فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



تفاوت‌های وحی نبوی و الهام/ ۲ دیدگاه درباره سخنان عبدالکریم سروش


خبرگزاری فارس ـ حجت‌الاسلام علی ربانی گلپایگانی (از اساتید برجسته کلام حوزه علمیه قم): آنچه در معنی لغات آمده، الهام یک القاء معنایی در قلب است که گاهی منشأ این القاء بیان شده و گاهی هم نشده است. خداوند در آیه 8 سوره «شمس» واژه «الهمه» را بیان کرده و در برخی دیگر آیات که کلمه وحی بکار رفته است اما مفسرین این موارد را هم به الهام تفسیر کرده‌اند.

نمونه‌هایی از این آیات هم نشان می‌دهد که تلقی مفسرین از وحی، وحی نبوت است لذا این آیاتی که راجع به انبیاء(ع) نبوده، قرآن به الهام تفسیر کرده است.

الهام در علوم اسلامی و کلامی به عنوان یکی از راه‌های معرفت انسان بحث شده است که این الهام از طریق تزکیه نفس حاصل می‌شود. اما در باب نبوت، وحی با رویای صادقانه و الهام همراه است. ابتدا باید گفت که آنچه وحی نامیده می‌شود در باب نبوت تشریعی است و آنچه الهام نامیده می‌شود همان القاء ملک و فرشته است.

منشأ الهام و وحی هر دو الهی،‌ غیر اکتسابی و غایت و غرضشان نیز الهی است، در نهایت هر دوی اینها مربوط به انسان‌های صالح است. وحی نبوی گاهی با واسطه و گاهی بی‌واسطه است. وحی به حضرت موسی(ع) بلاواسطه بوده است.

برخی معتقد هستند که الهام همیشه به صورت کشف معنوی است اما وحی هم کشف صوری و هم معنوی است، ممکن است در دفاع از این نظریه از روایاتی بین رسول، نبی و محدث فرق گذاشته استفاده شود. بنابراین آنچه مربوط به وحی نبوی است، در آن ملک مشاهده می‌شود و این وحی صوری و کشف معنوی است و گاهی هم وحی بی واسطه است.

روایات می‌گوید که شخص، معنا را فهمیده و صوت را شنیده اما اینکه بگوییم الهامات دائم کشف معنوی است، اینطور نیست ممکن است الهام قلبی باشد.

فرق دیگر بین وحی و الهام این است که عده‌ای مثل غزالی معتقدند که الهام بدون واسطه است در حالی که اگر این افراد توجه بیشتری کنند متوجه می‌شوند که الهام هم با واسطه است.

نکته دیگر اینکه عده‌ای گفته‌اند وحی نبوی با مأموریت تبلیغ همراه است، در حالی که الهام و وحی غیر نبی، با تبلیغ همراه نیست. این گزاره به نظر درست می‌آید چرا که انبیاء(ع) آنچه دریافت می‌کنند، وظیفه ابلاغ دارند. اما این مطلب هم برای نظریه غیر شیعه درست است اما بنا به نظریه شیعه در باب امامت بخشی از احکام دین از جانب پیامبر به امام سپرده شده و در نبوت پیغمبر آنچه روحی دریافت می‌کند، باید ابلاغ کند.

مسئله بعدی این که مشخص نیست وضوح وحی از الهام بیشتر باشد یا خیر. در نهایت در باب وحی مسائلی است که از سخن احکام دین و شریعت است اما در الهام اینطور نیست که محتوا مباحث شریعت باشد.

*پیامدهای بشری بودن وحی

این فرضیه و ادعا از سوی افرادی مثل آقای سروش که دین اسلام پس از پیامبر(ص) روند تکاملی طی کرده و همچنان هم این روند ادامه دارد، بر این استدلال است که به این دلیل که دین اسلام تدریجی پدید آمده و تکامل یافته و از سویی هر پدیده‌ای که تدریجاً پدید می‌آید و تکامل پیدا می‌کند به صورت لاینقطع روند تکاملی‌اش ادامه می‌یابد پس نتیجه می‌گیریم دین اسلام هم این خصوصیت را دارد.

