گشت و گذار در موزه‌های یادآور انقلاب


گشت و گذار در موزه‌های یادآور انقلاببرترین ها/ «زمستان می‌رود و روسیاهی به زغال می‌مانَد.» هرچقدر هم روزها تبدیل به وقفه‌های کوتاه میان شکنجه، دستگیری، هجوم و جنگ شوند. هرچقدر هم پنجره‌ها با خست تمام نور آفتاب را پشت سیاهی‌هایی که آدم‌ها به تن‌شان نشانده‌اند، پنهان کنند. هر چقدر هم زخم‌ها روی تن آدم‌های ایستاده در مقابل ظلم، دهان باز کنند و هر چقدر غُره انفجار توی گوش‌های این آدم‌ها بپیچد، باز هم زمستان می‌رود و روسیاهی به زغال می‌مانَد.
این پیام و گفتار محل‌هایی است که در این شماره به آنها سر زده ایم. مراکزی که زیر عنوان موزه از آنها بازدید می‌کنیم اما بدون شک لحظاتی را بازسازی می‌کنند که به جان زندانی‌های سابق در این مکان‌ها زخم می‌زنند. موزه شهدای هفتم تیر، موزه عبرت ایران، زندان سیاسی باغ موزه قصر و البته باغ موزه دفاع مقدس که فضای فراخ آن به یاد آدم می‌آورَد که راه پرواز همیشه باز است. پیشنهاد ما برای تعطیلات آخر هفته، بازدید از چند موزه نام آشنا در کنار تماشای فیلمی‌از جشنواره است که همگی یک فیلمنامه مشترک دارند؛ «ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم»

موزه شهدای انقلاب اسلامی
وقتی دفتر حزب جمهوری اسلامی، موزه می‌شود
سال 1360 است و گرمای تیرماه بیداد می‌کند. از ساختمان حزب جمهوری اسلامی‌جز ویرانه و تیرهای خمیده چیزی باقی نمانده است. چنارهای جوان خیابان از خرابی پنجره‌ها توی ساختمان سرک می‌کشند و آدم‌ها در نور بی رمق غروب و لامپ ها، دنبال نفس‌های گرفته زیر خاک و غبار ساختمان می‌گردند.
سید محمد بهشتی؛ دبیر کل حزب جمهوری اسلامی‌به همراه 72 تن از همراهانش در این ساختمان و هنگام برگزاری جلسه حزب، در پی یک بمب گذاری به شهادت رسیده اند. اینجا سرچشمه است. جایی حوالی میدان بهارستان. روزهای کشدار تابستان روی روز هفتم توقف کرده اند تا تقویم‌ها سالروز شهادت محمد بهشتی و یارانش را در برگ‌های شان ثبت کنند. بعد از وقوع انفجار، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی‌سال‌ها به صورت مخروبه باقی می‌مانَد.
اما سال‌های 88 و 89 کلید تغییر این محل به یک مرکز فرهنگی زده می‌شود. حالا سه سال است که مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب جا پای ساختمان حزب گذاشته و موزه آن نیز با نام شهدای هفتم تیر در عرض سه ماه گذشته فعال شده است.

نام شهدا بر سر در مسجد «هفتادودوتن»
دفتر حزب جمهوری اسلامی‌ایران سی و چهار سال پیش و در پی بمب گذاری گروهک منافقان تبدیل به یک بنای مخروبه شد. ساختمانی که امروز جای آن بنا را پر کرده، با آنکه شباهتی به شمایل ساختمان قدیمی‌حزب ندارد اما نام شهدای آن روز را زنده نگهداشته است.
پشت آجرهای قرمز رنگ و یکدست این بنای سه طبقه و زیر نام شهدای هفتم تیر، فعالیت‌های فرهنگی زیادی در حال انجام است. نام شهدایی که موزه با نام آنها خوانده می‌شود، بر کاشی‌های لاجوردی و فیروزه ای سردر مسجد هفتاد و دو تن، در بیرون از مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب نقش بسته و برای هر شهید نیز محراب کوچکی در سایه گنبد آن مهیا شده است.

