سرگرمی


2 دقیقه پیش

دانلود بازی اندروید

اندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفن‌های همراه و تبلت‌ها عرضه می‌نماید و ...
2 دقیقه پیش

بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legends

آخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ...



حاشیه نوشتی بر چرایی و چگونگی روزمره شدن زندگی


حاشیه نوشتی بر چرایی و چگونگی روزمره شدن زندگیخراسان/ روزمرگی هام رو بگیر از من!
مقابل تلویزیون دراز کشیده ای و برای بار نمی دانی چند هزارم، صدای گوشخراش میگ میگ پرنده بدجنس و نقش بر آب شدن پی در پی حقه های گرگ بخت برگشته جلوی چشمت رژه می رود. با خودت می گویی از کودکی تا الان که سی سالت شده چند صد بار این نمایش را دیده ای؟ چند صد بار روی کاناپه دراز کشیده ای و کنترل به دست شبکه ها را بالا پایین کرده ای؟ چه قدر این روزها شبیه هم است. چه قدر همه چیز یکنواخت و کسل کننده است. چه قدر کرخت هستی و هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نمی دهد. نه هیجانی نه شادی نه حتی مشکل خاصی. همه چیز شبیه هم همه جا مثل هم. اصلا بهار که بیاید چه می شود؟ باز هم مثل همین زمستان یا پاییز چه فرقی به حال تو دارد؟
روزمرگی پدیده ای فراگیر برای همه انسان ها در همه نقاط زمین است! هر کسی روزمرگی را با توجه به شرایط زندگی خود تعریف می کند. گاهی برای یک آتش نشان یا یک پرستار کمک به رفع یک حادثه دیگر هیجان خاصی تلقی نمی شود و زیر مجموعه روزمرگی های شغلی اش قرار می گیرد. اجرای 80 شب تئاتر برای یک بازیگر عادی یا خوردن ماهی خام نمک سود شده در یک ایگلو بسیار کوچک جزو روزمرگی های یک اسکیمو محسوب می شود! در این پرونده سعی کردیم ابعاد روزمرگی و چرایی اش را شرح دهیم و ترس و تنبلی را از خود دور کنیم و به جنگ هر آنچه ما را از کمال و شکوه وجودی مان دور می کند برویم. لطفا بعد از خواندن این صفحه اولین گامی که فقط خودتان می توانید تشخیص دهید، برای برچیدن ملالت های روزمره بردارید!
چند پیشنهاد برای رهایی از شر روزمرگی ها
فاز منفی گرفتن، آه کشیدن، به زمین و زمان بد و بیراه گفتن و در عادات و شرایط زندگی غوطه ور شدن، آسان ترین کار ممکن است. همه ما از غنی و فقیر، تحصیلکرده و بیکار و کارمند و ... درگیر روزمرگی هستیم خواهی نخواهی! و خیلی هایمان جز سینما رفتن هفتگی و احیانا هفته ای یک بار پارک و رستوران رفتن، پیشنهاد خارق العاده دیگری برای تغییر حال و احوال به نظرمان نمی رسد. آنچه در ادامه مطلب بازگو می شود، حجت قاطع نیست و تنها برای قلقلک دادن ذهن شماست که غرغرهای همیشگی را مدتی کنار بگذارید و برای شور و شوقی جدید در زندگی تان منتظر بارش ایده از آسمان نباشید بلکه خودتان ناجی خودتان باشید!
آفرینش هایی از جنس تازگی
