سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
مجید جلالی بررسی کرد: ریشه اختلاف ما و مربیان خارجی
مثلث/ متن پیش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
برای رسیدن به ریشه این مرزبندی باید مواردی را مورد بررسی قرار بدهیم. سرنخ این ماجرا کجاست؟ تعدادی از افراد در فوتبال ایران هستند که تعدادشان زیاد نیست اما منافع خاصی دارند. نفوذ دارند و میدانند چگونه باید در راستای منافعشان حرکت کنند. باید بپذیریم که این افراد رسیدن به منافع خود را در سایه توجه به توانمندیهای مربی ایرانی نمیبینند. در واقع نمیخواهند با مربی ایرانی کنار بیایند چون در این صورت نمیتواند منافع گستردهای داشته باشند. در سالهای اخیر شاهد این بودهایم که همین عده سعی کردهاند مربیان خارجی را به باشگاهها بیاورند. مربیانی متوسط که هرگز باعث رشد فوتبال ما نمیشوند. اتفاقا ۱۰ بازیکن هم همزمان با ورود این مربیان متوسط به فوتبال ایران وارد لیگ ما میشوند. بازیکنانی که حضورشان باعث میشود ما سرمایههای فوتبال خودمان را نبینیم. این مربیان اتفاقا نتیجه هم نمیگیرند. تیمهایشان فوتبال خوبی هم بازی نمیکند اما همواره مورد بازاریابی قرار میگیرند که به باشگاههای بهتری راه پیدا کنند. شاید این پروژه نتواند با یک مربی ایرانی به خوبی پیش برود یا اگر هم پیش برود احتمال دارد که بعدها آشکار شود.
اما دلیل دیگری هم وجود دارد. عدهای هستند که منافع خاصی ندارند اما به لحاظ روانشناختی خارجیباور هستند. از هر لحاظی که شما فکرش را میکنید این افراد طرز تفکرشان به سمت خارجیهاست. جنس خارجی را بیشتر از جنس ایرانی دوست دارند، محصولات غربی را میپسندند، حتی از لحاظ فرهنگی سعی میکنند از خارجیها الگو بگیرند. این مرزبندی آن قدر گسترده است که دامنهاش از ورزش شروع میشود و حتی به هنر هم میرسد. بهعنوان مثال ما نویسندههای بزرگی داریم که ایرانی هستند اما وقتی پای قضاوتهای هنری به میان میآید عدهای فقط به متون خارجی استناد میکنند. مثلا در عرصه نمایشنامهنویسی ما اکبر رادی، محمد چرمشیر و بهرام بیضایی را داریم اما یک عده با کنار زدن قابلیتهای این بزرگان بهطور مرتب نمایشنامهنویسهای خارجی را پررنگ میکنند. گویی هنر نمایش را فقط خارجیها میدانند و بس. این طور نیست. در مورد خیلی از محصولات ایرانی هم باید بگویم که این قضاوت منصفانه نیست. در هر عرصهای که بخواهیم بحث کنیم عدهای هستند که خارجیاش را بیشتر میپسندند. گاهی واقعا استدلالی هم ندارند اما خارجیباور هستند.
اما دلیل دیگری هم وجود دارد. دلیل سوم به خود ما برمیگردد. ما مربیان ایرانی خودمان هم مقصر هستیم. غیر از این است که ماهیچ وقت نتوانستهایم با هم رابطه صمیمانهای داشتهباشیم؟ غیر از این است که هر جا نشسته ایم همدیگر را تقبیح و تکذیبکردهایم؟ فراتر از اینها اینکه ما مربیان ایرانی گاهی آن قدر نسبت به یکدیگر بیرحم بوده ایم که دست به شلاق بردهایم. همدیگر را به زندان انداخته ایم و از حقیر شمردن یکدیگر هرگز واهمهای نداشتهایم. هیچ وقت با هم تعامل سازنده نداشتهایم. همیشه از هم شکایت کردیم. به زبان کنایه با هم سخن گفتهایم. این رفتارها مجموعهای از آزردگیها نزد مربیان ایرانی را تشدید کرده که اثرات منفی آن را هر روز میبینیم. عدهای هم در جمع همین مربیان ایرانی هستند که بااخلاق هستند. منصف هستند. اما از بقیه دلخورند، آزرده شدهاند. دلسرد شدهاند. به همین دلیل ترجیح میدهند که از معادلات فوتبال دور باشند.
حالا بد نیست به مساله افکار عمومی بپردازیم. به محض اینکه از یک مربی خارجی انتقاد میشود برخی میگویند خود مربیان ایرانی چه سابقهای دارند؟ این بار روانی را آن قدر تشدید میکنند که نقطه ضعفهای مربیان خارجی اصلا دیده نمیشود. میخواهم بگویم افکار عمومی تقصیری ندارد. چون افکار عمومی یا بهتر بگویم مردم ما دل خوشی از رفتار مربیان ایرانی ندارند. آنها دعواهای متعدد و موضعگیریهای تند را بارها از سوی مربیان ایرانی دیدهاند. از مربیان ایرانی این شناخت برایشان به وجود آمده که مربی ایرانی فردی است که بهدنبال تحقیر دیگری است. فکر میکنند مربی ایرانی فردی است که نمیخواهد پیشرفت فوتبال را ببیند چون فقط بهدنبال دعوا در رسانههاست. این موضوعات بر ذهن مردم اثر منفی گذاشته است. در چنین شرایطی یک بار روانی روی دوش افکار عمومی گذاشته میشود. مردم بهطور ناخودآگاه به سمت و سویی میروند که این خلاء را برطرف کنند. بنابراین به سمت مربیانی میروند که شناخت زیادی از آنها ندارند. این مربیان را جایگزین مربیانی میکنند که قدر خودشان را ندانستهاند.
