سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
سرمقاله قانون / چرا امام حسین (ع) اهل و عیالش را هم با خود حرکت میدهد؟
سرمقاله قانون / چرا امام حسین (ع) اهل و عیالش را هم با خود حرکت میدهد؟
قانون/ « چرا امام حسین (ع) اهل و عیالش را هم با خود حرکت میدهد؟ » عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم سید علی میرباقری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:هنگامیکه اسیران وارد چنین صحنهای شدند، درمیان همهمه بغضآلود تماشاچیانی که حقیقت ماجرارامی دانستند وسروصدای اوباش هوادار یزید، ناگهان دخترعلی (ع) سرازکجاوه بیرون آورده و برآن جمعیت انبوه نهیب میزند.
تمام مورخان نوشته اند بانهیب زینب (س) ناگهان سکوت همه جارا فراگرفت وشرایط برای اینکه زینب (س) اولین پیروزی کربلا را رقم زند فراهم شد. اومی دانست مردم رابرای تماشای اسیران و سرهای بر نیزه رفته و اعتقاد به قدرت شاهانه یزید درمسیرکاروان آوردهاند، لذا با موقعیتشناسی، یک مرتبه با اشاره دست به مردم نهیب زده و آنان رابه سکوت فرامی خواند:«سخنم رابا حمد وستایش خداو درود و سلام بر پیامبرش آغاز میکنم، امابعد ای اهل کوفه...». تمام تواریخ نوشتهاند که دختر علی (ع) به لحنی و زبانی سخن میگفت که گویی شمشیر میزند و مردم و سپاهیان مبهوت یزید را در زیررگبار بیامان تازیانه کلمات خویش گرفته و همچون شیر میغرد. سخنش که تمام شد، از مردم روی بر میگردانددرحالی که چشمهای بهت زده و مات کوفیان، در میان اشک و حیرت از حدقه بیرون زده است. بعد از فوت معاویه، اصرار یزید آن است که ازامام حسین (ع) هم بیعت گرفته شود، اما اوکسی نیست که با یزید بیعت کند «مِثلی لا یُبایِعُ مِثلَه». اما والی مدینه دراین مورد امام(ع) راتحت فشارقرار داده است، لذا با اجباراز مدینه به سوی مکه خارج میشود، به دلایلی، مکه نیز نامناسب است، پس مسیر کوفه را پیش گرفت. ابن زیاد که دراین نمایش شکست سختی خورده بود، برنامه اصلیاش را در کاخ حکومتی ترتیب میدهد، او از تمام سران و بزرگان قبایل کوفه و اطراف دعوت کرده است تا درجشن فتح کربلا شرکت کنندوقدرت وهیبت یزیدوابن زیاد را ببینند و توانایی هراعتراضی درآینده خفه شود، برنامه این است که آنان اسیران را ببینند و عبرت بگیرند. اسیران را که وارد مجلس کردند، زینب دومین پیروزی کربلارارقم میزند ابن زیاد که خودش را در مقابل زینب خرد و حقیر میبیند، زبانههای خشمش شعله میکشدوبازبانی گزنده و رذل به زینب میگوید: «خدا را شکر که رسوایتان کرد و دروغتان رافاش نمود.» وزینب بدون درنگ پاسخش میدهد: «خدا را شکر که ما را به وجود پیامبرش سرافراز کرد و ازآلودگی وناپاکی بر کنارمان داشت. تو میگویی ما رسوا شدهایم و دروغ گفتهایم؟! نه چنین نیست، زیراتنهاناپاکان و گناهکاران رسوا میشوند و اینها دگرانند نه ما». این مناظره بین زینب و ابن زیاد ادامه یافت و زینب با همان بیاعتنایی، پاسخهای شکنندهای به ابن زیاد داد. ابن زیاد که درمقابل مردم خود را لخت و عریان دید، از درون در هم شکست و همچون درندهای زخم خورده به خودمی پیچید و عربده تمام وجودش را پاره پاره میکرد. این جشن هم با این حرکت زینب کارش به رسوایی کشید. این است که از این پس اجازه ملاقات مردم با اسیران را نمیدهدوباگرفتن چهره مذهبی، مردم را به مسجد فرا میخواند تا در غیاب اسیران و قبل از نماز به منبر رود و برای مردم خطبه بخواند، اما سخنش که آغاز شد و آنگاه که گفت: «خداوند امیرالمؤمنین یزیدرایاری کردودروغگو پسر دروغگو و پیروانش را کشت» هنوز جملهاش پایان نیافته بودکه ناگاه از دل جمعیت خروش کوبندهای همچون عقابی تیز پر که بر شکار خود فرود میآید بر سر ابن زیاد فرود آمد و فضای مسجد را پرکرد: «ای پسرمرجانه!