سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



هزینه یک حج در سال 1271 ق /1854 م چه قدر بوده است؟


وبلاگ > جعفریان، رسول - گزارشی است از سفر حج یکی از ساکن آن روزگار افغانستان که در باره سفر حج خود نگاشته و نکات جالبی را بیان کرده است.

در باره اين سفرنامهنام نويسنده و عنوان رساله و سال نگارش آن را در متن همين رساله در اختيار داريم و اين، جاي خوشوقتي است. «عوض» نياز نويسند، نام رساله «سرور السامعين» و سال تأليف آن 1271ق. است. از نويسنده چيزي نمي شناسم و البته دنبال آن هم نبوده¬ام.اين سفرنامه، به رغم اختصار، متفاوت با موارد مشابه است و داراي ادبيات معمول سفرنامه اي نيست. سفرنامه به صورت معمول، گزارش سفر و بيان کارهاي روزانه در گذر ايامي است که در طول سفر بر مسافر مي گذرد. در موارد مشابه، «منازل نامه» را داريم که متمرکز روي منازل بين راه بوده و فواصل ميان منازل را همراه با ياد از نام و امکاناتِ آنها مي¬آورد که اغلب براي راهنمايي کاروان¬هاست. اما اين گزارشِ کوتاه که هدف آن نيز راهنمايي حجاج بعدي است، در چند بخش مسائل لازم را بيان کرده است. باز هم تأکيد مي کنيم که سبک آن نه سفرنامه اي است نه منزل نامه.وي در بخش نخست، به طور کلي راه هاي حج را شرح داده است. بخش بعدي در بارة اقامت در مکه است که به صورت يک گزارش کلي، همراه با بيان بسيار مختصري از اعمال و مناسک آمده است. سپس گزارشي است از زيارتگاه¬هايي که از هرات تا بغداد و بعد هم در مدينه و مکه بوده و مؤلف آنها را زيارت کرده است. اين گزارش بيشتر فهرست‌وار است، هرچند در مواردي يکي دو سطري توضيح به دست مي¬دهد که همان هم سودمند است. در جايي از گزارش نيز، از مخارج و هزينه هاي لازم براي چنين سفري به دست داده که به نظر خودش مفيد است. البته فوايد اين سفرنامه صرفاً همين چند موضوع نيست بلکه نکات ريزي که در لابلاي اين مطالب آمده، گاه مغتنم و سودمند است.گذشت تاريخ اين گزارش سال 1271 هجري است. اين زماني است که نويسنده همراه گروهي از همشهريان خود که نام برخي را هم آورده، عزم سفر حج کرده است. شماري ازاين افراد در اين سفر به رحمت خدا رفته و باقي به سلامت بازگذشته‌اند. اين گروه از منطقة شبرغان بوده، از آنجا به هرات و سپس به مشهد رفته پس از زيارت امام رضا  به بغداد رفته اند. به نظر مي¬رسد آنان راه شام را براي رفتن به حج برگزيده و از آنجا همراه کاروان شام عازم مدينه و مکه شده اند.همان¬طور که اشاره شد، هدف وي دقيقاً راهنمايي حجاج بعدي است و اين را دو سه بار در همين متن مختصر يادآور شده است. اين راهنمايي در باره امنيت راه ها، نزديک بودن آن ها، هزينة اجارة شتر و مسائل ديگر از اين قبيل است. در بارة برخي از راه¬ها صريحاً گفته شده است که به تمام معنا ناامن و غير قابل استفاده است. وي به اجمال اشاره مي¬کند که گاه حرف¬هايي زده مي¬شود که سبب شده فقها برخي از راه