سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
«هولوکاست انگلیسی» چگونه ۳۰ میلیون هندی را کشت؟/ استعمارگرانی که زبان فارسی را در هند ریشهکن کردند
حوزه احزاب _ خبرگزاری فارس، امیر توانا: «از امروز زبان رسمی انگلیسی است نه فارسی...» این مهمترین بخش از روایت تاریخی است که کمتر دیده شده؛ بخشی که از بین بردن زبان رسمی یک کشور و جایگزینی زبانی دیگر را روایت خواهد کرد.
شاید روزی که اولین کشتی حامل انگلیسیها در سواحل هند پهلو میگرفت، هیچ کس فکرش را نمیکرد که روزی تاجرهای انگلیسی نه تنها حاکم شبه قاره شوند، بلکه تاثیری همیشگی را بر فرهنگ این کشور باقی بگذارند.
انگلیسیهایی که مبدا حضورشان در هند عقب نیفتادن از رقبایشان بود، دهها سال بعد حاکمیت و همه منابع این کشور را از آن خود کردند، ولی آنها یک مشکل بزرگ داشتند؛ «مسلمانان فارسی زبان»
احتمالاً این موضوع که زبان فارسی حدود 700 سال در هند ریشه داشته و حتی نزدیک به 300 سال زبان رسمی این کشور بوده برای بسیاری ناشناخته باشد، اما انگلیسیها که به درستی یکی از بزرگترین مشکلاتشان را برای سیطره بر هند، فرهنگ آمیخته به فارسی میدانستند، دنبال یک راهکار اجرایی برای حل این مشکل بودند؛ شاید به همین دلیل بود که انگلیسیها سالها قبل از اعلام رسمی الحاق خاک هند به بریتانیا، ابتدا زبان رسمی این کشور را تغییر دادند.
داستان حضور انگلیسی در هند، تاسیس کمپانی هند شرقی و الحاق این کشور به مایملک ملکه ختم نمیشود؛ آنها میدانستند که با تغییر زبان رسمی هندیها، جای پای خود را در این کشور پهناور حفظ خواهند کرد.
حالا پس از 400 سال از شروع دوران استعمارگری انگلیس در هند، برخی معتقدند، زبان انگلیسی، این یادگار حضور چشمآبیها در هند، عاملی برای آنچه پیشرفت شبه قاره میخوانند، است؛ در ادامه این گزارش به بررسی چگونگی ورود انگلیسیها به هند، استعمارگری و تغییر فرهنگ این کشور پهناور میپردازیم.
پای انگلیسیها چگونه به هند باز شد؟/ کمپانی هند شرقی؛ آغاز استعماری بزرگ
«افزایش قیمت فلفل از سوی هلندیها!» این دلیل ساده باعث شد که انگلیسیها فکر آمدن به شرق جهان یعنی هند و آبهای اطراف آن را در ذهن خود مرور کنند؛ رفتن به کشوری که از نظر کشاورزی و منابع معدنی آنقدر غنی بود که انگلیسیها حتی فکرش را هم نمیکردند.
توماس استیفن یک کشیش مسیحی، اولین تبعه انگلیس بود که در سال 1579 پایش به شبه قاره هند باز شد؛ گزارشهای روزانه کشیشی که در آن دوران وارد حیطه تجاری پرتغالیها (آن زمان پرتغالیها مبادلات تجاری گستردهای در هند داشتند) شده بود، انگلیسیها را روی هند حساس کرد.
در سال 1600 میلادی بیش از 200 نفر تاجر انگلیسی درخواست تاسیس یک کمپانی تجاری را به الیزابت ملکه وقت دادند و او نیز در 31 دسامبر همان سال با تاسیس کمپانی هند شرقی برای بهرهگیری از منابع تجاری هند موافقت کرد؛ شاید خود ملکه انگلیس هم تصور نمیکرد که تنها 200 سال بعد این کمپانی به عنوان یکی از اصلیترین بازوهای استعمارگری جزیره غربی اروپا تبدیل شود.
انگلیسیها با تاسیس کمپانی هند شرقی آخرین تیر خود را برای رهایی از یک بحران بزرگ اقتصادی رها کردند؛ آنها خوب میدانستند که رقبای دیگر یعنی هلند، پرتغال و فرانسه به راحتی راه را برای ورود آنها به شبه قاره باز نخواهند کرد.
جیمز لانکستر به عنوان مسئول کمپانی عازم هند شد و همانطور که انتظار میرفت ورود انگلیسیها باعث تحریک هلندیها و پرتغالیها که زودتر به آسیا رسیده بودند، شد.
به مرور سفرهای تجاری انگلیسیها به هند وسعت بیشتری پیدا کرد و به یکی از پرسودترین تجارتهای این کشور تبدیل شد به نحوی که در سال 1616 و نزدیک به دو دهه پس از تاسیس، کمپانی خود را به غول مالی اروپا تبدیل کرد؛ حالا انگلیسیها که ارزش منابع تجاری هند و به ویژه ادویه را فهمیده بودند، می خواستند جای پای خود را در این کشور از طریق ارتباط گرفتن با حاکمان این کشور محکمتر کنند.
این ماموریت به «سر توماس رو» سفیر جمیز اول پادشاه انگلیس داده شد تا به ملاقات جهانگیر پادشاه گورکانی (که بر بیشتر شبه قاره هند حکومت میکرد) برود؛ ماموریت توماس با موفقیت همراه بود و پادشاه فارسی زبان هند که شاید از نیت انگلیسیها آگاه نبود یک امتیاز ویژه را تقدیم تازه واردها کرد.