سالن اجتماعات و نمایش فیلم
مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب وسعتی برابر با 22هزار متر دارد. به همین خاطر بازدیدکنندگان از این مجموعه فرهنگی و موزه شهدای هفتم تیر می‌توانند از ورودی‌های مختلفی که در اطراف این مجموعه تعبیه شده برای تردد استفاده کنند. در اصلی این مجموعه در شرق آن واقع شده و از مسیر میدان بهارستان و کوچه شهید صیرفی پور قابل دسترسی است.
درهای دیگر این مجموعه فرهنگی در قسمت‌های شمالی و شرقی آن واقع شده اند. مزیت مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب، در کنار موزه ای که به نام شهدای هفتم تیر مزین شده برخورداری از یک سالن اجتماعات با ظرفیت 500نفر است. به خصوص که هر از گاه در این سالن، فیلم‌های اکران شده سینمایی نیز به نمایش در می‌آیند. علاوه بر آن، سالن حسینیه این مجموعه فرهنگی نیز ظرفیت پذیرش چهار تا پنج هزار نفر جمعیت را برای برگزاری برنامه‌های فرهنگی و متنوع داراست.

یادگار شهدای هفتم تیر
لباس- کتاب ها- دستنوشته‌ها و هر آنچه از شهدای هفتم تیر به یادگار مانده حکم وسایل موزه ای را در مجموعه شهدای انقلاب پیدا کرده‌اند. در میان دیواره‌های کنگره دار و روشن این موزه سه سالن راهرو مانند طراحی شده است. دیواره‌های شیری در هر دو سو تصاویر 73 تن شهیدان هفتم تیر سال 60 را در معرض دید بازدیدکنندگان می‌گذارند.
زیر سقفی که با دریچه‌هایش نگاه و نور آسمان را به میانه موزه می‌کشد، ویترین‌های شیشه‌ای ایستاده اند که یادگارهای شهدای هفتم تیر را مانند گنجینه ای بی مثال حفاظت می‌کنند. چند خطی از پیچ و خم‌های زندگی شهیدان هفتم تیر هم اینجا پیدا می‌شود. چون خلاصه زندگی هر شهید را به همراه تصویر نقاشی شده از چهره او، می‌توان در میان سالن‌های این موزه یافت. تهیه این مختصر زندگینامه در مورد مجروحان بمب‌گذاری هفتم تیر نیز انجام شده و فراز و نشیب زندگی 19 تن مجروح این واقعه نیز در سالن 300متری این موزه به نمایش درآمده است.

بازخوانی تاریخ در کنار مکان‌های مفرح
گنبد را درست چند قدم آن‌طرفتر از موزه شهدای هفتم تیر بنا کرده اند. جایی که نامش را «یادمان شهدای هفتم تیر گذاشته اند» و نقطه ای را نشان می‌دهد که بمب کار گذاشته شده، در آن محل منفجر شده است. خاطره تمام افرادی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی‌به شهادت رسیدند در همین نقطه ماندگار شده است. اما مزارهای حیاط مجموعه بر حضور دو تن از شهدای گمنام نیز در فضای مجموعه صحه می‌گذارند.
پله‌هایی که از محل یادمان شهدای هفتم تیر به سالن اجتماعات متصل می‌شود بازدیدکننده را در محوطه بیرونی به یک آکواریوم وسیع با انواع مختلفی از ماهی‌ها می‌رساند. کلینیک مشاوره، مهدکودک و پیش دبستانی، رستوران، فست فود، محلی برای قرارهای ملاقات و مرکز فروش وسایل فرهنگی نیز در فضای مجموعه شهدای انقلاب تعبیه شده اند تا با ارائه خدمات به بازدیدکنندگان لحظات خوبی برای آنها رقم بزنند. به خصوص که مرکز فروش وسایل فرهنگی از وجود دو قفس بزرگ و دیدنی شامل انواع پرندگان نیز بهره مند است.

