سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
عالمی که انسان نام گرفت/ از ریٟشه جسم،تا میوه روح - قسمت هجدهم
آخرین خبر/ مهمترین و ضروری ترین علم آن است که برای حیات، نشاط و توانایی انسان، اساسی ترین مطالب را دارا باشد.به همین منظور قصد داریم مطالبی شامل سه بعد انسان شناسی (جسمشناسی، ذهن شناسی و روح شناسی)را با زبانی ساده تقدیمتان کنیم. باشد که راه گشا باشد.
لینک قسمت قبل
ارتباط اخلاط با اخلاق:
اخلاط یکی از اقسام امور طبیعیه است که در قسم علمی طب از آن بحث میشود. امور طبیعیه عبارت است از:
1- ارکان 2- امزجه 3- اخلاط 4- اعضاء 5- ارواح 6- قوا 7- افعال
هفت اند امور کان طبیعی است
ارکان و مزاج و خلط و اعضاء
از من بٝٝٔٔشۣنو ز روی اجمال
ارواح و قوا شٝناس و افعال
اخلاط، مواد سیال و مرطوبی هستند که غذا بعد از استحاله به آنها تبدیل میشود. مراد از این جمله آن است که ما هر غذایی را که میخوریم بعد از هضم و تبدیل به کیلوس و کیموس (همانطور که بحثش گذشت)، مواد لطیف آن به صورت اخلاط در میآیند. این اخلاط چهار صورت گوناگون دارند: دم، صفراء، سوداء و بلغم که به اخلاط اربعه معروفاند.
قسم ثقیل اخلاط تبدیل به اعضاء میشود. اعضاء اجسام غلیظی هستند که از ترکیب ابتدایی اخلاط به وجود میآیند، همان گونه که خود اخلاط هم از تبدیل اولیهی ارکان به وجود میآیند و به دو دستهی اعضای رئیسه (قلب، مغز، کبد) و اعضای غیر رئیسه (سایر اعضاء) تقسیم میشوند و قسم لطیف اخلاط تشکیلدهندهی روح بخاری در بدن است.
در دین و مذهب ما مراد از روح، نفس ناطقه است اما در طب مراد از روح، روح طبیعی است. روح به بخارات لطیفی گفته میشود که از بخش لطیف اخلاط به وجود میآید. از آنجا که از ارواح، قوه بوجود میآید و این قوا هستند که اظهار نفس انسانی میکنند.چلذا منابع قوای انسانی ارواح هستند که دارای سه قسماند:
1- روح حیوانی که منشأ آن قلب است و باعث حیات و زندگی موجود میشود. اشتیاق داشتن به چیزی و یا اکراه داشتن از چیزی، از این روح نشأت میگیرد.
2- روح طبیعی که منشأ آن کبد است و باعث رشد و نمو بدن میشود.
3- روح نفسانی که منشأ آن مغز است و سبب حس و حرکت ارادی است.
قوایی که به سبب ارواح در اعضاء بوجود میآیند به فعل در آمده و افعال ما را ایجاد میکنند. (هر مرضی را میتوان به یکی از این ارواح باز گرداند، مثلاً رعشه و فلج مربوط به روح نفسانی و مشکلات رشد، مربوط به روح نباتی است. از آنجا که حیات بدن وابسته به روح حیوانی است، روح حیوانی بر دو روح دیگر مقدم است). بحث تأثیر اخلاط بر اخلاق بواسطهی همین روح بخاری است و اگر نه اخلاط اربعه مربوط به جسم است و اخلاق مربوط به روح.
پس اخلاط ثقیل بر روح اثر نمیگذارند بلکه بخارات آنها یا به اصطلاح روح بخاری برآمده از آنها، بر روح و در نتیجه بر اخلاق اثر میکند. روح بخاری جسمانی است اما جسم نیست یعنی مثل جسم ابعاد ندارد. بین جسمانیت و تجرد است؛ وجود آن وابسته به جسم است، اما خصوصیات جسم را ندارد و از سویی مجرد محض هم نیست. این روح بخاری مَرکب نفس ناطقهی انسانی (روحی که خداوند در انسان دمیده) میباشد و مرکب روح بخاری کل بدن است. بر همین اساس برای رشد کمالات اخلاقی، روح بخاری و در نتیجه منشأ پیدایش آنکه غذا است بسیار اهمیت دارد. هر چه غذا لطیفتر باشد روح بخاری لطیفتر و برای روح انسانی، مرکب رهوارتری میشود و سنخیت بیشتری با آن پیدا کرده و در نتیجه انسان معارف الهی را بهتر درک میکند و عطش بیشتری برای او ایجاد میشود.
