آمد و سی هزار درم و تاج زرین و دو گوشوار به او داد و منشور ساری و آمل را به نام او زد . بدین‌سان هرکس به پادشاهی رسید چیزی به آن اضافه کرد تا در زمان کیخسرو که فراوان به آن تخت افزود . در زمان گشتاسپ او را از جاماسپ خواست تا چیزی بر تخت بیفزاید که بعد از مرگ از او به یادگار بماند و نقش‌هایی از کیوان بر آن کشید تا زمان اسکندر هر شاه چیزی بر آن افزود اما اسکندر آن را خراب کرد . بعدازآن اردشیر سعی کرد با کمک نوشته‌های موبد تختی نظیر آن بسازد . یازده هزاروصدوبیست استاد را جمع کرد که هرکدام سی شاگرد داشتند از رومی و بغدادی و پارسی .دو سال طول کشید تا تختی به بلندی و درخشندگی طاقدیس ساختند که صدوچهل هزار از پیروزه و زر و نقره و یاقوت بر آن زدند . هر گوهری که به آن زدند هفتاد دینار بود . سه تخت روی آن تخت زدند . یک‌تخت نامش میش سار بود و سر میش بر آن نگار کرده بودند . دیگری نامش لاژورد بود و سومی سراسر پیروزه بود .
دهقانان در میش سر می‌نشستند و سواران بی‌باک بر لاژورد می‌نشستند و پیروزه جای وزیر بود و طبقه آخر که زرین بود شاه می‌نشست .
مطربی به نام سرکش رئیس رامشگران خسرو بود . در بیست و هشتمین سال پادشاهی خسرو رامشگری به نام باربد بیرون از دربار بود که هرکس صدای سازش را می‌شنید ، می‌گفت : اگر به دربار بروی جای سرکش را می‌گیری . باربد به راه افتاد و به دربار آمد . وقتی سرکش شنید که باربد آمده است به دربان قصر سپرد که او را راه ندهد . باربد که از رفتن به قصر ناامید شده بود به‌سوی باغ شاه رفت و از مردوی باغبان شاه خواست تا او را راه دهد تا زمانی که شاه می‌آید هنرنمایی کند و مردوی هم پذیرفت . باربد درحالی‌که بربطی در دست داشت بر بالای درخت سروی رفت و منتظر شد شاه که آمد آهنگ نغزی نواخت که همه مات و مبهوت شدند . سرکش که می‌دانست جز باربد کسی چنین کاری نمی‌تواند بکند ، بسیار ناراحت بود . شاه گفت : باغ را بگردید تا نوازنده را بیابید اما هرچه نگهبانان گشتند کسی را نیافتند . شاه در حال نوشیدن جام شراب بود که دوباره آهنگی زیبا نواخته شد ولی کسی دیده نشد . سومین بار که آهنگ دیگری نواخته شد شاه گفت :این نوازنده باید فرشته باشد اگر او را بیابید دهان و برش را پر از گوهر می‌کنم و او را رئیس رامشگران و رود سازان می‌نمایم . باربد از سرو پایین آمد و تعظیم کرد و خود را معرفی نمود و از مشکلاتی که سرکش برای ورودش ایجاد کرده بود ، گفت . شاه از دست سرکش ناراحت شد .
به سرکش چنین گفت کای بی هنر
تو چون حنظلی باربد چون شکر
بدین‌سان باربد رئیس رامشگران دربار شد و شاه هدایا و در و گوهر فراوانی به او بخشید. 



از کتاب «شاهنامه تصحیح شده» اثر دکتر محمد دبیر سیاقی و برگردان به نثر اثر فریناز جلالی






با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: آخرین خبر


ویدیو مرتبط :
شاهنامه خوانی گذشتگان (مستند آخر شاهنامه)