ها را تحريم کنند. هدف او روشن کردن زمينه براي دستيابي به يقين بيشتر در اين زمينه است. وي مي نويسد: «بنابر امتثال زمانه، اين فقير هم با وجود دوني و با احوال زبوني، از قُرب و بُعد مسافت، و از مقدار منازل و زاد راحله، لايق ادارک خود چيزي به زبان مي¬آورد تا او را ديده، عازمان سفر مبارک به لايق اين مقوله تدارک نموده، به مطلب رسيده و بارگاه¬هاي مخصوص مشرّف گرديده، بلکه دعاي مستجاب الاثر را به حق اين فقير هم مضايقه باشند.» گاهي به مشکلات جزئي تري هم از راه اشاره ميکند که «اما اگر بي‌پرواي باشيد خردزد و پالان دزد بسيار است!»نويسنده براي سنيان ماوراءالنهر شرح مي دهد که گذر از اين ايران به گونه است که همة آن منطقه دست شيعيان است و وقتي راه¬هاي عثماني را مي¬گويد قيد مي¬کند که در آنجا همه چيز در اختيار سلطان عثماني است. ترجيح او براي انتخاب راه ايران و شام اين است که همه ¬جا از ميان اولوس و آبادي حرکت مي¬شود و همه چيز فراهم و در دسترس است.در مورد راهنمايي مزارات، نسبت به شهرهايي جز مکه و مدينه فقط يک فهـرست مي آورد. در باره مدينه، اطلاعاتش در بارة مرقد پيامبر (ص) ، شيخين و فاطمه زهرا (س) بيشتر است. در باره مرقد رسول (ص) و مسجد الحرام دو نقشه هم دستي کشيده است تا نويسنده بهتر بتواند موقعيت¬هاي شرح داده شده را دريابد. البته در بارة بقيع بسيار اندک سخن مي¬گويد و تنها اشاره به قبر عثمان دارد.به رغم اختصاري که در اين نگاشته وجود دارد، بايد تأکيد کرد که وي در نوشتن گزارش خود، به نکات حساسي توجه دارد و به خصوص در مورد جغرافياي راه و جهات جغرافيايي نکات و اصطلاحات خاص خود را دارد. درک جهات جغرافيايي حتي در مسجد الحرام که به ندرت افراد عمومي از جهات جغرافيايي شرق و غرب و شمال و جنوب آگاهند، معلوم است که تسلط کافي دارد و تا حدّي خوب توضيح داده است.زبان نوشتار، چنان که شاهديد، فارسي است اما آثار فارسي نواحي شرق خراسان بزرگ در آن هويداست. اين آثار، هم در ترکيب جملات و هم در تعابير و لغات ديده مي شود. به طوري که برخي از موارد براي خوانندة ايراني اندک نامأنوس است. نوشتن «گنبد» به صورت «گنبز» در همة موارد، و حتي «شاهراه» به صورت «شراه راه» از جمله موارد متفاوت است.جملات پاياني وي روشنگر انگيزة نگارش اوست: «ادراک تشخص اين غريب همين قدر بود. مکتوب گشت. کسي اين رساله را سرتاپا خوانده و يا استماع نمود، تعمق مي کرده باشد، از مقدار منازل ممالک و از اوضاع احوال حجاج نوعي آگاهي يافته، مسرتي به قلب ايشانان ميسّر گشت، بناءً عليه سرور السامعين نام گذاشته شد. با وجود زبون احوالي چيزي اگر مقوله به زبان آورده شد تا که بعد از حيات مستعار هم ميانه ياران، سبب يادآوري گرديده باشد. اميد از اهل اصلاح اين است که نقصان درين رساله منظور گردد، او را به صلاح آورده، قصور اين غريب را به صحيفه گذراني مکتوب داشته باشند، بلکه خيريت طرفين باشد.»

