مذهبی
2 دقیقه پیش | پیشگویی امام صادق (ع) از فتنه های آخرالزمان و راه های مقابله باآن!به گزارش «شیعه نیوز»، باور و پذیرش این واقعیت ها برای سخت است که قبول کنیم امروز ما در دنیایی زندگی می کنیم که آلودگی های روحی، دامان همه بشریت را فرا گرفته است، حفظ ایمان ... |
2 دقیقه پیش | تصویر کعبه در 140 سال پیشچقدر زیبا ، ساده و بی آلایش با این تصویر چقدر آدمی احساس آرامش میکنه چه برسه به اینکه اونجا حضور داشتی ، ولی امروزه روز . . . . . لعنت خدا بر آل سعود |
چرا داعش خود را حق میپندارد؟
به گزارش شیعه آنلاین ، بین النهرین نگاه پر طمطراقی در میان دورههای پیشین ندارد و این بار سرمه از خون بر چشم کشیده و عقل کوچک جاهلان را میبرد. اجتماع ضدین در خاورمیانه علیه خاور میانه رسم نویی از «نئوبربریسم» به پا ساخته، جایی که کلیسا، مسجد، اروپاییان، اعراب، یهودیت، نفت، اسلحه، همه و همه میشوند داعش. تفاوت امروزی داعش با گروههای هم مسلکی چون القاعده و... این است که داعش تنها سلاح ندارد، بلکه ایمان به ایدئولوژی کاملتر (جهالت بیشتر) و ثروتی کلانتر در دستانش است. به قول مولانا: چون سلاح و جهل جمع آید بهم گشت فرعونی جهانسوز از ستم تکامل این داعش پروری جایی است که میبینیم، سیاه پوشان موی نتراشیده داعشی، کتاب دارند، منبر دارند، وزارتخانه دارند و حتی خطبههای غرا از فتح و ظفر و مساوات و خدا و اسلام میخوانند. آری! اسلام این بار اسلام پروتستانی که ابوبکر البغدادی در پیشگاه آن با هیبتی آرام و پیامبرگونه روی تلی از خون و جمجمه و در پس چهره ماکیاولی خود، خطبه جمعه ادا میکند. اینان عقیده را چونان باور برخی از اکابر مسیحی چنین میپندارند «ایمان بی عقل». مسأله صرفاً یک پرسش را در بر دارد؛ آیا اعتقاد برای اثبات خود به عقل نیاز دارد، یا هر عقیده ای چون میتواند در قالب اعتقاد قلبی باشد، محترم است؟ اینجا بحث خود مؤمن پنداری بیشتر رخ نشان میدهد و حرفها و واژگان سر از پیله فربه خود بیرون میآورند. نگویید ایمان آورده ایم، بگویید اسلام آوردیم براستی فاصله ایمان تا اسلام چقدر است؟ ایمان آوردن و اسلام آوردن دو جستار نزدیک به هم و گویا بعید از هم است، در قرآن حکیم بر این عقیده مصداقی موجود است و آن هم به طور بویژه در سوره حجرات- آیه 14 میفرماید: «اعراب [بر تو منّت گذارده و] گفتند: ما [بی جنگ و نزاع] ایمان آوردیم، بگو: شما که ایمانتان [از زبان] به قلب وارد نشده، به حقیقت هنوز ایمان نیاورده اید، اما بگویید ما اسلام آوردیم.» فِرَق و عقایدی چون خوارج، اشعریون، معتزله، تشیع (جعفری، زیدی، اسماعیلی، کیسانی)، تسنن (حنبلی، شافعی، مالکی، حنفی)، شیخیه (تصوف) و... کلماتی هستند که با تمسک به آن، گروه گروه از اسلام جدا میشوند، چه از منظر کلامی، چه فقهی و چه تاریخی، اما همه مسلمان خوانده میشوند، آیا جز این است که شرط مسلمانی (به گفته قرآن مسلمانی زبانی) اعتقاد به توحید، معاد و نبوت است که تمامی فرقههای فوق واقف به حقانیت هر سه هستند؟ پس چرا اندکی مؤمن حقیقیِ موردِ خطاب قرآن هستند؟ بی تردید وجود چنین نگرش قرآنی، اصل تکفیرسازی را از بین میبرد. تکفیر، شهادت به کفری از جنس کفر و کفارت حربی است، چیزی که تنها مترادف با اهل نفی و منافیان ذات اقدس الهی به نص قرآن حکیم میشود؛ حال امروز داعش تیر را در برابر هدفی به نام ایمان گذاشته است، او مؤمن است که تنها یک تصور از این نگرش وجود دارد؛ مؤمن یا کافر در صورتی که حقیقت در جمیع اهل اسلام این است که از امت عده ای مسلمان یا مؤمن (مسلمان متمسک به عقل و ایمان و شارع به عمل صالحه در بین امت) هستند، پس خود بخوان نقل این حکایت را. ایمان داعش، ایمان ایدئولوژیک و بی تردید فرقه ای است و وقتی بحث از فرقه میشود، کلمات مانند راز مگو، یا با مایی یا علیه ما، حفظ نظاممند طبقات فرقه ( که بحث درباره آن به بحث خلافت گرایی باز میگردد)، لعن و قتل و تکفیر غیر خودی و... به میان میآید.