حضرت صادق علیه السلام از امیر المؤمنین علیه السلام نقل میکنند: بدن انسان از چهار خلط درست شده است؛ دم، ریح، بلغم، مرّه (مرّه هم به صفراء و هم به سوداء گفته میشود) که 1- حب حیات، طول آرزوها و حرص ناشی از ریح 2- حب طعام و شراب، نرم خویی، رفق و مدارا ناشی از بلغم 3- غضب، نادانی، شیطنت، تجبر و تکبر، عجله، تمرّد و سرکشی ناشی از مرّه 4- شهوت پرستی و علاقهی زیاد به مسائل جنسی ناشی از دم است.
با توجه به رابطهی اخلاط اربعه و کمالات انسانی اسرار این روایت هویدا میگردد که خصوصیات اخلاقی با غذا و اخلاط اربعه رابطهی تنگاتنگی دارد. بنابراین برای اصلاح اخلاق میتوان و صد البته باید از روایات طبی بهره برد.
و این چنین بحثی از اخلاق فقط در طب اسلامی آمده است که سرچشمهی آن را اخلاط میداند و آنچه اخلاط از آن گرفته میشود غذایی است که انسان به طور روزمره میخورد. به همین خاطر است که در مذهب تشیع تا این حد به تغذیه اهمیت داده شده و الگوی تغذیهای انسان بطور کامل بیان شده است. حتی اینکه چطور بخورد؟ چقدر بخورد؟ کی بخورد؟ و بسیاری موارد دیگر؛ به عنوان مثال در تأثیر مواد غذایی بر وجود انسان آمده که زیاد خوردن گوشت گاو موجب حماقت، خوردن گوشت خوک موجب بی غیرتی، تعدد وعدههای غذا در شبانه روز موجب فساد غذا میشود و... .
اکنون بیشتر قابل فهم شد که چرا بعضی غذاها در اسلام حرام اعلام شده و انسان از خوردن آن منع شده است. و اینکه چرا خوردن بعضی غذاها مکروه یا مباح و یا مستحب است و چرا سفارش شده حتی برای یک بار هم که شده بعضی چیزها را مورد استفاده قرار دهید. این مطلب اقتضاء میکند تا بحث مختصری از قوا و افعال در اینجا بیان شود.
قوهی محرکهی حیوانیه دو قسم است، یکی باعثه که آن را شوقیه نیز گویند و دیگری عامله که آن را فاعله نیز گویند. شوقیه که موجب تحریک میشود بر دو قسم است، شهویه و غضبیه، اگر تحریک میشود به ایجاد اشتیاق حصول یک شیء یا شوق به سمت لذتی و جذب منفعتی آن قوهی شهویه است و اگر بر میانگیزاند شوق به دفع مکروهی را، یعنی باعث میشود فرد از یک شیء ترساننده دوری کند آن قوهی غضبیه است.
و دیگری از قوهی محرکهی حیوانیه، که فعل حرکت ایجاد میکند و نیز پس از مایل شدن نفس به حرکت، قوهی اعصاب و عضلات را برای حرکت کردن در هم کشیده، منقبض و منبسط میکند. این قوه که علت قریب حرکت شمرده میشود، همان قوهی فاعله است که قسمت دوم قوای محرکه میباشد.
در رسالهی ذهبیّه از امام رضا علیه السلام آمده است که: " إنَّ قُوَّهَ النُّفُوسِ تابِعةٌ لِأمزَجَةِ الأبدانِ وَ أنَّ الأمزَجةَ تابِعَةٌ لِلهَواءِ وَ تَتَغَیَّرُ بِحَسَبِ تَغَیُّرِ الهَواءِ" «قوهی نفس تابع مزاج بدن است و مزاج تابع هواست و این مزاجها به حسب تغییر هوا تغییر میکنند. »
حضرت هوا را در مزاج عمومی بدن به شدت مورد توجه قرار داده است و مزاج را تابع هوا بیان فرموده اند؛ حال آنکه در طب جدید به هیچ وجه به هوا در درمان توجه نمیشود. سرد و گرم شدن و تغییر ناگهانی هوا در نفوس اثر میکند. اگر هوا معتدل باشد مزاج نیز معتدل میشود. مزاج که معتدل شد تصرفات مزاجی در حرکات طبیعی بدن مانند: هضم، جماع، خواب، حرکت، اخلاق و... اصلاح میشود (حرکات طبیعی حرکات مربوطه به قوه طبیعی و بخشی از قوای نفسانی است).