رسول جعفریان

نسخة رسالهنسخه اي منحصر از اين رساله مي¬شناسيم که در کتابخانة ملي است و به شمارة بازيابي 17425 ـ 5 معرفي شده است. نسخه 23 صفحه است که البته به جز يک صفحه که بي دليل سفيد مانده، عملا 22 صفحه مي باشد. دو نقشه دست کشيده از مسجد النبي و مسجد احرام دارد که در نسخه آورده¬ايم. يک مهر هم روي صفحة نخست هست که در بارة وقف نسخه است. اين مهر دو خط است و بين دو سطر کلمه وقف آنها را هم جدا کرده است. کلمة آخر سطر بالا «سلجوق» است و سطر زير با کلمة وقف اين چنين:‌ «وقف کرد اين نسخه را حاجي عوض در راه دين». به هر حال بايد نسخه از خود حاجي عوض باشد و خط هم به احتمال زياد خط خود او و در واقع نسخة مؤلف. آيا کسي از روي آن نسخه¬اي نوشته است يا خير نمي دانيم.

بسم الله الرحمن الرحيمالحمد لله رب العالمين و العاقبة للمتّقين و الصلاة و السلام علي خير خلقه محمد و آله و أصحابه أجمعين.در تاريخ شهر صفر المظفر، سنة 1271 بود که، هدايت پروردگاري بود و يا هواي نفس امّاري، اين فقير حقير، اضعف الطلاب، عوض نياز، از جماعت سلجوقيه، به صحابت سيادت پناه الشيخ محمد لطيف سيد و ملاحسين امير سياري [ظ] و قاري محمد يوسف خطيب پادشاه خوقند، و مع چند ترکمانيه و اوزبکيه از ملک شبرغان، [شهری در شمال افغانستان] به سفر مبارک حرمين مکرّمين المعظّمين عازم گرديده، کلّهم رفقا صحت وسلامت. ملاحسين امير سياري [ظ] و قاري محمد يوسف خطيب پادشاه خوقند، و مع چند ترکمانيه و اوزبکيه از ملک شبرغان، به سفر مبارک حرمين مکرّمين المعظّمين عازم گرديده، کلّهم رفقا صحت وسلامت.چند ايام قطع منازل نموده، به عتبه بوسي آن سرور عالم(ص) مشرّف گرديده، بعد از آن چند ذي سعادت از رفيقان به باعث کسل اسهال از [3] دورانه (كُلُ‏ نَفْسٍ‏ ذائِقَةُ الْمَوْت‏) (آل عمران : 185) جرعه کش گرديده، بقا را از فنا ترجيح داشته، در منازل بين الحرمين خاک غربت را به سر کشيدند، (قالُوا إِنَّا لِلِهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏) (آل عمران : 156). الحمد لله ربّ العالمين که باقي ماند‌گان به اعانت پروردگار، به سلامتيِ تمام به مقصد رسيده و بارگاه¬هاي مخصوصه مشرّف شده، و به معاملات بند‌گي مقلّد گرديده، مراجعت نموده به شهر. ده ماه پرّا [؟ شايد: پر. به معناي ده ماه کامل] به وطن رسيده، مواصلت اهل و اولاد ميسّر گرديد.اي اکابران اهل دين! بدانيد و آگاه باشيد که به اين راه، آدمان بسيار رفته مي‌آمده‌اند، اما اکثرشان از طول مسافت و از سختي راه به رفيقانشان مخالف گرديده، راه رفتنشان به صعوبت مندرج گرديده، به تجار و غير ذلک موقوف مي¬شده است. بناءً عليه، مدّت مديدشان به دير کشيده از انواع صعوبت راه، مذوّق مي‌گشته‌اند. بعدها بنابر اختلاف امزجه هر کس آمده، لايق ادارک خود از امورات راه مخصوصه، اخبارات متغايره به زبان مي¬آوردند. بنابر اختلاف اخبارات چگونگي راه مذکوره متبرّکه به نزد اهل سامع مشخص ناگشته، درين آدمان بعضي اکابران اهل دين سقوط امر الله به زبان مي[آوردند] اما به فهم اين فقير، به کلية فقها که ظنّ غالب حکم يقين داشته باشد، ازين حکم اندک، توقّف اولي مي¬نمايد. باز هم اهل دانش مختارند.بنابر امتثال زمانه، اين فقير هم با وجود دوني و با احوال زبوني، از قُرب و بُعد مسافت و از مقدار منازل و زاد راحله، لايق ادارک خود چيزي به زبان مي¬آورد تا او را ديده، عازمان سفر مبارک به لايق اين مقوله تدارک نموده، به مطلب رسيده، و بارگاه¬هاي مخصوص مشرّف گرديده. بلکه دعاي مستجاب الأثر را به حق اين فقير هم مضايقه باشند. بدانيد و آگاه باشيد که بر وفق حديث «اوّل رفيق ثم الطريق» ابتدا در اين راه مظفر الأثر همراه دليري صاحب تحمّل پرکمال چندين در کار مي¬باشد تا گاه از تقدير الهي حادثه متفاوته به سر آيد، بعضي راضي شده به يکديگر علت نياورده، بلکه يکديگر را تسلّي داده، از يکديگر دست کَنده نباشند. و هم به راه رفتن به کسي احتياج کلي نداشته باشند، اگر موردي شود خود به خود همراه مي‌رفته باشند تا که در ايام قصدشان به منزل برسند.

