روایت پرویز اسماعیلی از سیره مدیریتی شهید علی عاصمی


بچه‌های تخریب یک تلویزیون ۱۲ اینچ سیاه و سفید را برای خانواده علی‌آقا بردند تا حوصله‌شان سر نرود. علی، بر افروخته تلویزیون را برگرداند و با عتاب به بانیان این کار گفت "رزمنده‌ها واجب‌ترند یا خانواده من؟!"

روایت اول:

به گزارش سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،پرویز اسماعیلی در یادداشتی در صفحه اجتماعی خود گریزی به زندگی‌ و سیره مدیریتی علی عاصمی در دوران دفاع مقدس زده است.

دوره‌های آموزشی از قبیل آمادگی‌های رزمی،انفجار، نقشه‌خوانی و نجوم، یا حتی مقررات بین‌المللی مربوط به اسرای جنگی در میان کوه‌های اطراف کرمانشاه و مکانی به نام "تنگه کنشت" انجام می‌شد.

اگر به هر دلیلی مثل تلفن زدن یا استحمام به شهر می‌آمدیم،مجتمع فرهنگیان کرمانشاه (باختران آن روزها) محل استقرار موقت بچه‌های تخریب بود.

برای خانواده علی عاصمی، آپارتمانی در نظر گرفته بودند. گفت زیاد است. به آپارتمانی رفت که اتاق‌هایش انبار و ... بود. فقط یک اتاق را گرفت. کف اتاق هم به جای فرش، پتوهای مشکی رنگ سربازی بود. با کمی لوازم اولیه خورد و خوراک.

بچه‌های تخریب یک تلویزیون ۱۲ اینچ سیاه و سفید را برای خانواده علی‌آقا بردند تا حوصله‌شان سر نرود. علی، بر افروخته تلویزیون را برگرداند و با عتاب به بانیان این کار گفت "رزمنده‌ها واجب‌ترند یا خانواده من؟!"

غروبی بود. همه خسته بودند. اما خستگی علی و بچه‌ها، معمولا با حضور رسول برطرف می‌شد. علی، رسول را آورد، روی موتور نگاه داشت و نگاه کرد ... نتیجه شد همین تصویر.

آخرین نگاه‌های علی؛ هم به رسول عاصمی عزیز، هم به ما.

روایت دوم:

علی عاصمی برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچه‌ها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و سه نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا ماموریتی را تمام کنند.

عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده می‌کرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدودا ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا. این بمب‌ها به منازل مردم می‌خوردند و گاها عمل نمی‌کردند اما ... هفته پیش اکبر وعظ برای خنثی کردن یکی از همین‌ها رفته بود که شهید شد.

علی، برای مراسم اکبر به تهران آمد، اما بقایای ماسوره همان بمب را همراه آورد و تا پاسی از شب، منزل ما مشغول بررسی آن بود. به نتیجه رسید و گفت: 《سیستم انفجاری بمب، سه وضعیتی است. در اولین حالت با برخورد با زمین منفجر می‌گردد؛ در غیر این صورت پس از مدتی توقف در محل (با عمل یک تایمر مینیاتوری) منفجر خواهد شد و جمعیت بیشتری را خواهد کشت و در غیر اینصورت؛ هرگونه تکانی به بمب باعث می‌گردد که ساچمه کوچک داخل بالشتک کائوچویی حرکت کرده و به فلز کوچک هادی جریان بخورد و با اتصال جریان الکتریکی، بمب عمل نماید.》

علی افزود:«اکبر با شهادت خود راه جدیدی را در خنثی‌سازی این بمبها باز کرد، اما نباید شهید دیگری روی این بمب‌ها بدهیم و ....».

درست در همین ساعات، بعد از ظهر شنبه ۱۳ دی ۱۳۶۵ علی عاصمی به همراه محسن گردن صراحی، داود پاکنژاد و احسان کشاورز در حال خنثی کردن یکی از همین بمب‌ها دسته جمعی پرواز کردند. تقریبا چیزی از پیکر پاکشان هم در این دنیا نماند. اگر عمری باشد در باره هر یک خواهم نوشت.

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
تفحص سیره شهید پرویز حیدری