فراموش‌شدگان عرصه بازیگری


فراموش‌شدگان عرصه بازیگریخراسان/ به محض این که نام «بازیگر شدن» می آید، همه مان به یاد خوشبختی می افتیم! حداقل بیش تر بازیگرهایی که به ذهن مان می آیند، خانه های بزرگ، ماشین هایی گران قیمت، عکس های اینستاگرامی در مکان های دیدنی و زیبای داخلی و خارجی دارند که با وجود مشهور بودن شان، ظاهراً نشان دهنده خوشبختی بیش از حد آن ها است! در این بین هستند بازیگرانی که روزگاری برای خودشان نقش های زیادی بازی کرده اند و از پرده نقره ای سینما یا قاب جادویی تلویزیون مهمان خانه های مردم شده اند اما در اواخر عمر یا سال های بازنشستگی، با مشکلات جدی از لحاظ اقتصادی مواجه شده اند، مثل اسدا... یکتا بزرگمرد سینما و تلویزیون که هر از گاهی خبرهای بدی درباره وضعیت معیشتی او به گوش می رسد. پرونده این شماره زندگی سلام بعد از گذشت کمتر از یک ماه از فوت مرحوم «ثریا حکمت»، مروری بر شرایط زندگی برخی بازیگرهای پیشکسوت در چند سال اخیر داشته است. امید است که دیگر خبر از درماندگی هنرمندی در دوران پیری اش در روزنامه ها و خبرگزاری ها شنیده نشود.
بیکارم و کسی به من سر نمی زند
«سلام. قبل از این که گفت و گویمان را شروع کنیم یادتان باشد سلام من را به امام رضا(ع) برسانید و به آقا بگویید که من بیمارم، من را شفا دهد.» اسدا... یکتا، بازیگر 69 ساله ای که بعد از بازی در بیش از 60 فیلم ایرانی در به در دنبال شغل است، از بسیاری از بی توجهی های مسئولان و همبازی های قدیمی و جدیدش دلخور شده است. این روزهای اسدا... یکتا، همانند زندگی ستاره های محبوب نیست. ناله او آرام اما دلخراش است. او نه از فقر، که از بیکاری به ستوه آمده و مکرر می گوید برای امرار معاش پول نمی خواهم، کار می خواهم، فقط کار. گفت و گوی ما را در ادامه با او از دست ندهید.
بعد از هنرنمایی در بیش از 60 فیلم سینمایی و تلویزیونی، این روزها چه می کنید؟
این روزها بیکارم و هیچ کاری ندارم. البته برای یک تئاتر در محله ای که سکونت دارم، تمرین می کنم ولی کار خاصی ندارم.
حتما این روزها دوست های قدیمی تان به شما سر می زنند؟
نه، خیلی خیلی خیلی کم. 3 بار خیلی را گفتم چون واقعا اصلا به فکر من که یک دوره ای همبازی شان بوده ام، نیستند. البته فقط من این جور نیستم، همین چند وقت پیش خانم حکمت هم که فوت کردند در شرایطی شبیه به من بودند و آن قدر هنرمندان و مسئولان به او و نیازهایش بی توجهی کردند، که فرصت از دست رفت و الان دیگر در بین ما نیست.
به نظر شما باید چگونه این مشکل را حل کرد؟
راه حل این است که بعد از عمری بازی در سریال ها و سینما، اگر بازیگری به هر دلیلی در گذراندن زندگی اش با مشکلات مالی مواجه می شود، حداقل به او شغلی در شأن یک هنرمند بدهند تا مجبور نشود، به هر شغلی دست بزند.
از این که بازیگر شدید، پشیمان نشدید؟
شرایط فعلی ام هیچ راه برگشتی برای من باز نگذاشته است و باید بسوزم و بسازم. البته من عاشق حرفه ام بوده و هستم ولی اصلا این توقع را نداشتم که در پیری، مورد هیچ حمایتی از همکاران و مسئولان قرار نگیرم.
عکسی از شما در سایت ها و شبکه های مجازی منتشر شده است که در دکه سیگار فروشی مشغول به کارید. واقعا دست به این کار زدید؟
این تنها راهی بود که برای تامین مخارج زندگی ام به ذهنم رسیده بود و داشتم از آن کسب درآمد می کردم اما وزارت ارشاد مانع این کار شد.
چرا؟
می گفتند در شأن یک بازیگر نیست که کنار خیابان سیگار بفروشد. من هم گفتم که حرف شما درست است اما من بیکارم، چه کار کنم؟ گفتند یک کاری شروع کن که با توجه به سابقه هنرمندی تان، به شخصیت تان برنخورد. بعدش هم به آن ها گفتم که روزی دهنده خدا است و به شما بگویم که با همین شرایط نامناسبم، خدا را شکر شبی را دست خالی به خانه نرفته ام.
دلخوری پسر اسدا... یکتا از شیوه برخورد بازیگران با مشکل پدرش
پسر اسدا... یکتا هم در گفت و گو با ما درباره آخرین وضعیت سلامت جسمانی پدرش می گوید: «پدرم متولد 1326 هستند و به دلیل پا به سن گذاشتن، همین چند وقت پیش به دلیل سکته قلبی چندین ماه بیمارستان بستری بود اما هیچ مسئولی برای عیادت به ما سر نزد. بالاخره سال های زیادی پدرم برای تلویزیون و سینما بازی کرده است و این بی توجهی به نظرم دردآور و ناراحت کننده است.» او درباره شرایط مالی خانواده اش هم می گوید: «متاسفانه بعضی بازیگران به خصوص در این اواخر به صورت علنی به پدرم می گویند که ما می خواهیم به تو پول بدهیم. دوست دارم همه آن ها بدانند که یک آدم با شغلش عزیز است، پدر من شغلش سینما است. اگر بازیگر نیست چرا این همه فیلم بازی کرده است و اگر بازیگر است چرا به او فیلم نمی دهید؟ همه خواهش من این است که یک مسئولی پیدا شود و به طور کلی این ماجرا را حل و فصل کند. امروز پدر من درگیر این ماجراست، دیروز بازیگرانی همچون مرحوم حکمت و فردا بازیگرانی دیگر. لطفا نگذارید سختی های پدر من برای بازیگران آینده تکرار شود».
دوست دارد دوست داشته شود
شاید اسم هرم مازلو به گوشتان خورده باشد؛ هرمی که نیازهای انسان را تعریف می کند. وجود انسان طوری است که نیازهایش در ارتباط با دیگران برآورده می شود. از هزاران سال پیش همین نیازها بود که زمینه را برای زندگی اجتماعی انسان فراهم کرد، شروع این هرم نیازها با نیازهای فیزیولوژیک مثل خواب و خوراک و سلامتی است. در مرحله بعد، آنچه جنبه امنیت روانی برای فرد دارد، مثل نیاز به شغل، خانواده، دارایی و... بعد نیازهای اجتماعی مثل پذیرفته شدن توسط دوستان، اجتماع، نیاز به برقراری ارتباط عاطفی با همسر و... بعد نیاز به احترام، عزت نفس، موفقیت و... و در آخر هم نیازهای معنوی مثل خودشکوفایی، نیاز به بهتر شدن، خلاقیت و رشد استعدادها و... انسان برای آن که بتواند نیازهایش را از قاعده این هرم یعنی نیازهای فیزیولوژیک تا راس آن یعنی خودشکوفایی و... برآورده کند، به بستر اجتماعی نیاز دارد چه برای نیازهایی که خود فرد باید برآورده کند، چه نیازهایی که دیگران برآورده می کنند و چه نیازهایی که فرد با کمک دیگران برآورده می کند. اما قصه پرغصه بسیاری از هنرمندان بازنشسته که از مرکز توجه خارج شده اند چیز دیگری است، آن ها در مرحله ای هستند که دیگر خودشکوفایی، خلاقیت و امکان رشد استعدادی ندارند. اما بدتر این که بسیاری از ما فکر می کنیم حالا که آن ها از دور خارج شده اند، در مرکز توجه نیستند و ... فقط نیازهای فیزیولوژیک یا مادی دارند، به طور مثال اگر دفترچه بیمه داشته باشند، حقوق بازنشستگی کمی بگیرند و... پس ماجرا حل است، هر چند خیلی از آن ها از همین حداقل ها هم بهره مند نیستند اما آنچه درد بزرگ تر آن هاست، بی پولی و بیکاری نیست، بلکه موضوع احترام و عزت نفس است. برای بازیگری شناخته شده، سخت است که حالا دوستان و همکاران سابقش فقط وعده مالی به او بدهند، اما جویای احوالش نباشند، لزوم احترام به وی و عزت نفسش را نادیده بگیرند و فراموش کنند که او چه حقی برگردن هنر دارد. اهالی هنر اعم از بازیگر، کارگردان، تهیه کننده و... باید یادی از این افراد کنند، گاهی حتی نقش کوتاهی را برای آن ها در یک اثر در نظر بگیرند. چیز عجیبی نیست که در سینما و تلویزیونی که نقش ها فروخته می شود و نابازیگر با گرفتن نقش در روند بازگشت سرمایه تاثیرگذار است، بازیگر قدیمی که چشمش رنگی نیست و هر چه دارد فقط هنر است نه پول یا قیافه، مهجور بماند، با این حال لااقل باید احترام و شانش حفظ شود. بی رحمی سینما باید یک حدی داشته باشد. همین طور بی توجهی رسانه ها و گاهی مردم. هنرمند بازنشسته فقط نیاز مادی که ندارد، بلکه دوست دارد بازهم دوستش داشته باشیم.
مروری بر مشکلات بازیگران پیشکسوت
از رفتن به خانه سالمندان تا دستفروشی