مسافات راه تا عراق و شام شريفبعد از آن بدانيد که از اينجا از بالاي پنج ده و سرخس تا مشهد المقدس بيست منزل راه مي باشند و از بالاي ميمنه و هرات، سي منزل راه مي باشد. چگونگي اين، از هر باب به همه کس معلوم است لا حاجة الي البيان.و از مشهد تا به طهران بيست [و] دو منزل راه مي¬باشد. جهت راهش بين المغربين. در طهران راه کلان دو مي گردد؛ يکي را راه بغداد گفته مي شود، از بالاي همدان و کرمانشاه مي¬رود تا بغداد بيست و چهار منزل راه مي¬باشد. جهت راهش بين غرب زمستاني و قطب جنوب است، هنوز به غرب مايل. ديگري شاه راه [شرا راه] تبريز گفته مي شود از بالاي غزوين [کذا] و تبريز به شهر خوي مي‌رود. از طهران تا به آنجا هژده منزل راه مي باشد. جهت راهش غرب تابستاني است. اين مملکت هاي مذکوره غير از بغداد، کُلّهم محکوم اهل تشيع مي‌باشد و حکم پادشاهش مضبوط، کسي به کسي غرض ندارد. از مشهد تا به آن مملکت ها، هميشة الأوقات ميان اولوس [آبادي] مي روند، هر چيز همه شب به وجود مي آيد [موجود است]. بعد از آن، راه بغداد هم دو ميگردد؛ يکي را راه جبل گفته مي¬شود، از بغداد تا مدينة منوّره، از روي مساحت بيست و سه منزل راه مي باشد. جهت راهش ميانه غرب زمستاني و قطب جنوب است. عربان وهابي، کراي [کرايه] کرده مي‌برند. اما سر هر آدم لا اقل سي طلا يا چهل طلا يک بردن مي گيرند. هنوز صعوبتش علاو [؟]. بناءً عليه آن راه را به نوعي مسدود مي‌شمارند.يکي ديگر شاه راه [شرا راه] شام گفته مي شود، از بالاي کرکوک و موصل و عُرفه و حلب، به شام شريف مي¬رود. از بغداد تا به آنجا پنجاه منزل راه مي باشد. جهت راهش بين غرب تابستاني و قطب شمالي است. باز راه شهر خوي هم دو مي گردد؛ يکي از بالاي شهر ادان و دياربکر و حلب، به شام شريف مي‌رود. از خوي تا به شام شريف چهل منزل راه مي باشد. جهت راهش غرب تابستاني و ليکن راهش کوهستان و سنگستان مي باشد. در وقت زمستان برف بارش بسيار شده، يخ بندي از حد فزون مي گردد.

راه دريايي به استانبولو يکي ديگرش از بالاي ارض روم و طرب زن [طرابوزان]‌ رفته به کشتي نشسته، به شهر اسلام‌بل [اسلامبول] که پاي تخت سلطان است مي رود. تا به طرب زن راهش خشکه مي باشد.از شهر خوي تا به آنجا بيست و چهار منزل راه است. از او باز آب است. مقدار منزلش مشخص نمي¬گردد. اکثر اوقات پانزده روز تا بيست روز بيرون مي شود. جهت راهش ميانة غرب تابستاني و قطب شمالي است.ازآنجا باز به کشتي نشسته به طرف مصر رفته، باز به کشتي نشسته، به کعبة الله مشرّف مي گردد. از بغداد و از شهر خوي تا به شام شريف، هميشة‌ الاوقات ميان اولوس مي‌روند. همه چيز هر شب موجود است. اما اگر بي‌پرواي باشيد خردزد و پالان دزد بسيار است. محلّش محکوم سلطان روم است.