حتما عادات خاصی در زندگی دارید، عادت به زیاد خوابیدن یا عادت به کم حرف زدن! عادت به تلفن زدن به آشنایان و دوستان و گفتن جملات تکراری. عادت به خوردن صبحانه یا ناهارهای شکل هم. عادت به دیدن چند باره سریال ها و فیلم های تکراری. خودمانیم الحق و الانصاف عادت های جالبی نیست! نمی گوییم این عادت ها را یکباره کنار بگذارید اما به جایش عادت جدید حتی شده یکی، به عادات زندگی خود اضافه کنید. مثلا هر سه روز یک بار مسیر تازه ای برای بازگشت از محل کار به خانه پیدا کنید! در این میان مغازه ها، آدم ها، ایستگاه های اتوبوس و تاکسی، پل های عابر پیاده و همه اتفاق های جدید شهر را کشف و ضبط کنید و در موقع مناسب برای دیگران تعریف کنید. خودتان می شوید یک پا بانک اطلاعات شهری! سر زدن هفتگی به مثلث آرامبخش گل و عطر و کتابفروشی نیز توصیه می شود. عادات خوراکی و پوشیدنی جدید هم هیجان انگیز است! یک خوراکی جدید برای عصرانه یا مدل تازه ای از یقه برای لباس روزمره می تواند خوشایند باشد. همنشینی با سالمندان خوش مشرب و شیرین بیان در خانواده و ماهی یک بار با آنها خلوت کردن یا گردش رفتن دل انگیز است! این طور نیست؟
در جست و جوی زمان از دست رفته نباش!
سن و سالی از شما گذشته است؟ این روزها درگیر وام و قرض و چک هستید؟ خانه دارید و تمام روز و شبتان را صرف پخت و پز و رفت و روب می کنید؟ خب این خیلی غم انگیز نیست چون شما زنده هستید و زندگی روی زمین و در جامعه انسانی را تجربه می کنید اما برای رهایی از امور تکراری کشنده و غم انگیز یک مهارت جدید یاد بگیرید! حتما باید کلاس بروید؟ نه لزوما. البته کلاس رفتن خودش برای شکستن حصار روزمرگی خوب است ولی حیاتی نیست. مهارت می تواند پرورش گل و گیاه خانگی باشد، آموختن دستور پخت یک غذای بین المللی یا کشف و جمع آوری یک مجموعه جدید و منحصر به فرد. مهارت زبان آموزی، حرکات ورزشی یا شرکت در دوره های رایگان هلال احمر، آتش نشانی یا کمک های اولیه. آخر هفته و روزهای تعطیل جان می دهد برای پیگیری این قبیل مهارت آموزی ها.
آرزوهایت هنوز هم منتظر رسیدن تو هستند!
حتما در چهارده سالگی آرزوهایی داشته ای، در بیست سالگی، بیست و پنج سالگی و همین طور الی آخر. در هر سن و سالی که هستی شاید تعداد زیادی از آرزوهایت در گذر زمان فراموش شده باشد. به دفتر خاطرات یا دفترچه نوشته هایت یا صفحه شخصی اجتماعی ات سری بزن. دوباره بازیابی کن دل خواسته های گذشته را. اهداف جدید لزوما اهدافی نوین نیست بلکه خواسته های فراموش شده می تواند انگیزه خوبی برای حرکت باشد. شاید دلت می خواسته فوتبالیست شوی درست است که شاید برای شروع الان کمی دیر باشد اما برای پرورش علاقه های پیشین هیچ وقت دیر نیست. پس وقتی را برای فوتبال در زندگی ات باز بگذار. شاید می خواستی دانشمند شوی، هزار مسئله علمی منتظر پاسخ است پس دست بجنبان. می توانی با یک جست و جوی کوتاه در اینترنت شروع کنی. گذشته همیشه پر از تجربه و درس است پس تاریخ زندگی ات را دست کم نگیر!
قلبم برای همنوعانم می تپد، پس هستم!
گیر و گرفت مالی داری درست. نگران پول اجاره خانه و مایحتاج زندگی هستی درست. اما حس دوست داشتنی و توصیف ناپذیر مفید بودن و دست انسانی دیگر را گرفتن را که نمی شود با چیز دیگری عوض کرد! می شود؟ صدها بنیاد و کانون امور خیریه هستند که به کمک های غیر نقدی نیازمندند! آموزش دروس مقاطع تحصیلی به کودکان و نوجوانان بی سرپرست، سر زدن به سالمندان تنها، پخت غذای نذری و پخش آن در مناطق محروم به کمک اهالی محل یا خانواده همگی گزینه های هیجان انگیز و پر ماجرایی است. یاری رساندن را امتحان کن معتادش می شوی!