، دروغگو پسردروغگو تویی وپدرت وکسی که تو رابه حکومت رسانده و پدرش،ای پسرمرجانه! فرزندان پیامبر را میکشید و...»، این خروش که تمام حرفهای ابن زیاد را در دهان اوخشکاند اززبان پیری نابینا بهنام عبدا... ابن عفیف (ره) که یکی از چشمانش را در جنگ جمل و چشم دیگرش را در جنگ صفین در رکاب علی (ع) ازدست داده بودجاری شد، او چنان باشمشیرزبان برسروروی ابن زیاد کوبیدکه او نتوانست بیش از همان چند کلمه را بیان کندومسجد به هم ریخت، عبیدا... ابن زیاد سراسیمه به داره العماره گریخت و سومین شکست مفتضحانه خود را دریافت کرد و بعد از آن جرأت نکرد مجلسی تشکیل دهد یا در میان مردم ظاهر شود. خبر حادثه کربلا به یزید میرسد و شادمانه دستور اعزام اسرا و سرهای شهیدان رابه شام صادرمی کند. جشن بزرگی درکاخ یزیدبرقرارواسیران کربلاواردمجلس میشوند. یزیدسرمست پیروزی در حال شعر خواندن بودوبرلب ودندان سربریده امام حسین(ع) چوب میزدومجلس اوغرق در شادی وسرور ناگهان زینب قدبرافراشت وبافریاد، مستی راازسریزیدپراندوباخطبهای پرنهیب، جشن شاهانه را به ماتمی برای یزید تبدیل کرد و پس از خطابهاش چنان سکوتی بر مجلس حاکم شد که تا لحظاتی از هیچکس حرکتی مشاهده نشد، حتی یزید هم مات و مبهوت روی تختش میخکوب شده بود. آری سخنان زینب چنان بر سر و روی یزید ضربات محکمی واردکردکه گویا این یزید است که اسیر زینب گشته است.یزیدشکست رامی پذیردوازاین به بعداسیران را در مکان محترمانهای جای میدهدوگناه حادثه کربلا را به گردن ابن زیاد انداخته ونزدمردم ازابن زیادبدگویی میکندوخودرابیش ازگذشته نیازمندتظاهربه مذهب وعوامفریبی میبیند. لذاهرروز سر وقت به مسجد رفته، برای مردم نماز میخواندو خطبایی رابرای تعریف وتمجیدازسلطنت خود به منبر میفرستد و امام سجاد (ع) را هم در نهایت احترام باخودبه مسجدمی برد. اکنون فرصت مناسبی است که امام سجاد(ع)، کاخ نیرنگ و فریب مذهبی یزید را هم بر سرش خراب کند. لذا روزی مناسب، از گوشه مسجد بر سر خطیب بر منبر رفته فریاد میزند: «وای بهتوای گوینده، که برای جلب رضایت مخلوقی چون یزید خشم خدارا خریدهای!». تمام چشمها و گوشها به سوی امام سجاد (ع) برگشت! آنگاه رو بهسوی یزید کرده وگفت: «میگذاری منهم بر بالای این هیزمها روم و سخنی چند به خاطر حق و به سود شنوندگان برانم؟» طوفانی که امام (ع) با همان فریادش بر سر گوینده وسخنی که به یزیدگفته است، اجازه مخالفت رااز یزیدگرفت. لذاامام به منبررفت وفریاد غریبانه اصالتها و ارزشهای فناشده را به گوش مردم رساند، هنوزلحظاتی از سخنان امام(ع) نگذشته بود که طوفانی از اشک و بغض، راه نفس مردم را بست و یزید باترس و دلهره دستور اذان داد. اکنون یزید ازماندن اسیران درشام کاملاً احساس خطرکرده، این است که تصمیم میگیرد با احترام و عزت، آنان را به موطن اصلیشان (مدینه) برگرداند. اینک بقایای لشکرحسین(ع) که دشمن را تا پایتخت و درون خانههای دشمن تعقیب کرده وتااورارسوانکردندوشکست ندادندباز نگشتند، به سوی کربلا میآیند تا خبر پیروزی نهایی را به فرمانده خودگزارش کنند. به راستی که امام حسین (ع) چه هوشیارانه و مدبرانه، اهل و عیالش را در این نبرد نابرابر به همراه آورده بود.
با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar
ویدیو مرتبط :
حب عجیب اهل سنت مصری نسبت به اهل بیت و امام حسین (ع)