از شام تا مدينه منوّره و مکة معظمهبعد از آن بدانيد که اهل حجّاج، از اطراف [و]‌ جوانب به شام شريف هر سال جمع مي¬شده‌اند ويک آدم صرّه اميني نام [مسوول مالی کاروان حج عثمانی]، ذخيرة بسيار برداشته، به خرج حجّاج مأمور گشته، از خدمت سلطان ذي سعادت، به شام شريف مي¬آمده است ويک آدم امير الحاج نام، به خدمت حجّاج مأمور گشته، ازپيش سلطان به¬شام شريف مي¬آمده است مع چند سوار وتوپ [و]‌ توپخانه. خلص الکلام که پانزدهم ماه شوال از شام شريف بيرون شده، سه منزل راه رفته، مُزَيرب نام موضعي است، در آنجا قرار مي‌گيرند. يک هفته مقرّر گشته، زاد و راحلة چهل منزل را مضبوط مي سازند. کراي کشان، کراي [کرايه] مي کنند. آدمي سرنشين، يکه سوار باشد هفت طلا مي‌گيرند و آدمي کجابه نشين باشد، سر هر آدم، شانزده و يا هفده طلا مي گيرند به يک بردن. و آدمي بي بضاعت باشد، به امر سلطان هر مقدار باشد، امير الحاج شتر و نان آب داده، هيچ کس را محروم ناکرده به مقصد مي رساند. اما بازگشت غرض ندارد و کسي خودش شتر خريده، سوار شده مي¬رفته باشد، هم امکان دارد.خلّص، از اينجا بيست و چهارم و يا بيست و پنجم شهر شوال عازم راه چهل منزل مي گردند. شب هاي دراز، فانوس و مشعل سوزي و مُشَک بازي، همه چيز از اطعمه هميشة الاوقات خواه شب و خواه روز، خواه رفتن و خواه نشستن، اگر پل [شايد: ليل] باشد بلا تعطيل موجود مي گردد.به اين نظام بيست شش و يا بيست هفت منزل راه طي کرده، به مدينة منوره مشرف مي شوند. در آنجا سه چهار روز قرار يافته به عتبه بوسي آن سرورگان کمال مشرّف گرديده، عازم راه کعبة الله مي شوند.

اقامت در مکه و اعمال حجروز بيرون آمدن از مدينة منوّره، شافعي مذهبان احرام مي بندند و چهار منزل ديگر راه رفته، رابُغ نام، موضعي است، از آنجا حنفي مذهبان احرام مي¬بندند. خلّص که ده منزل راه طي کرده، به مکة معظّمه مشرّف مي شوند. از شام شريف تا مکة معظمه جهت راهش قطب جنوب است. قطب شمالي ميانه دورک کردن مي زند، مايل به گوش چپ. دراين ميانه اکثر الأوقات روز به روز، به آب چاه و يا به آب حوض مي‌رسند. گاهاً روز در ميانه و گاهاً دو روز در ميانه مي‌رسند. بعد از مشرّف شدن به مکة الله، طوف قدوم را برجاي آورده، روز ترويه به کوه عرفه مي روند. جهت راهش، شرق مکة معظمه است. دو ساعت نجوم، راه کوه منا مي¬باشد. باز دو ساعت ديگه [ديگر]‌ مُزدلفه مي باشند. باز دو ساعت ديگر کوه عرفه مي‌باشد. به آنجا رفته قرار مي¬گيرند تا ظهر روز عرفه. بعد از دخول وقت، در مسجد ابراهيم جمع آمده، ظهر و عصر را جمع کرده، ادا مي‌نمايند و آن مسجدي است در دشت عرفه بي مئذنه. بعد از آن هم، اندک قرار کرده، به وقوف عرفه مشغول مي‌شوند، تا غروب روز عرفه، بعد از غروب مراجعت مي نمايند به مزدلفه، در آنجا [نماز] شام و عشا را در وقت خفتن جمع آورده، خواب مي کنند. بعد از آن، در روز نحر وقت غَلَس نماز فجر را ادا نموده، به وقوف مزدلفه روي مي‌آورند تا طلوع آفتاب. در آنجا، صحن مربعي است به شکل مسجد. پيش او يک مئذنه مي باشد. بعد از آن، از آنجا هم رجوعي نموده به کوه مينا آمده، دو شب قرار يافته، تراش شده [تراشیدن سر]، جمرات و زيارت را برجاي آورده، بعد از آن آمده بيرون و درون شهر مکه، هرکس با همراهي خيل خود قرار گرفته، به انواع عبادت پروردگار مثل عمره و طواف و غير ذلک مشغول مي باشند.