یک روان شناس درباره تعریف و چرایی دچار شدن به روزمرگی می گوید
 همه ما کم و بیش دچار روزمرگی شده ایم و از آسیب های آن احساس ناخوشایندی به ما دست داده است. احتمالا با خود فکر هم کرده ایم که کاش زندگی کمی از این بهتر بود، کاش لحظات شاد بیشتری را تجربه می کردیم و کاش ... اما این گونه نشده است. علیرضا عبدی، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی در گفت و گو با «زندگی سلام» به سوالات ما درباره روزمرگی پاسخ می دهد.
تعریف دقیق و علمی روزمرگی چیست؟
روزمرگی، اتفاقی نیست جز تکرار روزها بدون هیچ امید و اشتیاقی که باعث می شود انرژی و شادمانی خود را در دراز مدت از دست بدهیم و دیگر میلی به زندگی کردن نداشته باشیم. از این رو روزمرگی نوعی بیماری شناخته می شود که به «مرگ احساسات» معروف است. همچنین باید بگوییم وقتی انجام کارها شکلی کلیشه ای، یکنواخت و بدون تنوع پیدا کند و نوعی از پیشرفت توام با انگیزه، شوق و انرژی در آن وجود نداشته باشد، می گوییم روزمرگی رخ داده است.
چرا دچار روزمرگی می شویم؟
روزمرگی در مراحل مختلف زندگی به سراغ انسان می آید و در هر دوره مشخصات خاص و احیانا مشترکی دارد. کاهش شوق و انگیزه و لذت نبردن از زندگی و نداشتن شادی در زندگی به خاطر روزمرگی وجه مشترکی در دوره های مختلف زندگی انسان است. به عنوان مثال در دوره نوجوانی اگر فرد در پیدا کردن هویت انسانی خود با مشکل رو به رو شود، انگیزه خود را از دست می دهد. در دوره جوانی، جوانان به علت ناتوانی در ایجاد صمیمیت با انسان های پیرامون خود چه همسالان و چه سایر افراد جامعه به انزوا دچار می شوند و این شکل از زندگی آن ها را به سمت روزمرگی هدایت می کند.
علاوه بر جوانی در میانسالی و پیری هم دچار روزمرگی می شویم؟
به طور کلی، روزمرگی بیشتر در میانسالی به سراغ افراد می آید زیرا پدیده مولد و مفید بودن در این سنین یعنی ۴۰ تا ۶۰ سالگی بسیار حائز اهمیت است. اگر فردی به هر دلیلی توانمندی های لازم را در خود در این سن احساس نکند و با توده ای از آرزوهای سرکوب شده و برآورده نشده رو به رو باشد، اندک اندک روحیه و انگیزه خود را از دست می دهد و دچار زندگی یکنواخت و کسل کننده ای می شود.
چه افرادی با چه ویژگی های شخصیتی دچار روزمرگی می شوند؟
معمولا ۲ دسته از افراد بیشتر دچار یکنواختی و روزمرگی می شوند، یک دسته افرادی که انسان های کمال گرایی هستند و در رده شخصیت های وسواسی قرار می گیرند. این شخصیت ها در هر کاری وسواس فوق العاده ای به خرج می دهند و از این رو از انجام کارها لذت نمی برند. همچنین افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند و همواره احساس عذاب وجدان می کنند به جای کسب لذت های فردی، به سرعت دچار روزمرگی می شوند.
روزمرگی چه آسیب هایی به کیفیت زندگی ما وارد می کند؟
انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت مواجه است. تکرار مکررات و انجام کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایده های نو می شود و به افسردگی و تنهایی منجر خواهد شد. طلاق را می توان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به شدت به دنبال تنوع طلبی است یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام می زند. نا امیدی و کسالت از دیگر نشانه های روزمرگی است. گرایش به مصرف گرایی، آسیب دیگر روزمرگی است. فرد، دیگر با رفع نیازهای سابق ارضا نمی شود و بر اساس اصل تنوع طلبی به خرید کالاهای جدید روی می آورد و با تولید نیاز در پی رفع خلاء موجود زندگی خویش است. در ضمن، بیشتر معتادان به مواد مخدر کسانی هستند که برای فرار از روزمرگی به کسب لذت های آنی روی آورده اند.
پس چرا انسان ها برای خروج از این شرایط تلاش نمی کنند؟
روزمرگی یعنی تکرار مکررات، یعنی همان وظایف و فعالیت های همیشگی را انجام دادن و این ها یعنی انس گرفتن به آنچه شناخته شده است، یعنی عادی و معمولی زندگی کردن و مستقر شدن در یک نگرش و فکر ثابت. ما به روزمرگی و شرایط موجود چسبیده ایم برای این که از دست دادن را دوست نداریم و می ترسیم که ضرر کنیم. ترس ازدست دادن، شدیدتر است از اشتیاق به دست آوردن! وقتی که در شرایطی هستیم که همه چیز برای ما مانوس است، احساس امنیت می کنیم اما ماجراجویی، با ریسک همراه است و هرکسی تحمل ریسک را ندارد.