موزه عبرت ایران
شکنجه پشت شیشه‌های تاریک
دیوارهای سیمانی قد کوتاه از یک طرف و دیواره ای طویل که با آجرهای بهمنی بالا آمده است از دیگر سو، در یک نقطه مشترک به هم می‌رسند. نقطه ای که رنجنامه بسیاری از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب از آن آغاز می‌شود؛ در ورودی موزه عبرت ایران در حوالی میدان امام خمینی و خیابان فردوسی. کادیلاک‌های مشکی پارک شده در حیاط موزه، از نمای روبرو و با چراغ‌های خاموش آنقدر خوفناک هستند که تصویر پا به پا شدن ماموران ساواک زیر سایه درخت‌ها یا پشت دیوار را در خیابان‌های چهل سال پیش تهران بازسازی کنند.

از خود گذشتگی از جان گذشته ها
در یک چشم به هم زدن می‌توان ساواکی‌های کت و شلوارپوشی را مجسم کرد که بی هیچ حرف و حدیثی، متهم را از نزدیکی خانه یا محل کار، کَت بسته به این محل می‌آوردند تا به دست شکنجه گرهای کمیته مشترک ضد خرابکاری بسپارند. پشت آن درهای فلزی سبز که میله هایش تنها دو انگشت با هم فاصله دارند خبرهای ناخوشی بوده که سیاهی شیشه‌ها مامور پنهان کردن آنها می‌شدند.

آن سوی پرده‌های سیاه چشم بند
شاید هیچ کدام از کسانی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری بازجویی و شکنجه شده اند، فضای اتاق‌های این شکنجه گاه را درست و حسابی به چشم ندیده بودند؛ چرا که چشم بند مجرمان سیاسی، اغلب اوقات، دنیای تاریک آنها را در این محل سیاه تر می‌کرد؛ اتاق‌های سقف کوتاه و تاریک، وسایل شکنجه و درهایی که از پایین تا بالا با چند قفل و بست، چفت می‌شدند. حتی ضبط صوتی هم که با آن اعصاب زندانی را تا حد جنون تحریک می‌کردند سر جایش روی نشیمن صندلی فلزی این کمیته آرام گرفته است.
بالای بعضی دیوارها، اما عکس شاه و فرح هست کنار قاب عکسی که خنده ولیعهد را قاب گرفته. دیوارهای اتاق افسر نگهبان یکی از آن دیوارهاست. جایی که زندانی به محض ورودش به کمیته، از آن سر در می‌آورده. وسایل اش را می‌گرفتند و او را با لباس زندانی و چشم‌های بسته روانه سلول می‌کردند.

وقتی شقاوت به نهایت می‌رسد
شماره‌های روی قفسه‌های سبز رنگ می‌گویند تعداد زندانیان کمیته مشترک ضد خرابکاری در آن واحد، به صد تا دویست تن هم می‌رسید. لباس‌ها و وسایل زندانی‌ها را در این محفظه‌های فلزی نگه داشتند. زندانی با چشم بند و لباس‌های سرتاپا خاکستری روانه سلول و بارها روانه اتاق «آپولو»، «قفس داغ»، صندلی داغ و اتاق «تمشیت» می‌شد و شاید از زیر دست شکنجه گرهای ساواک زنده بیرون نمی‌آمد. آنچه از اتاق‌های شکنجه آن روزها در موزه عبرت بازسازی شده، تخت‌ها و صندلی‌هایی هستند که گوشت و پوست زندانی‌ها را با بست‌های فلزی به آنها ثابت می‌کردند.
کلاه فلزی بر سر آنها می‌گذاشتند و با شلاق، پاهای برهنه شان را سیاه و کبود می‌کردند. گاهی وقت‌ها هم با ولتاژ غیرکشنده برق، به نقاط حساس بدن زندانی شوک الکتریکی می‌دادند تا از زبان آنها حرف بکشند. مجرمان سیاسی در قفس‌های کوچک فلزی زندانی و داغ می‌شدند و روی صندلی‌های گُر گرفته آهنین شکنجه می‌شدند. نمونه وسیله‌های شکنجه در چند قدمی‌غرفه وصیت نامه در موزه عبرت ایران نگهداری می‌شود. اینجا وصیت نامه‌هایی پیدا می‌شوند که چند دقیقه مانده به اعدام مجرمان توسط آنان نوشته می‌شد اما هیچوقت به دست اعضای خانواده اعدامی‌ها نمی‌رسید.