مسير بازگشتمقدار بيست روز در آنجا مقرّر گشته، در باب مراجعت هرکس به هر راه مختار مي¬باشد. خواه راه برّي و خواه بحري. اگر باز راه شام شريف را اختيار مي¬کرده باشند، به نظام اوّل باز به مدينة منوّره مشرّف شده، سه چهار روز باز مقرّر گشته بيرون مي¬شوند. سه منزل راه مي¬روند. در آنجا کاروان شام شريف، انواع اطعمه را بار کرده، مع توپ توپخانه استقبال مي آيند. از شام شريف تا به آنجا بيست وهفت منزل راه مي باشد. همراه حجاج مراجعت مي نمايند.خلّص که بيستم تا بيست و چهارم و يا بيست و پنجم ماه صفر المظفّر داخل شام شريف گرديده هرکس به طرف مملکتش از هر راه مختار مي¬باشند.

مخارج راهو ديگر اين¬که مقدار خرجي سفر مبارک را تخمين کرده مي شود که ماده توکلي لااقل بيست پنج طلا و يا سي طلا مي‌باشد. اگر او نصيب کرده باشد. اميد است که به کس احتياج نياورده، مراجعت مسير گردد. از او کم باشد، خوف است احتياج دارد. اما از او زياده باشد، هنوز خيرش باز هم.

مزارات بين راه تا مدينهبنابر «ذکر الصالحين ینزل الرحمة» ختم رساله را به مذاکره بزرگان مزين ساخته شود.زيارت بزرگاني که دراين سفر خيريت اثر به اعانت پروردگاري به اين غريب ميسّر گرديد: در هرات حضرت خواجه عبدالله انصاري و حضرت شيخ زين الدين الخافي و حضرت مولانا سعد الدين کاشغري و حضرت مولوي جامي و غيرهم. و در مشهد المقدس امام رضا مشهور به شاه خراسان.و در بغداد حضرت يوشع و حضرت عيس ـ عليهما السلام ـ و حضرت امام حماد و حضرت امام سراج الدين و حضرت امام اعظم ـ رحمة الله عليه ـ و حضرت امام داود طائي و حضرت امام ابويوسف و حضرت امام موسي کاظم و حضرت امام تقي و بشر حافي و حضرت شيخ حسين نوري و حضرت معروف کرخي و حضرت سري سقطي و حضرت جنيد بغدادي و حضرت بهلول و حضرت شيخ عبدالقادر گيلاني و حضرت شبلي ـ رحمة الله عليهم اجمعين ـ . و دو کس از اصحاب ـ رضي الله عنهما ـ در شهر کرکوک حضرت عزير و حضرت دانيال و حضرت حنين ـ عليهم السلام ـ و در شهر موصل حضرت شيث و حضرت يونس و حضرت جرجيس و قدمگاه حضرت خضر ـ عليهم السلام ـ .و در شهر عُرفه مولد حضرت ابراهيم و منجنيق و در شهر حلب حضرت زکريا ـ عليه السلام ـ و در شهر سلمين حضرت نبي نوا، و در شهر حمص خالد بن وليد و عبدالله بن عمر، و در شهر شام شريف حضرت يحيي¬ـ عليه السلام ـ و معاويه و حضرت بلال و ده صحابة ديگر و حضرت امّ سلمه وحضرت سکينه وحضـرت حبيبه؛ از ازواج مطهّـرات ـ رضي الله عنهنّ اجمعين ـ وحضرت ميمونه، جارية رسول الله، و حضرت شيخ محيي الدين ابن العربي و حضرت ابي درداء و حضرت دحية کلبي و ربوه که مقر حضرت عيسي و مريم است و حضرت شمس تبريزي ـ رضوان الله تعالي عليهم اجمعين ـ .