روزمرگی هایی سرشار از زندگی
روزمرگی آنقدرها هم که اسمش آزار دهنده است چیز بدی نیست. همین روزمرگی اگر نباشد آدم ها بی چاره می شوند! یعنی چه چاره ای می ماند برای ادامه حیات؟ ما هر روز صبحانه می خوریم و هر روز می خوابیم و هر روز به دیگران محبت می کنیم، اگر یک روز به خاطر بیماری غذا نخوریم تازه می فهمیم همان رفتار ساده و هر روزه چقدر مهم و با ارزش بوده، پس کارهای تکراری بالذات بد نیست مهم این است ما با خلاقیت ها، با تعهد و دلسوزی و کارهای دیگر چه رنگی به زندگی می دهیم، مهم این است تکرارها ملال آور نباشد و ما را از بهتر بودن دور نکند، کارهای تکراری نباید ما را دچار کرختی و یکنواختی کند. تعدادی از موقعیت های افراد مختلف را که در قالب روزمرگی در نوشته هایشان آمده است با هم بخوانیم و تصور کنیم اگر این شرایط نبود ؛ اگر این روزمرگی ها نبود چه قدر احتمال داشت زندگی شیرین باشد؟
روزمرگی های یک مادر : این چند روزه صبح ها با سردرد بیدار می شوم چرا که شب تا دیر وقت از فکر و خیال خوابم نمی برد. امروز پسرم پا به دانشگاه می گذارد. خدایا سرنوشت این بچه چه می شود؟ یعنی نباید دنبالش بروم؟ زشت است؟ چه زود بزرگ شد این فسقلی باهوش من. من نگرانش نباشم چه کسی باشد؟
روزمرگی های یک وکیل: رفتم دادگاه شهرستان برای پاسخ به تجدیدنظرخواهی طرف مقابل که قاضی که تازه منو پیدا کرده بود، باهام به بحث نشست وکلی ازم سوال کرد. احساس کردم نکات جدیدی رو بهش یاد دادم که تا حالا ازشون بی خبر بود خوشحال شدم چون در آینده اگه چنین وضعیتی پیش میومد حتما رای مناسبی صادر می کرد. لایحه رو همونجا نوشتم وتحویل دادم. حالت تهوع داشتم وضعف می کردم قرصام رو نخورده بودم باید هرچه زودتر قرصام رو می خوردم و دراز می کشیدم. بی حال وبی رمق به آینه نگاه انداختم، تب داشتم. کی میشه دوباره سرزندگی وفعالیت سابقم بهم برگرده؟
روزمرگی های یک مدرس ریاضی: تقریبا یک ماه از آخرین باری که سر کلاس تدریس کردم، میگذره.پای تخته ایستادن با این که باعث کمردردم میشه و بوی ماژیک خیلی اذیتم میکنه، ولی خیلی دلم تنگ شده برای دانشگاه و کلاس درس. حتی دلم برای پشت میز نشستن هم تنگ شده.دانشگاه رو دوست دارم،درس رو دوست دارم.درس دادن و آموختن رو دوست دارم.مصاحبت با آدم های مختلف رو دوست دارم. هر ترم باعث می شه که با افراد جدیدی آشنا بشم که هرکدوم یه شخصیت و تیپ متفاوتی دارند. هر کدوم از دانشجو ها برام یه درس هستن؛ که با کوچک ترین رفتار و برخوردشون ازشون یاد می گیرم.یکی دو هفته بعد ترم جدید شروع میشه... برای شروع ترم جدید؛ لحظه شماری می کنم.



با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: خراسان


ویدیو مرتبط :
چرایی و چگونگی تحریم ایران