همان گونه که گذشت بخش ثقیل اخلاط برای هضم سوم وارد جریان خون شده و از آنجا به اعضاء میرود تا در مرحلهی چهارم هضم به بافتهای اعضاء تبدیل شود. پس بحث از تأثیر اعضاء بر اخلاق نیز در اینجا خالی از وجه نیست.
حضرت رضا علیه السلام میفرمایند: فَأصلُ الحُزنِ طَحالٌ وَ أصلُ الفَرَحِ فی الکُلِّیَّةِ وَ الثَّربِ «ریشهی غم در طحال است و ریشهی شادی در کلیه و ثرب (غدد فوق کلیه) است»
در افراد غمگین سودای خون افزایش یافته، طحال ظرفیتش پر شده و سوداء در خون سر ریز میکند و موجب غم و پریشانی میشود. افراد شاد کلیهی سالمی دارند. کار کلیه دفع سموم است از این رو کلیهها در شبانه روز 180 لیتر خون را تصفیه میکنند. خون که تصفیه شد، روح وضع مطلوبی پیدا میکند. این دو عضو (طحال و کلیه) با ماهیچههای صورت نیز ارتباط دارند، از همین جاست که نشانهی غمگینی یا شادی فرد، در چهره نمودار میشود. در این روایت ارتباط تنگاتنگ رگ با چهره منظور است چرا که آثار غم و شادی خیلی زود در چهره نمایان میشود و چون بیشتر اعضای بدن با رگهای خونی با هم مرتبط هستند، برای ارتباط میان صفت نفسانی و آثارش در عضو جسمانی، آورده شده است.
امیر المؤمنین علیه السلام در حدیثی فرموده اند: مواظب افکارت باش که گفتارت میشوند، مواظب گفتارت باش که رفتارت میشوند، مواظب رفتارت باش که عاداتت میشوند، مواظب عاداتت باش که شخصیتت میشوند و مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت میشوند.
با توجه به حدیث شریف مشخص میشود افعال قبل از اینکه به فعل درآیند، به صورت بالقوه در افکار و گفتار انسان وجود داشته اند. اخلاق اسلامی مدیریت بر این افکار و گفتار و رفتار است.
بسیاری از رفتارهایی که از انسان سر میزند وابسته به قوای درونی اوست که آن قوا به سبب ارواح در اعضاء ایجاد فعل میکنند، همان ارواح و اعضایی که از اخلاط گرفته میشوند. هر چه این اخلاط سالمتر و معتدلتر باشند فعلی که در نهایت از انسان صادر میشود به اعتدال نزدیکتر خواهد بود.
قابل ذکر است که بعضی از افراد فرآیند متخلق شدن را مختص به زمان حال و مربوط به روان انسان میدانند، برخی آن را مختص به زمان حال و مربوط به هر سه بعد (جسم و ذهن و روح) میدانند، بعضی آن را به گذشتهی فرد و مربوط به جسم و روان میپندارند و افرادی آن را به گذشتهی دور و شامل چندین بُعد و حتی متأثر از پدر و مادر (ژنتیک) و تأثیرات اول خلقت که همان امور طبیعی فرد است ربط میدهند. به منظور درک بهتر رابطهی میان اخلاط و اخلاق با توجه به حدیث 72 جنود عقل و جهل و کتاب معراج السّعادة جدولی تنظیم گردیده است که تمام صفات انسانی را با توجه به خلطی که در بدن تولید میشود بیان میکند؛ به عنوان مثال سوءِ ظنّ از عدم تعادل خلط سوداء در بدن ناشی میشود و همچنین واقعبینی که در مقابل سوءِظنّ میباشد به سبب اعتدال خلط سوداء در بدن است.
در اینجا به صورت اختصار، دلیل، علامت، نتیجه و درمان سوءِ ظنّ و در مقابل آن واقع- بینی را که دو صفت ضد هم میباشند را بیان مینماییم. باید گفت که سوءِ ظنّ و بدگمانی به خود، خدا و خلقت از نتایج تولید بیش از حدّ سوداء در کبد میباشد، که با تعدیل این خلط در خون و همچنین تمرین ذهنی و روحی مناسب، این صفت به مرور به واقع بینی تبدیل خواهد شد.
