سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



قصه شب/ دزیره- قسمت چهل و هفتم


قصه شب/ دزیره- قسمت چهل و هفتمآخرین خبر/ در این شب های بهاری می خواهیم باز هم با کتاب های خوب در کنار شما مخاطبان فرهیخته و کتابخوان آخرین خبر باشیم. این شب ها با داستان جذاب و خواندنی " دزیره" با شما هستیم. رمان دزیره یک رمان عاشقانه و تاریخی جذاب است، همانطور که حتما می دانید دزیره تاثیر زیادی روی ناپلئون بناپارت معروف داشته است و در این داستان با حقایق زیادی روبرو خواهید شد. کتابخوان و شاداب باشید.

قسمت قبل

ژان باتیست سرش را حرکت داد :
- بله ما هر دو او را می شناسیم و بهتر از همه ولیعهد سوئد او را می شناسد و در آن لحظه که سرنوشت جنگ تعیین می گردد تزار روسیه دستورات و نصایح ولیعهد سوئد را انجام خواهد داد .
ژان باتیست نفس عمیقی کشید و گفت :
- و بالاخره هنگامی که دسته بندی و اتحاد جدید تحت رهبری انگلستان و روسیه اجرا شود سوئد باید به نفع یا علیه ناپلئون تصمیم بگیرد .
- علیه او ؟ یعنی اینکه علیه فرانسه وارد جنگ خواهی شد ؟
- خیر ناپلئون و فرانسه یکی نیستند . ناپلئون و فرانسه مدتی است از یکدیگر جدا شده اند از روزی که ناپلئون کنسول اول شد از فرانسه مجزا گردید . هرگز او و من این امر را فراموش نمی کنیم و به همین دلیل او مشغول تمرکز قوا در مرزهای پومرانی سوئد است و اگر او در جنگ علیه روسیه فاتح شود به سادگی سوئد را اشغال و یکی از برادرانش را به تخت سلطنت خواهد نشاند . ولی هنگام جنگ با روسیه ترجیح می دهم با او و در کنار او باشم . فعلا سعی می کند مرا بخرد دائما فنلاند را به من هدیه می کند و می گوید با تزار در این خصوص مذاکره خواهد کرد . تزار به هر حال متفق او است .
- ولی گفتید که تزار هرگز چشم از فنلاند نمی پوشد .
- البته خیر ولی سوئدی ها مثل همیشه امیدوارند .
ناگهان لبخندی زد :
- وقتی ناپلئون شکست خورد وقتی خانه تکانی بزرگ اروپا شروع گردید آن وقت به حساب وفادارترین متفق ناپلئون رسیدگی خواهد شد . البته دانمارک آن موقع بنا به پیشنهاد تزار از نفوذ خود در نروژ محروم خواهد گردید و نروژ به سوئد خواهد پیوست و البته دختر کوچولوی من اینها را در ستارگان ننوشته اند بلکه نقشه اروپا این به هم بستگی را ایجاب می کند .
- ولی ناپلئون هنوز شکست نخورده و چطور درباره سرنوشت سوئد صحبت می کنی و متوجه نیستی که من باید فورا به پاریس مراجعت کنم ؟
ژان باتیست آه کشید :
- اگر می دانستی چقدر خسته هستم این قدر در این خصوص اصرار نمی کردی . نمی توانم بگذارم به فرانسه برگردی تو همسر ولیعهد سوئد هستی کافی است . منظور مرا می فهمی ؟
- اینجا فقط مزاحم تو خواهم بود درصورتی که در پاریس قادرم خدمات بزرگتری انجام دهم درباره همه چیز فکر کرده ام .
- بچه گانه صحبت نکن . شاید تصور می کنی که برای من جاسوسی ناپلئون را خواهی کرد ؟ من جاسوسان خود را در پاریس دارم نترس ممکن است به شما بگویم که دوست قدیمی ما تالییران نه تنها مخفیانه با بوربون ها مکاتبه دارد بلکه با من هم مکاتبه می کند و فوشه که اکنون مورد کم مرحمتی است ....
بلافاصه صحبت او را قطع کردم :
- ژان باتیست من جاسوسی نخواهم کرد . متوجه نیستی چه گفتی ؟ وقتی خانه تکانی اروپا شروع شد چه حوادثی به وقوع خواهد پیوست ؟ هر کشوری که ناپلئون حق آزادی و استقلال آنها را سلب کرده پادشاهان خود - بناپارت ها - را بیرون خواهد کرد ولی فرانسه قبل از آنکه ناپلئون تاج به سر خود بگذارد کشور جمهوری بوده و چه خون هایی با میل و رغبت برای بدست آوردن این جمهوری ریخته شده . می گویید تالیران مخفیانه با بوربون ها مکاتبه دارد آیا کسی قادر است فرانسه را مجبور کند که مجددا بوربون ها را بپذیرد ؟
ژان باتیست شانه اش را بالا انداخت .