در واقع مرزبندیها میان مربی ایرانی و خارجی آنجایی دامنهاش پای افکار عمومی را به میان میکشد که مردم دچار بحران شناخت میشوند. یک طرف ماجرا را به خوبی میشناسند و یک طرف دیگر را خیلی کم میشناسند اما به این جابهجایی تن میدهند تا همچنان عاشق فوتبال باقی بمانند. در صورتی که شاید آن مربی که جامعه به سمتش سوق پیدا کرده از لحاظ فنی و اخلاقی به مراتب اوضاع بدتری نسبت به مربیان ایرانی داشته باشد. در چنین شرایطی دسته اولی که دربارهشان توضیح دادم و گفتم منافع گستردهای در حمایت از این مرزبندی دارند به افکار عمومی خط میدهند. در شبکههای اجتماعی و رسانهها فعال میشوند و جامعهای که با بحران شناخت مواجه است را به همان سمتی میبرند که خودشان میخواهند.
ما در کانون مربیان جلسات متعددی برگزار میکنیم اما خیلیها نمیآیند. ما باید کنار یکدیگر بنشینیم و با هم حرف بزنیم. در مورد منافع فوتبال ملیمان با هم به تبادل نظر بپردازیم و بیاموزیم که در کانون همه ما میتوانیم برای رشد سطح فرهنگی و فنی فوتبال تلاشهای گستردهای داشته باشیم. من ۲۰ نفر را دعوت میکنم اما متاسفانه بعضیها از من میپرسند که چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند؟ من به آنها میگویم که چه کسانی هستند. بعد با پاسخ خوبی مواجه نمیشوم. میگویند چون فلان مربی میآید من نمیآیم. این خیلی اتفاق ناخوشایندی است. این معنی بدی دارد. یعنی ما نمیتوانیم با هم حرف بزنیم. نمیتوانیم حتی برای یک ساعت کنار هم بنشینیم. فارغ از اینکه من نظرم با مربی دیگری که در آن جلسه نشسته متفاوت باشد. درست است که فوتبال یک فضای رقابتی است. در این فوتبال مربیان به نتایج یکدیگر چشم دوختهاند. این واقعیت دارد که اگر یک مربی خوب نتیجه بگیرد دیگری نمیتواند جایش را بگیرد. بنابراین همه ما قبول داریم که میان مربیان چه رقابت سختی وجود دارد. اما آیا ما مربیان ایرانی هدف مشترک نداریم؟ آیا هموطن نیستیم؟ آیا نمیخواهیم فوتبال ملیمان پیشرفت کند؟ آیا از تحقیر خوشمان میاید؟ آیا دوست داریم جامعه ما را طرد کند؟ این فوتبال آن قدر فضا برای کار دارد که من جای دیگری را تنگ نمیکنم. بودن من به معنای نابودی یک مربی دیگر نیست. میتوانیم سازنده باشیم. میتوانیم با هم باشیم. حداقل باید تمرین کنیم که چگونه میتوانیم کنار هم یک ساعت در مورد فوتبال حرف بزنیم. از ۵۰ نفر دعوت به عمل میآورم اما وقتی پا به جلسه میگذارم با یک جمع ۵ یا ۶ نفری روبهرو میشوم. آقایان! دوستان! مربیان گرانقدر ایرانی! مردم ما را میبینند. به خوبی رفتارهای ما را رصد میکنند. وقتی میبینند که ما حتی برای یک ساعت هم تحمل یکدیگر را نداریم از ما دور میشوند. من بارها راجع به این مسائل با همکارانم حرف زدهام اما تاکنون نتیجه خاصی از تلاشم نگرفتهام. اما این را هم بگویم که ناامید نیستم.
حتی در این باره بارها با عادل فردوسی پور صحبت کرده ام. یک بار به او گفتم عادل! یک روز به این نتیجه میرسی که میتوانستی کارهای به مراتب بزرگتری برای ارتقای فوتبال ایران انجام دهی. شاید آن روز حسرت انجام ندادن این کارها را بخوری. اما با همه اینها من پذیرفتهام که عادل چهرهای رسانهای است. او برنامه پرمخاطبی دارد و باید برنامهای را روی آنتن ببرد که عامهپسند باشد.
بیش از ۱۰سال است که تلاش میکنم کانون مربیان فوتبال ایران به محلی برای تبادل آرا تبدیل شود؛ جایی برای همدلی. جایی که خودم آن را تاسیس کردم اما این آمادگی را دارم که اگر مربیان عزیز ایرانی من را قبول ندارند کنار بروم و فرد دیگری که انگیزه و دانش بیشتری دارد این کانون را اداره کند. میخواهم به مرحلهای برسیم که بتوانیم رقیب باشیم اما رفاقتمان را فراموش نکنیم و یادمان نرود که این فوتبال جز در سایه همدلی پیشرفت نمیکند.
*مجید جلالی
با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید
منبع: مثلث
ویدیو مرتبط :
استقبال از استاد مجید جلالی توسط مربیان و کادر فنی فلات شرق