دلیل سوءِ ظن:
امام علی علیه السلام : الرَّجُلُ السُّوُء لایَظُنُّ بِأحَدٍ خَیراً لِأنَّهُ یَراهُ بِوَصفِ نَفسِه
فرد بد به هیچ کس گمان خیر نمیبرد، زیرا او را مثل خویش تصور میکند.
علائم سوء ظن:
امام علی علیه السلام : مَن لَم یَحسُن ظَنَّهُ إستَوحَشَ مِن کُلِّ أحَدٍ
هرکس که بدبین است از همهی مردم ترس و وحشت دارد.
امام علی علیه السلام : مَن غَلَبَ عَلَیهِ سُوءُالظَّنِّ یَترُکُ بَینَهُ وَ بَینَ خَلیلٍ صُلحاً
بدگمانی بر هرکسی چیره شود صلح و صفاییکه بین او و دوستش بوده را بر هم میزند.
نتایج سوء ظن:
امام علی علیه السلام : أسوَءُ النّاسِ حالاً مَن لَم یَثِق بِأحَدٍ لِسُوءِ فِعلِه
بدحالترین مردم کسی است که به خاطر سوء ظن به هیچ کس اعتماد ندارد و هیچ کس به خاطر عملکرد بدش برای او باقی نمیماند.
درمان سوء ظن:
امامعلی علیه السلام : أُطلُب لِأخیکَ عُذراً فَإن لَم تَجِدلَهُ عُذراً فَالتَمِس لَهُ عُذراً
برای برادرت عذری را بطلب و اگر عذری نیافتی برای او درخواست عذر کن.
امام علی علیه السلام : إشتِغالُکَ بِمَعایِبِ نَفسِکَ یَکفیکَ العارَ
مشغول شدن تو به عیبهای خودت تو را از عار و ننگ باز میدارد.
تعریف واقع بینی:
امام علی علیه السلام : فَإنَّما البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَ نَظَرَ فَأَبصَرَ، وَ اِنتَفَعَ بِالعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جدَداً واضحاً یَتَجَنَّبُ فیهِ الصرعة فی المَهاوی
با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد، آنگاه راههای روشنی را بپیماید و بدین ترتیب از افتادن در پرتگاهها دوری کند.
دلیل واقع بینی:
امامصادق علیه السلام : حُسنُ الظَّنِّ أصلُهُ مِن حُسنِ الإیمانِ المَرءِ و سَلامَةُ صَدرِه
اصل گمان نیک بخاطر ایمان نکوی آدمی و سالم بودن قلب اوست.
امام علی علیه السلام : بِالهُدی یَکثُرُ الإستِبصارُ
با راهنمایی کسب بینش زیاد میشود.
علائم واقع بینی:
امام صادق : وَ عَلامَتُهُ (حُسن الظَّنِّ) أن یَری کُلَّ ما نَظَرَ إلَیهِ بِعَینِ الطَّهارَةِ وَ الفَضلِ مِن حَیثُ ما رَکَّبَ فیهِ و قَذِفَ مِنَ الحَیاءِ وَ الأمانَةِ و الصِّیانةِ وَ الصِّدقِ
و علامت حسن ظن این است که هر چیزی را که به آن مینگرد با چشم طهارت و برتری نگاه کند به طوری که این دو با هم ترکیب شده اند و از روی شرم و حیاء و امانت داری و حفظ چشم و راستی و درستی نگاه میاندازد.
نتایج واقع بینی:
امام علی علیه السلام : مَن کَذِبَ سُوءُ الظَّنِّ بِأخیهِ کانَ إذا عَقدٌ صحیحٌ وَ قَلبٌ مُستَریحٌ
هر کس بد گمانی نسبت به برادرش را تکذیب نماید و طبق آن عمل کند، صاحب دوستی، عهد و پیمان صحیح و دل راحتی خواهد بود.
همان طور که ملاحظه شد اعتدال و انحراف بدن است که منجر به خلق و خوی خوب و بد در انسان میشود و فرق بین انسان و حیوان همین اخلاق است.
در این عالم وجود، هر چیزی اصلی و فرعی دارد. در مباحث تخصصی اخلاقی نیز اصل، معرفت ابعادی نسبت به خداوند متعال و قبول توحید است و به همین صورت سرچشمهی تمام رذائل اخلاقی به شرک برمی گردد.
