درد و دل های «گیتی خامنه» و خاطرات گذشته


  X  

درد و دل های «گیتی خامنه» و خاطرات گذشته

بانی فیلم/ دوستان همیشه؛
باورم این است که‌ من، مثل قهرمان فیلم ۱۳۵۹ در آن روزها و زمانها، جا مانده ام! زمان گذشته... میدانم، خیلی از ما آن قدر از آن زمان ها گفته ایم و از دلتنگی مان برای آن دوران، که یاد آوری آنگاه سخت ملالت بار می نماید و خارج از حوصله شنونده آن است!
حالا که مخاطبان من، خوانندگان بانی فیلم هستند و بعضی هایشان با من از آن زمان ها خاطره دارند، به زبان هنری یک آرزوی چندین ساله را با شما شریک ‌میشوم.
مدت هاست به نوشتن یک فیلم‌نامه فکر میکنم، دنیایی شبیه دنیای بزرگسالی ما و آدم هایی که انگار اثر جادویی پدیده حیرت انگیزی به نام «عشق» را از یاد برده اند و تبدیل به بزرگترین دشمنان هم شده اند. دنیایی سرشار از نفرت، کینه، دشمنی و... بی بهره از گذشت، بخشش، مروت، مهر، انصاف و....
تا اینکه روزی به واسطه بروز یک اتفاق ساده، انسانها موفق به سفر به زمان کودکی میشوند! حالا آدم ها زندگی در دنیایی را تجربه میکنند که همه یکدیگر را بی قید و شرط دوست دارند؛ صرف نظر از تفاوتها، ارزشگذاریهای قراردادی ، طبقه اجتماعی و... دنیایی مثل آن دنیایی که ما بزرگترها در آن دم زده ایم و به هم عشق ورزیده ایم. هیچیک از ما خود را برای تحقیر دیگری ذیحق نمی دانسته و همه به راحتی خطاهای هم را فراموش می کرده‌اند و به دست فراموشی میسپردند.
جهانی بدون تعبیرها و تفسیرهای رنگ و‌ وارنگ از عملکرد، گفته و باور دیگران. دنیایی بدون غرض ورزی و جانبداری ها و ‌جبهه گیری های افراطی.دنیایی که همه آگاهند که طول عمرش سخت کوتاه است و حتی اگر انگ ساده نگری به آنها زده شود، باز ترجیح ‌میدهند ساده باشند و ساده فکر کنند تا اینکه هوشمند به حساب بیایند و‌حقوق انسانی و اجتماعی و آبروی دیگران را لگد مال کنند.....
اینهمه را گفتم تا آرزوی قلبی عمیق سالیان دور را با همه سلولهای وجودم ، فریاد بکشم:شما باز هم اگر میتوانید گوینده این جمله را در قاب جعبه جادویی ببینید و‌ خودتان را کودکانی که از این جمله، هیچ‌برداشت پیچیده،خاص و متفاوتی نمی کنند!
بچه های دیروز! بیایید همدیگر را دوست داشته باشیم.
ما همه خطا میکنیم، بزرگ و‌کوچک؛بیایید خودمان و دیگران را به خاطر بدی ها و خطا ها ببخشیم. دین و آیین ما،دین در کنار هم‌ بودن و به هم عشق ورزیدن است و....
میدانم، من هم مثل شما، میدانم که این حرف ها این روزها، شعار گونه اند و ملال آور و‌ تکراری و....
اما قرارمان این بود که شما در قالب بچه‌های دیروز، به حرفهای من در قالب مجری آن روزها، گوش کنید، با همان زبان ساده نصیحت گونه دیروزها....
این همه را نوشتم‌که امر دوستان بانی فیلم را اطاعت کنم در رابطه با.... بگذارید بنویسم در رابطه با ما بزرگترهای امروز و بچه های دیروز که آن زمانها، خیلی خیلی با هم دوست بودند و این روزها....!!!؟
وای خدایا، چقدر دلم‌ میخواست مثل آن روزها همه اش از مهر و عشق و دوستی بگویم و بچه ها هر روز ساعت ۵بعد از ظهر، مقابل تلویزیون بنشینند و ‌در کنار هم و با هم، برنامه کودک را تماشا کنند!‌


ویدیو مرتبط :
فتوکلیپ خاطرات کودکی.با صدای گیتی خامنه.شعر از محمد علی جهرمی