داستان های واقعی/ از تفنگ آب پاش تا ترشی!


خراسان/ ساعت 4 صبح بود که وارد سالن انتظار پادگان شدیم. صف طویلی که ده ها پیچ خورده بود، محل تحویل تلفن همراه و وسایل ممنوعه بود. با این که در برگه سبز اشاره شده بود که همراه داشتن تلفن همراه ممنوع است، اما ظاهراً خیلی ها گوش نداده بودند و تقریباً 99 درصد سربازها همراهشان موبایل داشتند. بیش ترشان هم مدل های قدیمی مثل 26دوتاصفر(!) یا نوکیا آبگوشتی آورده بودند که اگر گم شد، خب شده باشد! بعد از تحویل تلفن های همراه، نوبت به باز کردن و بررسی دقیق کیف هایی رسید که قرار بوده فقط چند وسیله ضروری در آن قرار داشته باشد. از بعضی خوراکی ها، شامپوها، ژل ها و... بگذریم، چند مورد از وسایلی که سربازها با خودشان آورده بودند خیلی عجیب بود که توجیه شان را می نویسم. شاخ ترین وسیله ضروری که یک سرباز با خودش آورده بود، تفنگ آب پاش بود! توجیهش هم این بود که چون خیلی گرمم می شود، اگر این وسیله نباشد، نمی توانم خودم را خنک کنم! هرچند بعدها فهمیدم که با آن روی دیگران آب می ریزد تا دلش را خنک کند نه بدنش را! یکی دیگر از سربازها که کله اش بوی قرمه سبزی می داد، بیش از 20 تا کنسرو و کمپوت با خودش آورده بود و در جواب مسئولی که کیفش را می گشت و از او پرسید که این همه کمپوت را آوردی تا بخوری، گفت: «پ نه پ! می خوام هر سربازی که مریض شد، دست خالی نرم عیادتش!» یکی دیگر از سربازها هم اصرار می کرد که باید فندکش را ببرد داخل. توجیهش هم این بود: «می گویند سرِ بندهای پوتین را باید بسوزانی تا بهتر از سوراخ های زیاد پوتین رد بشود، می خواهم هم به خودم و هم به بقیه در این زمینه کمک کنم!» آخرین وسیله جالبی که متأسفانه به داخل پادگان نرسید و حیف شد، یک شیشه یک کیلویی ترشی بادمجان بود که به علت سهل انگاری سربازی در گذاشتن کیفش روی زمین، شکست و کل سالن انتظار را بوی ترشی برداشت. حیف!
مجید حسین زاده

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
تفنگ آب پاش...