باغ موزه دفاع مقدس
خاطره روزهای جنگ
قلب اراضی عباس آباد و همسایگی با مجموعه‌های فرهنگی پایتخت همچون کتابخانه ملی، باغ کتاب تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی و باغ هنر، باغ موزه دفاع مقدس را به حلقه مراکز فرهنگی پایتخت اضافه می‌کند. درست مانند تصویری که نمای هوایی این باغ موزه برای بیننده خلق می‌کند. این تصویر به یک قلب تپنده سبز می‌مانَد با رگ‌هایی که در پهنه سبزرنگ آن جاری شده‌اند؛ مسیرهای باریکی که تصاویر روزهای دفاع از میهن را برای آدم‌ها زنده می‌کنند.
مطالعه برای ساخت این فضاها در باغ موزه دفاع مقدس، بیشتر از ده سال پیش آغاز شد و از میان گروه‌های طراح مجموعه 42 اثر برگزیده شدند تا نتیجه طراحی برگزیدگان این فراخوان، شکل فعلی موزه را با مزار شهدای گمنام در مطلع مجموعه و هشت تالار در پهنه آن رقم بزند. کیوسک‌های اطلاعاتی در گوشه و کنار این مجموعه سر بر آوردند و صفحات نمایش لمسی موجود در آنها برای ارائه اطلاعات، به گفته‌های فرماندهان دوران دفاع مقدس و اسناد معتبر ملی و بین المللی استناد کردند.

از ایران باستان تا روزهای انقلاب
تالار آستانه موزه دفاع مقدس که رخ می‌نماید، نوای الله اکبر در فضای تالار طنین می‌اندازد. اینجا می‌توان تصاویر بناهای ایران را روی قوس دیوارهای سفید مشاهده کرد. طراحی بر دیوارهای تالار که به عهده ویدئو پروژکتورها گذاشته شده به نقشه ایران باستان و تصویر مینیاتوری از جنگ خیبر می‌رسد. گذر از تاریک- روشنای دالان مشاهیر یاد چند تن از مبارزان انقلاب مشروطه و استبداد و استعمار را طی صد سال گذشته زنده می‌کند.
کمی‌آن طرفتر اما ویترین شیشه‌ای هست که تفنگ‌ها روی سکویش ردیف ایستاده‌اند و گل‌های میخک نشسته بر لوله‌های باریک آنها روزهای نخستین پیروزی انقلاب را یادآور می‌شود. شعارنویسی‌ها پا به میدان می‌گذارند و میخک‌های سفید را در خاطره سازی انقلاب 57 یاری می‌کنند.

لحظات آغازین جنگ تا آوارگی بانوان درراه مانده
صدام تکریتی، مصوبه شورای امنیت را پاره می‌کند. جنگ تحمیلی علیه ایران کلید می‌خورَد. این تصاویر در کنار لحظات آغازین جنگ قدم به قدم در تالار «حیرت و حقانیت» موزه دفاع مقدس پیش روی مخاطب بازسازی می‌شوند. مانیتور بزرگ تالار، آغاز جنگ را اعلام می‌کند. 480تجاوز زمینی و 150 تجاوز هوایی به خاک ایران. گوشه‌ای از عواقب این تجاوزها را آجرهای فرو ریخته روی نیمکت‌های واژگون مدرسه نشان می‌دهد. پنکه سقفی از کار افتاده و دیگر، عرق دانش اموزان پشت نیمکت را خشک نمی‌کند. تخریب شهرها، تخریب صنعت و دیوار آوارگانی که نگاه نگران بانوان جنگ زده را نشانه رفته، این تالار را به پایان می‌برد.

