فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



تلاش نمی‌کردم به سمت فیلم روشنفکری بروم/ همه می‌توانند با یک ماه کلاس فشرده فیلمسازی بیاموزند


خبرگزاری فارس_زهرا قزیلی: فیلم سینمایی «خشم و هیاهو» از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. از معدود دفعاتی است که داستان یک فرد مشهور و فساد اخلاقی‌اش در سینمای ایران روایت می­‌شود و از آن­جا که چند نمونه‌ واقعی هم دارد - از جمله مشهورترین آن‌ها ماجرای شهلا جاهد و ناصر محمد­خانی است که موقعیت بحرانی فیلم شباهت قابل‌توجهی به آن دارد - توجه مخاطبان در جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد. بسیاری از کارشناسان معتقد بودند این فیلم در اکران به تنهایی می‌تواند پدیده گیشه باشد اما اکران نوروزی و قرار گرفتن در کنار فیلم‌های کمدی و جدی دیگر، هنوز آنگونه که شایسته است فیلم دیده نشده است. در بخش اول گفت‌وگو با هومن سیدی درباره داستانگویی فیلمش و روایتی که برای بازگویی قصه در نظر گرفته، توجه به مخاطب و ساخت آثاری که سطح سلیقه مخاطب را نازل می‌کند صحبت کردیم که از نظرتان می‌گذرد:

زندگی پیچیده است/ به راحتی نباید قضاوت کرد

فیلم با جمله ای از ویلیام فاکنر آغاز می شود و نام فیلم هم از رمان مشهور «خشم و هیاهو» برگرفته شده است . رمان فاکنر حاوی چند زوایه دید است و سرهم نهادن از حکایت چند راوی است همین دلیل باعث شد نام فیلمی که تلاش کردید با ماهرانه ترین نوع ممکن داستان را با پیچیدگی و پس و پیش کردن وقایع آن هیجانی و دلهره آور روایت کنید، از رمان فاکنر اقتباس کنید یا دلیل دیگری وجود داشت؟

بن مایه اصلی حرفی که در فیلم وجود دارد و باید روی آن تمرکز می کردیم این بود که به راحتی راجع به یک جریان  نباید نظر دارد و بیرون گود قرار گرفت و درباره یک زندگی نظر داد. زندگی پیچیده تر از این حرف هاست. لزوما آن جریانی که به چشم می بینیم و ذهن ما آن را واقعی تلقی می‌کند، می تواند واقعی نباشد و می تواند وجه دیگری هم داشته باشد و واقعی تر از آن باشد که ما فکر می کنیم. ما چون هیچ گاه امکان شنیدن و دیدن تمام وجوه را نداریم به راحتی قضاوت می کنیم و اجازه می دهیم احساسات ما بر عقل غلبه کند. به طور مثال در یک دعوای زناشویی به خودمان اجازه می دهیم تقصیر را به گردن یکی از طرفین بیندازیم . قرار بر این است که «خشم و هیاهو» برای لحظه‌ای تماشاگر را به خودش بیاورد و به این مهم فکر کند که در یک لحظه نمی تواند درباره شخصیت های داستان نظر بدهد و قضاوت کند. به همین دلیل نوع روایتی که انتخاب شد که در نوع مرسوم ادبیات و فیلمنامه نویسی، سینما ، تئاتر و تمام گونه های دیگر تصویری یا ادبیاتی موجود است انتخاب شد . احساس کردم  این نوع روایت برای این نوع پیام انتخاب درست تری باشد ما هر دو شخصیت را نشان می‌دهیم نه تنها برای دیده شدن بازی‌ها یا خندیدن یا هر چیز شبیه به این... این اتفاقات هر کدام می تواند واقعی باشد و ما راحت نمی توانیم به ضرس قاطع یک فرد را متهم و دیگری را مبرا از خطا و لغزش بدانیم

در داستانگویی مدیون رمان خشم و هیاهو هستم

برگرفتن نام فیلم از رمان «خشم و هیاهو» را بفرمایید

درست است که این رمان به فیلمنامه من و بالعکس ربطی ندارد اما بعد از خواندن این رمان دغدغه نگارش این نوع فیلمنامه به ذهنم رسید. من خودم را یک جورهایی مدیون این رمان می بینم برای نوشتن این فیلمنامه درست است که تاکید می کنم هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند.

دو کاراکتر، مصداق اصلی خشم و هیاهو هستند/ از آثار بزرگ یاد می گیرم

 

با خواند این رمان به سمت داستانگویی در سینما رفتید؟

بله. احساس کردم این دو کاراکتر اصلی من مصداق اصلی نام رمان هستند هر دو مصداق اصلی هم خشم و هم هیاهو هستند. اعتقادم این است که خود کاراکترها یک حرکت رو به جلویی دارند و خودشان برای خودشان اسم می یابند و برخی لحظات را تعیین می کنند. احساس می کردم بعد از نوشتن کل فیلمنامه چقدر یک کاراکتر را خشم نوشتم و دیگری را هیاهو. فکر کردم این اسم شاید درست باشد . البته مقیاس فیلمنامه و رمان کار خطایی است اما من یاد گرفتم که از آثار بزرگ استفاده کنم ، بهره بگیرم و تلاش کنم برای یادگیری بیشتر.

شخصیت ها کدام نزدیک به خشم و کدامیک بیشتر به سمت هیاهو رفتند؟

برای من «خسرو» داستان خشم است و «حنا» هیاهو. آنونس را هم بر این مبنا ساختم یکی را کاملا خشم و دیگری را کاملا هیاهو.

خسرو خانواده دوست است

این خشم خسرو از کجا می آید؟ خشم خسرو، عصبی بودن، نگران بودنش، حتی دل لحظه های احساسی  هم آرامش ندارد.

