سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



نان خشک من و بوی پنیر تو!


وبلاگ > اسعدی، احمد - اشاره: استاد محمد‌رضا شفیعی کد‌کنی، دامه برکاته، کتابی با عنوان «الشواهد و الامثال» نگاشته عبد‌الرحیم بن‌عبدالکریم قشیری (متوفی 514) را معرفی کرده است.(مقاله کامل با عنوان «یک منبع ناشناخته تصوفِ خراسان از قرن پنجم» نشریه بخارا شماره 100 خرداد- تیر 1393 صص 54-39 آمده است)

استاد شفیعی تصریح و تأكید دارد كتاب نامبرده برخلاف نظر اساتیدی مانند فروزانفر، محمدتقی دانش‌پژوه و مجتبی مینوی و عبد‌الكریم بن‌هوزان قشیری (376 - 456) نیست بلكه عبد‌الرحیم ابن‌عبد‌الكریم فرزند امام قشیری است.

از آنجایی كه این كتاب درباره بزرگان تصوف در خراسان و علمای تصوف در قرون پنجم و ششم است، معرفی خلاصه كتاب در پی می‌آید: این كتاب مشتمل است بر اشعار عربی، شعر‌های فارسی و امثال فارسی، حفظ گوشه‌هایی از زندگی‌نامه عرفای قرون سوم و چهارم و «15 حكایت كه استاد شفیعی كد‌كنی در مقاله گرد‌آورده و خلاصه آن را نیز آورده است». از جمله این حكایت كه به شهر «نویسنده» مرتبط است «در باب رفتن ابوعمر و زجاجی و جمعی بر در سرای ابوعثمان نیشابوری و راه ندادن او ایشان را و خواب دیدن جمعی كه كسی بدیشان می‌گوید: «شما ابوعثمان را در محبت ما فراموش كردید و روز دیگر كه همه به ‌‌سرای او رفتند، چشم ابوعثمان كه بر ایشان افتاد گفت: «بر همان باشید كه شما را فرمان داده‌اند». فصلی دیگر از این كتاب به فواید جامعه‌شناختی و یا به قول استاد «فواید اجتماعی و مدنی ‌الشواهد و الامثال است كه در این بخش با اینكه كتاب سفینه‌ای از حكایات و اقوال مشایخ صوفیه است باز، طرداً للباب، مشتمل بر فوائدی در حوزه زندگی اجتماعی «نیشابور» و خراسان قرن پنجم و چهارم نیز هست از جمله نكاتی كه نویسنده مقاله یادداشت كرده‌اند، ذكر پانزده موضوع است كه هر موضوع می‌تواند بخشی از زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مردم شهر بزرگی مانند نیشابور در قرون یاد‌شده باشد مانند:

«روز چهار‌شنبه به گونه‌ای مرسوم، روز به مظالم‌ نشستن است. در این روز، قصه به سلطان برمی‌دارند، تو نیز قصه خویش بردار / ورق 89 (حكایت سیاسی و اجتماعی)

«از ادب شرع است كه مردمان ذِمی (مقصود غیرمسلمانان است) چون سوگوار شوند و مصیبتی بدیشان رسد، باید به تعزیت ایشان رفت. ورق 69 (تساهل دینی با اهل كتاب)

«هر گاه كودكان را رها می‌كنند و خود را به غفلت می‌زنند و پس از اندكی آنان را به سرای (خانه) می‌برند! نشان می‌دهد كه طبقات مختلف جامعه در مورد رها كردن بچه‌ها در كوچه روش‌های متفاوت داشته‌اند. ورق 102 (اوقات فراغت و اجتماعی).و هر گاه دشواری‌ای در وضع خراج شهری پیش آید باید به قانونی كه در آن باب وجود دارد رجوع كرد (ورق 101) و خراج را در شهر قانونی است شناخته، هرگاه خراج بقعه‌ای با اشكال روبه‌رو شود، مردمان بدان قانون رجوع می‌كنند. (ورق 137) تأكید بر اجرای قانون، وجود قانون، توجه داشته باشیم كه در چه قرنی در نیشابور سخن از «باید به قانونی كه در این باب وجود دارد رجوع كرد» می‌باشد. بعید نیست شعار قانون‌مندی و قانون‌گرایی برداشتی آزاد از رساله‌ الشواهد باشد. با این وصف و وجود قانون باز این حكایت كه گویای استبداد سلطانی است، می‌آوریم:

... و گفت: مردمان چندان كه در راه‌اند، از هر دری سخن می‌گویند، چون به درگاه سلطان رسند صدا‌ها خاموش می‌شود و هیچ‌كس را دلیری آن نیست كه دَرِ سرای سلطان را بزند چرا كه دَرِ سرای سلطان را كوفتنی نیست باید منتظر ماند تا اذن دخول دهند. (ورق 134) ... از ایران خراسان یك روز بدو اشارت فرمود كه در جایگاه امیر بنشیند آن سپهسالار همچنان به گونه‌ای خمیده و منحنی در حال ركوع باقی ماند. پادشاه سبب آن را جو‌یا شد، پاسخ داد: اگر نمی‌نشستم بیم آن بود كه خلاف فرمان كرده باشم و اگر می‌نشستم از مكر تو در امان نبودم (ورق 119)

و در پایان در ورق 12 كتاب الشواهد حكایتی آمده كه نشانگر فقر و تنگدستی مردم شهری (نیشابور) است كه در آن روزگار پیشرفته است. آن پیرزن به بقّال گفت: خدای نیکی افزونت دهاد و از نیکی‌ها در حق تو چنین و چنان کناد و همچنان از برای مرد بقال دعا می‌گفت. مرد بقال پرسید کدام نیکی از من در حق تو سرزده است که چنین دعا می‌کنی؟ پیرزن گفت: نان خشک خود را با بوی پنیر تو خوردم.


ویدیو مرتبط :
نامه ی یک رزمنده به پدرش (نان خشک و پنیر و خرما، سفره قناعت)