شرک یعنی به واسطهی کوری دل، خود را از دایرهی حاکمیت قدرت خدا بیرون دیدن و خدا را در زبان، عالم و قادر مطلق خواندن، اما در عمل او را لحاظ نکردن.
کسی که خداوند در نظرش کوچک و حقیر گشت، تمام دنیا در برابرش عظمت وهمی و خیالی پیدا میکند بطوری که انسانی که هیچ قدرتی غیر از خداوند و اولیای او را نباید بالاتر از خود ببیند، از سایهی خود و گاهی از حشرهای میهراسد. انسانی که نباید دست نیاز به سوی احدی دراز کند، خود را گدای هر بی سر و پایی میبیند، انسانی که میتواند واسطه و مسیری برای علوم الهی باشد ناچار پای سیاهههای علم نمای شرق و غرب مینشیند و آن را تنها و بهترین مسیر برای سیراب شدن از علوم و فهمیدن عالَم میداند.
خداوند است که به تو میفهماند، نه تنها چیزی کم نداری بلکه خداوندِ عالَم از آنِ تو است، اما تو خود را به هیچ باختهای و خداوند این ذلت را که خودت، بر وجودت تحمیل کردهای نمیبخشد؛ إِنَّ اللَّهَ لَا یغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یشَاءُ. که او بهترین خلقت را عرضه کرده است نه بردهی بدون چون و چرا برای دیگران بودن... .
آری انس نداشتن با حقیقت توحید، موجب شروع بیماریهای خانمان سوزی است که از آنها تعبیر میشود به: بی قیدی، کسالت، نسیان، حسد، غیبت، نفرت، عداوت، معصیت، قساوت، نفاق، حزن، شک، خیانت، جبن، افشاء، کبر، کفران، انتقام، سوءظن و... که اینها همان عفونتهای روحی است که صدها برابر مضرتر از بیماریهای لاعلاج جسمی هستند، چون بیماریهای جسمی گاهی با مرگ پایان میپذیرند و تا ابد در انسان تأثیر نمیگذارند اما بیماریهای روحی دامنهی خرابی شان هم دنیا را میگیرد و هم آخرت را ... .
اهمیت اخلاق تا آنجاست که یکی از اهداف بعثت انبیاء رشد و اعتلای آن است تا بدین وسیله انسان را به اعتدال حقیقی برسانند و در این باره رسول گرامی اسلام محمود به محامد اخلاق، و ممدوح به محاسن الطاف و کرم، معلم معالم اصول و فروع، صاحب فرمان وَ مَا مُحَمَّدٌ إلّا رَسُول فرموده اند: إنِّی بُعِثتُ لأُ تَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ و همچنین در شأن ایشان قرآن کریم فرموده است: إنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیم . و اینچنین است که در مذهب تشیع، اخلاق به تأثیرات نفس بر ظاهر و باطن و افکار و روحیات گفته میشود، اما در غرب به آنچه بیشتر در ظاهر شخص بروز پیدا میکند اخلاق اطلاق میشود، گرچه که ظاهری و نمایشی باشد.
ویلیام جمس که از بزرگترین روانشناسان و نویسنده ی کتاب معروف مبانی روانشناسی است، اظهار می دارد که: کتاب من دارای یک حجم ناخوشایند و باد کرده است که گواه گویایی می باشد که ما چیزی را که شایسته ی عنوان روانشناسی باشد، نمی شناسیم.
آری شیعه اخلاق را آغاز حرکت در مسیر سیر و سلوک میداند، اما در غرب، بالاترین ویژگیهای انسان مکرّمات اخلاقی است.
تمام آنچه از انسان صادر میشود اعم از افکار و گفتار و رفتار و... در گرو ورودیهای جسم و ذهن و روح اوست؛ پس متخلق شدن یک کار ریشهای و بنیادی است، نه فقط یک تمرین رفتاری ظاهری، بلکه درختی است که باید از ریشه برگهایش را برنامه ریزی نمود.
باشد که بهترین اخلاق، سهم شما گردد.
کتاب : عالمی که انسان نام گرفت
نویسندگان: سید رسول کاظمیان نژاد , محمد موحدی پور , سید ایمان منبتی
ادامه دارد...
با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید
منبع: آخرین خبر
ویدیو مرتبط :
مرا نبود معجری دیگر تا كفن سازم جسم این شه را . سیدذاكر