بر این فرضیه ما نقد داریم چرا که ما چنین قاعده‌ای نداریم به لحاظ عقلی یا تجربی اینطور نیست که اگر یک پدیده بشری یا طبیعی تدریجاً حاصل شود و تکامل یابد الزاماً روند و سیر تکاملی آن به صورت همیشگی ادامه یابد، بلکه خلاف آن هم وجود دارد.

نتیجه بحث این می‌شود که اگر یک پدیده‌ای باشد که تدریجا حاصل شود و هنوز به کمال مطلوبش نرسیده باشد، تا وقتی که به کمال مطلوب نرسد فرض سیر تکاملی در آن فرض درستی است، اینکه حال در واقعیت آیا سیر تکاملی‌اش ادامه پیدا می‌کند یا خیر، بحث دیگری است.

اما به لحاظ عقلی، قاعده این می‌شود که هر پدیده بشری یا غیر بشری که وجودش تدریجی است تا وقتی به کمال مطلوب نرسیده به لحاظ فرض عقلی امکان سیر تکاملی‌اش ادامه دارد، اما وقتی به نقطه کمال رسید دیگر جای خالی برای او باقی نمی‌ماند و عقلا فرض تکامل در آن باطل است.

مطرح کردیم که دین اسلام هم براساس دلائل عقلی و نقلی قله کمال در دین است یعنی آن مقدار از ظرفیت و قابلیت که در حوزه دین هست تا قیامت وجود دارد پس اگر ما کمالی را فراتر از شریعت اسلام تصور کنیم برخلاف رحمت و حکمت و لطف الهی است بنابراین فرض، سست است.

در نهایت اگر بخواهیم درباره نظریات آقای سروش بدبینانه بحث کنیم این است که وی با توجه به عباراتش یک خلطی کرده که امیدواریم تعمدی نباشد و باید حرف‌های نادرستش را تصحیح کند، این دیگر تغلیط است که کار زشت، گمراه کننده و انحرافی است اما بخش خوش‌بینانه این است که بگوییم در اثر شتابزدگی و عوامل ناخواسته و غیر عمدی قصور کرده است.

مدعای وی این بود که دین اسلام روند تکاملی طرح کرده و طی می‌کند و عارفان و فیلسوفان و متفکران در بسط تکاملی دین اسلام سهم دارند. یک سخن او که به نظر می‌آمد اساسی‌ترین هم هست این که مطرح می‌کند این سخن که ما می‌گوییم حسبنا کتاب الله غلط است، پس حسبنا معراج النبی و تجربة النبی هم غلط است. ما از ایشان می‌پرسیم که چه نسبتی از نسب اربعه میان معراج النبی و تجربة النبی و کتاب الله وجود دارد؟

اگر بگوییم این فرض تباین است این نسبت باطل و منسوخ می‌شود، اگر بگوییم این نسبت تساوی و برابری است یعنی آنچه تجربه‌های نبوی یا معراج‌های پیغمبر بوده،‌ همان کتاب الله است؟ معلوم است که اسلام متشکل از تجربه‌های نبوی از سنخ قرآن و سنت است یعنی تجربه‌های نبوی برابر با قرآن نیست بلکه بخشی از تجربه‌های نبوی و معراج‌های پیغمبر تبیین کتاب الله است و این تساوی هم غلط است.

در نهایت به عموم و خصوص من وجه و مطلق می‌رسیم که باز هم این استدلال غلط است که بگوییم حسبنا کتاب الله درست نیست، چرا که بخشی از اسلام غیر کتاب الله است حال که نسبت عام و خاص است، بنابراین حسبنا کتاب الله غلط و حسبنا معراج النبی درست است، اینها ملازمه‌ای هم با هم ندارند.

ما باز هم می‌گوییم که کتاب خدا برای ما کافی نیست، چرا که کتابی که ما خودمان با هم متعارف از آن کشف کنیم ما را هدایت نمی‌کند، یک بیان دیگری می‌خواهد که آن معارف عمیق قرآن را هم باید به ما بگوید، این دیگر پیغمبر و سنت هستند. پس این دو هیچ ملازمه‌ای ندارند، چرا که بدون بیان نبی کتاب الله برای ما کافی نیست و این استدلال باطل است.

انتهای پیام/ک

 


ویدیو مرتبط :
عبدالکریم سروش در گذر زمان-تناقضهای سروش