جهانگیر وقتی پیش کشهای دربار انگلیس را دید، «سر توماس» را با نامهای قابل تامل راهی درباره پادشاه انگلستان کرد: «به همه بندرها و مملکتهای قلمرو خودم فرمان دادهام تا پذیرای هر بازرگان از ملت انگلیس باشند که ایشان دوستان مناند؛ نه پرتغال نه هیچکس دیگر حق تعرض به آنها را ندارد، من به هر یک از فرمانداران و ناخداها فرمان دادهام تا حلقه به گوش آنها باشند؛ تا هر چند و چون که خواستند بخرند، بفروشند، و ببرند به کشورشان. برای اثبات مهر و دوستی ما، من میل دارم تا اعلی حضرت مهستی، بازرگانانش را فرمان دهد تا با کشتیهای خود هر تحفه و کالای نفیسی که مناسب کاخ من است بیاورند؛ و این که هر از گاهی نامهای شاهانه به من بنویس، تا شاید من هم با سلامت و موفقیت تو در کارها شادیام را باز یابم؛ جاویدان و ماندگار دوستی ما.»
برخی مورخین معتقد بودند که دربار گورکانی برای در امان ماندن از تجاوزات گاه و بیگاه پرتغالیها، به انگلیسیهای تازه وارد که ظاهراً فقط برای تجارت به هند آمده بودند، اقبال نشان دادند؛ اما دو قرن بعد دوستان آنروز پادشاه گورکانی، روی دیگر سکه را به نمایش گذاشتند.
انگلیسیها به مرور سعی در حذف دیگر رقیبان خود از عرصه تجارت داشتند و توانستند در اواسط سال 1700 میلادی پرتغالیها را تا حد زیادی از هند خارج کنند و اداره برخی امور مهم در اقتصاد این کشور را به دست بگیرند؛ اما در این زمان انگلیسیها دیگر آن دوستان مهربان سالهای ابتدایی نبودند؛ انتقال منابع غذایی به اروپا و گرفتن مالیات! از هندیها توسط کمپانی هند شرقی، سرآغاز یک قحطی بزرگ در برخی شهرهای شبه قاره شد و در سال های 1770 تا 1773 بیش از 10 میلیون هندی بر اثر قحطی جان خود را از دست دادند.
ویل دورانت نویسنده و مورخ آمریکایی قحطی ایجاد شده به دلیل اقدامات کمپانی هند شرقی را اینگونه روایت می کند: «انگلیسیها همه چیز را در هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاکمان ایالتها را با دریافت رشوه به قدرت میرساندند و هندوها را وادار میکردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید 30 میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند.»
این اما پایان کار انگلیسیها در هند نبود؛ آنها با تصرف تدریجی سرزمین هند و در سایه ضعف حکومت گورکانی، تقریباً همه چیز را در این کشور از آن خود کردند و در نهایت در سال 1857 تصمیم نهاییشان را عملی کردند.
انگلیسیها آخرین تلاش هندیها در سال 1857 برای بازپسگیری استقلال شان را در مدت کوتاهی و با استفاده از توانمندی نظامی سرکوب کردند و با کشتار مردمی که به رهبری بهادرشاه آخرین پادشاه کورکانی علیه انگلیسیها قیام کرده بودند، به کار سلسله گورکانی در این کشور پایان دادند و هند عملاً با سقوط گورکانیان، توسط انگلیسیهای کمپانی هند شرقی، به عنوان یک مستعمره ضمیمه حکومت انگلستان شد.
اعدام هندی های شرکت کننده در قیام 1857
پس از این واقعه انگلیس که دیگر خود را مالک هند میدانست، با انتقال منابع این کشور به اروپا و فروش آن، به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد و حتی از سربازان اجیر شده هندی برای تسلط بر دیگر مستعمرات خود استفاده میکرد.
چشمآبیهای اروپایی در طول بیش از 100سال حکومت مستقیم خود بر هند، تنها یک یادگاری برای هندیها باقی گذاشتند؛ «فقر و مرگ»
مایک دیویس، در کتاب خود بنام «هولوکاست ویکتوریای متأخر» که در سال 2001 منتشر شد، ماجرای قحطیهایی را روایت میکند که در اثر سیاست دولت بریتانیا چیزی مابین 12 تا 29 میلیون هندی کشت.
در زمانیکه خشکسالی دهقانهای فلات دکن در هند را در سال 1876 از هستی ساقط کرد، هندوستان دارای مازاد خالص برنج و گندم بود ولی نایبالسلطنه انگلستان لرد لیتون، اصرار و تأکید کرد که هیچ چیز نباید مانع صادرات این محصول مازاد به انگلیس شود.
درست زمانی که میلیونها نفر در هند از قحطی میمردند، دولت پادشاهی انگلستان دست به یک عملیات نظامی برای «جمعآوری مالیاتهای عقبافتاده سالهای خشکسالی» زد و باقی مانده پولی هم که میتوانست دهقانهای هندی نجات یافته از مرگ را از قحطی نجات دهد، توسط لرد لیتون صرف هزینه جنگ در افغانستان شد.
همه این جنایتها اما تنها گوشهای از اقدامات انگلستان برای از بین بردن استقلال هندیها بود؛ انگلیسها خیلی زودتر از آنکه استعمار عملی خود را علیه هندیها آغاز کنند، ابتدا تلاش کردند که این کشور را از نظر فرهنگی تحت تاثیر قرار دهند؛ اقدامی که در اولین مرحله، زب
ویدیو مرتبط :
آموزش زبان انگلیسی غیررسمی (ریشه ی کلمات)