واقعا سخت است که روزی به دلیل بازیگری آن قدر محبوب و مشهور شوید که همه شما را بشناسند و به شما احترام بگذارند اما با گذشت زمان روزی برسد که دیگر به یادت نباشند، فراموش بشوی. روزهای سخت برای هنرمندی که در مرکز توجه بوده سخت تر هم هست، چون هر کاری نمی تواند انجام دهد و از هر کسی نمی تواند کمک بگیرد. در ادامه این مطلب، مروری کوتاه خواهیم داشت بر شرایط زندگی چند نفر از بازیگران پیشکسوت که بعضی هایشان دیگر در بین ما نیستند.
جلوی سینما دستفروشی «زرشک» می کنم
احمدرضا اسعدی، بازیگر و متولد سال 1333 در گرگان است. مرداد ماه سال 94 بود که خبر دستفروشی او جلوی در سینماها، خاطر بسیاری از اهالی هنر را ناراحت کرد. اسعدی مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران دارد و از سن 14 سالگی در زمینه های مختلف فرهنگ و هنر فعالیت مستمر داشته است. او بازیگری در هنر نمایش را از سال 1347، بازیگری در هنر سینما را از سال 1367 و بازیگری در تلویزیون را از سال 1363 آغاز کرد و تعداد فیلم ها و سریال هایی که بازی کرده است، بیش از 20 مورد است اما در سن 62 سالگی، مشکلات مالی مجبور به دستفروشی اش می کند. اسعدی در این ب&


ویدیو مرتبط :
فراموش شدگان