مزارات مدينة منورهو در مدينة منوّره اوّل مرتبه بهترين عالم آن حضرت صلي الله عليه و [آله و] سلّم، بعد از آن، يار غار، بعد از آن حضرت عمر، بعد از آن امّ المؤمنين [کذا؟] فاطمه زهرا [س].صورت مقرّ ايشانان چنين است که در درون مسجد مدينة منوّره گنبدي است از محل حجرة ازواج مطهّرات ساخته شده، الحال به حجرة سعادت مشهور است. درون حجره، يک پنجره مربع است پوشش دار. درون پنجرة مذکوره مقداماً، آن سرورگان کمال [يعني رسول الله] است. سر مبارکشان به جهت غرب و پاي مبارک شان به طرف شرق، روي مبارکشان به جهت کعبة الله مي¬باشد و حضرت يار غار، سر خود را به زانوي مبارک آن حضرت گذاشته، مؤخّراً خوابيده و حضرت عمر هم اين چنين سر خود را به زانوي مبارک يار غار گذاشته، از شان هم مؤخرا بعيده [کذا]، هر سه ايشان درون همان پنجره مربع مي باشند. و حضرت فاطمه زهرا [س] هم درون آن حجره سعادت است. اما از همه ايشان موخرا. يک پنجره پوشش دار علاحده است. درون آن پنجره مي باشند، بهذه الصورة.

بقيع و ديگر مزاراتاز مسجد مذکوره تخميناً پنج صد قدم راه هنوز علاو‌تر، به طرف شرق راه مي‌روند، دروازه شهر است. از دروازه بيرون بي‌واسطه ديواري است مربّع به قد آدم؛ ازاين رکن تا رکن ديگرش تخميناً پنج صد قدم راه باشد. در يک رکن شرقش گنبزي است [کذا] درون آن گنبز حضرت عثمان مي باشد. در اطرافشان اهل و اولاد خانه دادن [خاندان] و اصحاب و ياران و امامان و مسافـرين و مجـاوريـن از حد فزون مي باشند. آن ديوار محيط مربع را جنّت البقيع گفته مي شود. در آنجا معجزة صريح است که اين قدر مخلوق مدفون مي شوند، المدام نصفش خالي مي باشد! در طرف قطب شمالي مدينة منوّره تخميناً يک ساعت نجوم راه کوه اُحُد مي¬باشد. در دامن آن کوه سيد الشهدا، امير حمزه مي باشد، مع شهيدان ديگر، و با همراهي دندان مبارک. آن عزيزان در هر جايي که مرحوم گَشتند، در آنجا مدفون شده [اند].