بیس فیلمنامه را که می نوشتم خسرو رادر دو وزنه قرار دادم جایی که از خودش تعریف می کند فکر کردم که باید خودش را درست تعریف کند بدون ایراد و بی نقص . این دم دستی ترین نگاهی است که در لحظه اول به فیلمنامه نویس ارجاع می دهد  اما هرچه جلوتر رفتم به دم دستی بودن این نوع معرفی بیشتر پی بردم. خسرو باید وقتی از خودش تعریف می کند بگوید فردی هستم که عصبی می شوم و پرخاش می کنم من این ایرادها را دارم اما لزوما خانواده برایم مهم است. وقتی خسته است به خانه می آید با بچه بازی می کند اما جنبه اش را ندارد زود از کوره درمی رود.

فرد عصبی لزوما گناهکار نیست/ تلاش کردم تصویر یک فرد واقعی را به نمایش بگذارم

با این معرفی پس زمینه به مخاطب می دهید که در انتها مخاطب قضاوت خودش را داشته باشد؟

حتما همینطور است. آدمی که عصبی و پرخاشگر است لزوما گناهکار نیست. اگر داد و بیدار می کند لزوما قاتل نیست. شکل و شمایلی که خسرو از خودش ، همسرش (تینا) و حنا روایت می کند کاملا به گونه ای است که هر جور  دل خواهش است آن ها را تعریف  می کند. جلوتر که می رویم حنا هم همین کار را می کند. در روایت حنا، خسرو آدم بسیار ضعیف و متزلزل است کسی که به او آسیب وارد می شود. کسی که همسرش او را مورد توهین و تحقیر قرار می دهد (رفتار تینا با خسرو در ماشین). کسی که به عنوان یک مرد زار می زند و خواسته اش را درخواست می کند،کسی که دیگر آن غرور را ندارد (فصلی که حنا تعریف می کند). این تعاریف (خسرو و حنا) تنها دارای یک جریان های واقعی مشترک هستند خسرو در هر دو روایت با بچه اش تند است. تلاشم این بود تمام لکه هایی که وجود دارد و در کنار هم قرار می گیرد به گونه ای باشد که  تصویر یک آدم غیرواقعی را نبینیم.  چون خسرو از خودش تعریف می کند، لزوما آدم خوب مهربان و خانواده دوست نبینیم و از روایت حنا چیز دیگری به مخاطب ارایه شود. من همه تلاشم این بود که یک آدم ببینیم اگر در بخشی از فیلم مجبور است که از خودش تعریف کند عصبی بشود و فریاد هم بزند اما کار اشتباه هم می کند.

انتخاب نکردم قصه یا ضد قصه جلو بروم/ بسیاری از ترس، تجربه نمی کنند

بعد از ساخت «خشم و هیاهو» به سمت داستانگویی خواهید رفت.

من هیچ وقت انتخاب نکردم که چه باید بکنم. الان قصه تعریف کنم یا ضد قصه جلو بروم چیزی که همیشه تلاش می کنم آن را حفظ کنم و بخش زیادی از دوستان مخالف آن هستند تجربه گرایی است. بسیاری عنوان می کنند جای تجربه در سینما نیست و اشتباه بحث تجربه گرایی را تلقی می کنند. معتقدند اگر کسی قرار است تجربه کند برای خودش و درخانه تجربه کند . این حرف زمانی درست است که فرد الفبای سینما را بلد نباشد . اما کسی که حرفه اش فیلمسازی است اساسا  امکان این وجود ندارد که تجربه نکند. حالا افرادی می ترسند که نکند خراب کنند و سرمایه از بین برود ورود به دنیای تجربه کردن نمی کنند افرادی هم هستند که نترسند و تجربه می‌کنند .

برایم مهم نیست ماحصل تجربه کردنم چه می شود

شما جزء دسته دوم هستید

فکر می کنم این طور است . برایم مهم نیست ماحصل آن تجربه چه می شود مهم این است که یک جریان جدید را تجربه کنم اسمش هرچه که می خواهد باشد.

اگر قرارباشد تقلید کنم کارگردانی را کنار می گذارم

به اسم و عنوان آن جریان کاری ندارید

اصلا. من اینجوری حالم خوب است .به طور مثال اگر قرار باشد من کارهایی که یک کارگردان مثل فرهادی انجام داده من هم انجام بدهم برای من چیزی ندارد اگر این گونه باشد کارگردانی را می گذارم کنار و به سراغ بازیگری می روم.

برخی از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند

حتما برای مخاطب هم ارزش دیدن ندارد دیدیم کارهایی که کپی هایی از کار کارگردان دیگر بودند و هیچ گاه نتوانستند نظر مخاطب را جلب کنند.

متاسفانه افراد بی مایه و کم مایه وجود دارند که از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند تمام تلاششان را می کنند که هیچ کس قدمی برندارد. دو نوع حسادت داریم یکی منجر به پیشرفت و ترقی می شود و دیگری باعث می شود که نه خداوند و نه خلق خداوند از فرد راضی و خشنود نباشد. متاسفانه از این دست آدم هایی که خانه نشین هستند و قلم و کاغذ دارند و فکر می کنند تنها قلم و کاغذ داشتن لزوما فرهیختگی است زیاد هستند. کسانی که در خانه نشستند و فکر می کنند هیچ کس آن ها را کشف نکرده و این افراد بزرگترین آرتیست های کره زمین هستند و تریبونی به آن ها داده نمی شود برای خودنمایی. همانقدر فیلمس


ویدیو مرتبط :
کلاس خصوصی یا لوح فشرده ...!!