تصویر مردانگی‌ها
هجوم سراسری نیروهای بعثی عراق، در سکوت خبری رسانه‌های دنیا گم می‌شد. با این حال مردانگی مردم ایران در اعزام به جبهه‌های جنگ انکارناپذیر می‌نمود. تالار«دفاع» از این سکوت ناحق، پرده برمی‌دارد و لبخندهای رزمندگان را به هنگام حضور در سنگرها و نبرد در مقابل نیروهای بعث عراق تصویر می‌کند. اما این تمام نمونه‌های به جامانده از ایستادگی ایرانی‌ها نیست؛ ویترین شیشه ای هدایای مردم برای کمک به رزمندگان در همین تالار نگهداری می‌شود. قوس آرام دیوار پیش می‌رود و دیواره ای که با اهتزاز پرچم سه رنگ ایران آغاز شده بود، بیننده را به تالار «آرامش و مقابله» وصل می‌کند.
جایی که نیروهای عراقی بر یک پرده مه گرفته، به سمت بیننده هجوم می‌آورند اما به سرعت فراری می‌شوند. شجاعت و قدرت رزمندگان با بازسازی شلیک به تانک و ضرورت کم کردن فاصله برای هدف گیری آن به تصویر در می‌آید. با این حال رزمندگان از عملیات آبی، خاکی، هوایی و نبرد نفت کش‌ها سربلند بیرون می‌آیند، به طوری که نه سیم‌های خاردار جلودارشان است و نه معابر مین و سلاح‌هایی که بدن آنها را نشانه رفته است.

شهد شهادت، طعم پیروزی، نام ماندگار
فیلم زندگی اُسرای ایرانی در اردوگاه عراقی‌ها در حال پخش شدن است. اینجا تالار «شهادت» باغ موزه دفاع مقدس است و رد پای جانبازی، شهادت و آزادگی در نقطه نقطه تالار پیداست. پلاک‌های کوچه‌ها و خیابان‌های شهرها می‌گویند نام شهدا تا ابد زنده می‌مانند؛ افتخاری که در کنار حفظ مرز خاکی کشور در تالار «پیروزی» تکمیل می‌شود. حملات نیروهای بعث عراق دفع می‌شوند و روزنامه‌ها شادی مردم از این ایستادگی‌ها را تیتر می‌کنند.
تصاویر این روزنامه‌ها به همراه مکاتبات مسئولان کشور با صدام برای پایان جنگ در این تالار به نمایش درآمده است. تصویر صدام روی تابلویی سیاه و قرمز کلاژ شده و قدمی‌آن‌طرف‌تر طناب دار در عکس، انتظارش را می‌کشد. تالار «سرانجام» رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی‌را تصویر می‌کند با آیینه‌هایی که جای خالی امام در بالکن جماران را منعکس می‌کنند. خانواده امام در تصاویر این تالار با ایشان وداع می‌کنند و تشییع باشکوه امام با راهپیمایی‌های 32ساله روزهای پیروزی انقلاب در جوار هم قرار می‌گیرند.

فیلم با صدای واقعی شهدا
«ایستاده درغبار»؛ نخستین فیلمی‌است که تصاویر جنگ را با صدای بازیگران صحنه‌های واقعی زندگی به نمایش در می‌آورد. این فیلم که داستان زندگی شهید احمد متوسلیان را به تصویر می‌کشد بر روی صدای واقعی شهیدان همت و احمد متوسلیان ساخته شده است. به عبارت دیگر فضای فیلم با حضور بازیگران و به کارگردانی محمد حسین مهدویان بازسازی شده در حالی‌که دیالوگ‌های فیلم با صداهای واقعی شهیدان همت و احمد متوسلیان روی پرده می‌رود.
از طرفی برای جلوه دهی طبیعی به صحنه‌های فیلم، کادربندی‌ها در جاهایی توسط فیلمبردار شکسته شده و در بعضی از سکانس‌ها لرزش دست نیز به کمک فیلمبردار آمده تا صحنه‌های طبیعی تری خلق کند. زمان نمایش این فیلم، روزهای جشنواره فیلم فجر است و علاقه مندانی که بلیت‌های جشنواره را تهیه کرده باشند برای نخستین بار می‌توانند داستان زندگی شهیدان را با دیالوگ‌هایی تماشا کنند که بر زبان شهدا جاری شده است.