خلافت گرایی بدون هیچ تردید و شبهه ای بحث درباره خلافت، ریشه ای عمیق در مباحث تاریخی اهل جماعت داشته و دارد، مشخصاً داعش در ابتدا خود را سنی مذهب و هواخواه اهل سنت معرفی کرد (گرچه با فهم صحیح اهل سنت پیرامون اتحاد و تقریب مذاهب این دسیسه به پایان رسید) اما کم نبودند ارتشیون و جوانان سنی مذهبی که به دلیل داشتن بارقههای خلافت خواهی به این نظام نزدیک شده و در آن حل شده اند، رؤیای یکپارچگی حکومت در شامات کهن؛ سرزمین فرزندان امیه و خلافت رویایی آنها در کنار عراق، این نقطه تلاقی فرهنگ ها و باورها، داعش را بر این باور واداشت که ماکیاولی اسلامی جدید پس از هزار و چهارصد سال بنا کند، این بار به عینیت بخشیدن این بحث ورود به نظام خلافت گرایی را میطلبد، در این نظام (خلافت خواهی) چند اصل تا برقراری خلیفه گری وجود دارد. ابتدا باید نظام جامع انسانی یکپارچه ای از عقیده و آرا به وجود بیاید که بر محوریت یک مسأله مهم به اجماع برسند: داعشیون بی تردید در یک چیز اشتراک دارند «بازگشت به سنت» و با این عقیده باور دارند، همه چیز اکنون غلط است! البته محورهای گوناگون دیگر نیز وجود دارد، اما این رجعت سنتی آنقدر بسیط است که سایر آموزههای دیگر را در خود دارد، بگذریم که خلیفه گری هم خود نوعی آموزه در بستر همین رجعت است؛ یعنی چون بازگشت به سنت اتفاق میافتد، پس خلیفه هم لازمه این اجراییات است. دوم اینکه باید هدفی در انتها وجود داشته باشد. ذکر این نکته حایز اهمیت است که رجعت به سنت نمی تواند هدف باشد، بلکه مانند جرقه ای برای یکپارچگی بیشتر برای نیل به هدف میشود؛ این هدف همان سودای حکومت اسلامِ پروتستانیِ سنتیِ داعشی بر شامات و عراق در کنار شریان حیاتی شیعیان است (که عمده مخالفان و ضربه خوردگان از داعش میباشند). سوم آنکه باید نیاز به فهم این ماجرا در نظام فوق الذکر به وجود بیاید: آن هم این است که ما ناتوانیم و مؤمن تر از ما وجود دارد، اینجا که بحث بیعت، خلیفه و خطبه پیش میآید، اجتماع سنت خواه هدفدار میداند باید به کسی اقتدا کند که عالم و عامل تر از خودشان است و چون ذاتاً خود خلیفه خواهی نوعی از سنت شورایی در دورههای پیشین در میان برخی صحابه نبی اکرم(ص) بوده است، پس این رابطه علت و معلولی میتواند نظام خلیفه گری مستحکمی چون داعش را به وجود بیاورد.
از صلیب تا پرچم سیاه براستی چرا سیل عظیمی از نومسلمانان اروپایی گذرنامههای خود را سوزانده و شامات و عراق را سرزمین موعود خود میپندارند، برای جوانی که در معرض عرفانهای کاذب و تجربههای دینی گوناگون قرار گرفته است، تمسک به پرچم سیاه رنگ ممهور به نام پیامبر اکرم(ص) است، چه معنایی میدهد؟ جوانی که تا دیروز خود را متمسک به کلیسای واتیکان میدانست و یا غرق شده در مذهب ماری جوانا و الکل. توبه این جماعت چگونه توبه ای است که از هول حلیم کمال با طعم اسلام به دیگ داعش افتاده اند؛ مراکز اسلامی اروپایی که دارالاسلام هایی نشنالیزه شده در سراسر اروپا هستند، ابتدا دروازه رحمت را از روی نیات خلیفه گرایانه خود باز کرده و در نهایت جوان مسخ شده از خشونت دینی را به شهر هزار دالان داعش میکشانند. اصولاً داعش با طرح و برنامه ویژه ای به سمت یارکشی از قلب اروپا دست زده است؛ جوان اروپایی راه و رسم تخلیه هیجانهای روانی را چه با مواد مخدر، چه داروهای روانگردان چه هالیوود و... خوب یاد گرفته است. حال وقتی تماشا کردند که به قول هگل «دیگر اروپا کالبدی بی روح شده است» به سمت جذب بهجتهای روحی و روانی و آرامشهای معنوی در سایه سار تجربه دینی میروند. این تجربه در قامت دین اسلام و دارالاسلام ها رخ عیان میکند، حال جوان نومسلمان که روح خویش را پالایش شده پنداشته، سر را در سودای گذشته گرایی در محور خلافت میبیند و چون خوب راه و رسم دل کندن را میداند، پشت به سرزمین همیشه سبز کرده و عزم به کویر تفتیده خاورمیانه میکند.
ویدیو مرتبط :
کافر همه را به کیش خود پندارد.