وصف مسجد الحرامديگر با وجود عجز از ادارک شخص از شمايل کعبة الله هم چيزي را به زبان آورده شود بلکه آدماني که از ديدن عاجزند، شنيدن را هم به خود غنيمت داشته باشند. بدانيد و آگاه باشيد که کعبة الله بيت مربّع مي باشد، ميانة مسجد الحرام. باب بيت شريف قد آدم بالا در طرف شرق، نزديک به رکن حجر الاسود است؛ و چاه زمزم هم در طرف شرق بيت شريف برابر باب مي¬باشد و مقام ابراهيم هم در طرف شرق بيت شريف نزديک به رکن عراقي مايل مي باشد. ميانة اينها تا بيت شريف تخميناً بيست و پنج گز شرعي باشد. هنوز علاوتر بالاي زمزم، گنبزي است و بالاي گنبز ايواني است، مقام شافعي مذهبان است، و در طرف شمال بيت شريف، حطيم است. ديوار او را از ميان بند آدم بالاتر بَر در بَر ديوار بيت شريف مي¬باشد. درون حطيم سنگ سياه است. مَفرش، او را حِجر اسماعيل گفته مي شود و در شمال حطيم ايواني است مربّع، مقام حنفي مذهبان است، و در طرف غرب بيت شريف، ايواني است، مقام مالکي مذهبان است. و در طرف جنوب بيت شريف نزديک به رکن حجر الاسود است، ايواني، مقام حنبلي مذهبان است و الله اعلم. اگر بالفرض مضايقه باشد هر مذهب در مقام خود نماز مي کنند و الاّ مذاهب اربعه در اطراف کعبه مخير مي باشند.بناي بيروني بيت شريف از سنگ مرمر سياه مي¬باشد و درونش در برابر باب مسقف شده. به اين غريب معلوم نگشت که تحت سقف شريف مجوف و يا مسقف، اما از باب بالا مجوف مي¬باشند. بناي درون از سنگ مرمر سفيد، گويا مظهر نور اللهي باشد، و بيرون بيت شريف پوشش سياه دارد. ميانة آن پوشش مدوّر، چند آيه و حديث به خط الثلث مکتوب گشته، به سيم طلا، و سرادق باب شريف علاحده اصلش سبز گل، روي او از آيه و حديث به خط الثلث مکتوب شده از سيم طلا از تشخص و پوشش درون بيت شريف، و از استوانة شريف و از سقف بيت شريف بنده عاجزيم از بس¬که آن وقت اسعد الساعات که کسي به آن منزل مشرف مي¬گردد، به تعمق مأمور نمي باشد. هرکس به حال خود نماز و زاري و تضرّع مشغول مي باشد. اين قدر هست که پوشش شريف سرخي مطلا مي¬نمود، و سه استوانه هم قتار [کذا] بود، و سقف بيت شريف اصلاً منظور نگشته، ميانة مقامات و بيت شريف را مطاف گفته مي¬شود؛ يعني محل طواف بهذه الصورة.از مسجد الحرام بيرون در طرف شرقش بي واسطه کوچه است. يک سر کوچه طرف کوه صفا مي رود، و سر ديگرش طرف کوه مروه مي رود. صفا در جنوب است و مروه در شمال. ميانه اينها تخميناً سه صد قدم و يا چهارصد قدم راه مي‌باشد. الحال روي آن دو کوه را تعمير نموده اند، از پايين تا بالا به خيال آدم مي گردد که خانه ها بالاي يکديگر انداخته باشند، يک کوچة مذکوره مسجد الحرام است، ديگرش تعمير مخلوق [؟] در ميان راه صفا و مروه از روي ديواره مسجد الحرام به شکل مناره از قد آدم بالاتر جاي سنگ سبز داده، برويش خط نوشته‌اند. طرف ديگرش را هم روبه روي او چنين ساخته اند. آنها علامت ميلين اخضرين مي باشد. ادراک تشخص اين غريب همين قدر بود. مکتوب گشت. کسي اين رساله را سرتاپا خوانده و يا استماع نمود تعمق مي کرده باشد، از مقدار منازل ممالک و از اوضاع احوال حجاج نوعي آگاهي يافته، مسرتي به قلب ايشانان ميسّر گشت، بناءً عليه سرور السامعين نام گذاشته شد.با وجود زبون احوالي چيزي اگر مقوله به زبان آورده شد تا که بعد از حيات مستعار هم ميانة ياران، سبب يادآوري گرديده باشد. اميد از اهل اصلاح اين است که نقصان دراين رساله منظور گردد، او را به صلاح آورده، قصور اين غريب را به صحيفه گذراني مکتوب داشته باشند، بلکه خيريت طرفين باشد. تمت. تمّت الرسالة الميمونة المستطاب بعون ملک کريم وهّاب.

فصلنامه میقات ش 91


ویدیو مرتبط :
احکام هزینه حج