باغ موزه قصر
قصری که زندان و زندانی که موزه شد
زندان قصر نامش را از بنای دوره قجر وام گرفت. پایه تخت قاجار فتحعلی شاه را روی تپه ماهورهای اطراف تهران گذاشتند. یک قصر با شمایل قلعه نظامی‌که محل تفریح و استراحت شاه به حساب می‌آمد. این قصر اتفاقات زیادی را از سر گذراند. از کاهلی در نگهداری بنا گرفته تا نخستین تیک آف تاریخی توسط خلبان کوزمینسکی روس در زمین‌های قصر. اما بعد از روی کار امدن رضاخان با طراحی و نقشه کشی مارکوف روسی، تبدیل به زندانی برای مجرمان حکومت پهلوی شد و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی‌روی تعداد زیادی از مجرم‌های دوران پهلوی دوم را هم به خود دید.
از زمانی که زندان قصر برای تبدیل شدن به موزه در اختیار شهرداری تهران قرار گرفت 15- 16سال می‌گذرد. در روزهای بلند تابستان سال 1391 بعد از بازسازی و ترمیم زندان قصر، درهای این محل به عنوان باغ موزه قصر به روی بازدیدکنندگان گشوده شد. حالا در کنار بندهای زندانی که موزه مارکوف از زندان‌های دوره پهلوی اول و دوم به نمایش می‌گذارد، زندان سیاسی قصر هم خاطرات مقاومت‌های قبل از انقلاب 1357 را برای بازدیدکنندگان این موزه تصویر می‌کند.

خواب خوابیدن را در سلول‌های قصر می‌دیدند
توی این یک وجب جا همیشه آفتاب غنیمت است. زندانی‌ها لابد دنبال جرزی می‌گشته‌اند که یک باریکه نور توی سلول‌های‌شان بیندازد. اما دریغ که همان یک پلک نور هم در میان دیوارهای سیمانی و چرکمرد زندان‌های قصر پیدا نمی‌شدند. وضعیت فعلی سلول‌های نمور و چند وجبی زندان سیاسی که اینطور ماجرا را تعریف می‌کنند. روایت شفاهی زندانی‌های این سلول‌ها پرده از ماجرای دیگری هم بر می‌دارد؛ این‌که در همین یک- دو متر جا حداقل پنج- شش نفر زندانی را نگهداری می‌کردند. با افزایش زندانی‌ها کار بالا می‌گرفت و باقی زندانیان را هم روانه همین سلول‌های تنگ و تاریک می‌کردند.
بنابراین زندانی‌ها باید برای گذران وقت و جای خواب چاره‌ای می‌کردند. چون وقتی برای ایستادن آنها در یک سلول چند وجبی جا نباشد دیگر باید خواب خوابیدن را در این سلول‌ها دید یا برای باز شدن جا به سرویس بهداشتی سلول پناه برد. حکایت سلول‌های شب آخر هم که در دل اعدامی‌های زندان مانده است؛ چون این سلول‌ها محل نگهداری زندانیانی بوده اند که شب آخر عمرشان را سپری می‌کردند و طلوع خورشید فردا را نمی‌دیدند.

حمام کردن زیر آسمان برفی زندان قصر
دیوارهای سیمانی هواخوری زندان، انگار آسمان را نشانه رفته اند. به گفته راهنمایان زندان سیاسی قصر این دیوارها چند متر بلندتر از حد فعلی ساخته شده بودند به طوری که هر گونه نقشه فرار را در نطفه خفه می‌کردند. در عوض در میانه هواخوری حوضی وجود داشته که قطر یخ زدگی اش در این وقت از سال به بیش از بیست سانتی متر می‌رسیده این حوض محل استحمام زندانی‌ها در نبود امکانات بهداشتی در زندان بوده است. فرقی هم نمی‌کرده ظل آفتاب باشد یا دانه‌های برف از آسمان ببارد.


منبع: برترین ها


ویدیو مرتبط :
کلیپی زیبا از گشت و گذار درکاخ موزه رامسر