- دزیره به آنچه گفتم اطمینان داشته باش سلسله های قدیمی با هم متحد شده و تلاش می کنند .
- ولی این امر چه ربطی به من و تو دارد ؟
- همین سلسله های قدیمی ممکن است درباره جانشینی ژنرال سابق ژان باتیست برنادوت نیز مشاجره نمایند و اختلاف نظر داشته باشند . آن وقت چه اشخاصی به تو وفادار خواهند بود ؟ بیش از آن که با تمام قوای خود به سوئد خدمت کنم کار دیگری از من ساخته نیست هر یک فرانکی که در زندگی خود صرفه جویی کرده ام برای اصلاح وضع سوئد خرج می شود . حتی یک ثانیه به فکر گذشته ام نبوده و فقط به سیاستی که استقلال سوئد را حفظ می کند می اندیشم دزیره اگر موفق شوم آن وقت به جای سوئد، سوئد - نروژ به وجود آورده ام .
صندلی خود را کنار بخاری گذارد و چشمان معلولش را با دست پوشانید .
- هیچ کس بیش از این از یک نفر انتظار ندارد و تا وقتی که اروپا برای جنگ با ناپلئون به من احتیاج دارد همان اروپا نیز مرا حفظ کرده و پشتیبان من خواهد بود . پس از آن چه اشخاصی به من وفادار خواهند بود دزیره ؟
- ملت سوئد ژان باتیست ، ملت سوئد . نسبت به این ملتی که تو را خواسته است وفادار باشد .
- تو چطور عزیزم ؟
- من فقط همسر مردی هستم که قطعا نابغه است ولی آن دزیدریای سوئد که اشراف این مملکت خواستار او بودند نیستم . من به پرستیژ شما لطمه می زنم . اشراف اینجا مرا مسخره خواهند کرد و طبقه متوسط مهیای قبول و باور کردن آنچه اشرافیان درباره خارجی ها می گویند خواهند بود . ژان باتیست بگذار بروم غیبت من وضعیت شما را ثابت تر و محکم تر خواهد کرد .
سپس با اندوه به گفته ام افزودم :
- دفعه دیگر که شاه دچارسکته شود فرمانروا خواهی شد . اگر حکومت و فرمانروایی داشته باشی ساده تر می توانی امور مملکت را اداره کنی و بدون من بهتر وظایفت را انجام خواهی داد عزیزم .
- گفته تو منطقی است دخترکوچولوی من .... خیر خیر ! اولا نمی توانم همسر ولیعهد سوئد را به پاریس بفرستم تا گروگان ناپلئون بشود ....اگر تو در خطر باشی ممکن است تصمیم شخصی من در امور مداخله نماید و ......
- ولی قبل از آن که من و اوسکار به اینجا بیاییم شما به مجلس شورای سوئد تاکید کردید که به سرنوشت کسان و عزیزان شما اهمیتی ندهند . در آن وقت ما ، من و اوسکار در پاریس بودیم و اکنون اگر ملت سوئد باید به تو وفادار باشد تو هم باید در کنار او باشی . نه ژان باتیست به سرنوشت من اهمیتی نده .
دست او را گرفتم و روی دسته صندلیم نشستم و به او تکیه دادم .
- به علاوه راستی گمان می کنی ناپلئون اجازه بدهد که خواهر زن برادرش ژوزف را توقیف نمایند؟ راستی تاسف آور نیست ؟ و چون تو را می شناسد می داند که از توقیف من چیزی عاید او نخواهد شد . ببین او برای من یک اشارپ پوست سمور در موقعی فرستاد که نامه غیر دوستانه ای از حکومت سوئد دریافت داشته بود . عزیزم هیچ کس برای من اهمیت زیادی قائل نیست . بگذار بروم .
سرش را با خشم و غضب حرکت داد :
- شب و روز کار می کنم ، هنگام فراغت نمایندگان دانشگاه های سوئد را می پذیرم و سنگ بنای ساختمان های مهم پایتخت را می گذارم ، هنگام ظهر به میدان سرباز خانه می روم تا به سوئدی ها نشان دهم که چگونه ناپلئون سربازان خود را تعلیم می دهد . اگر تو کنارم نباشی قادر نیستم وظایفم را انجام دهم به تو احتیاج دارم .
- ژان باتیست دیگران بیشتر به من احتیاج دارند . روزی فرا خواهد رسید که خانه من در پاریس تنها محلی برای پناه خواهرم و اطفال او خواهد بود ژان باتیست اجازه بده بروم استدعا می کنم .
- دزیره هرگز اجازه نمی دهم از موقعیت من در سوئد به نفع بستگان خود استفاده کنی .
- اگر بتوانم به افرادی که در زحمتند کمک کنم لطمه ای به سوئد نخواهد زد ژان باتیست سوئد کشور کوچکی است که چند میلیون جمعیت دارد ، این طور نیست ؟ سوئد فقط به وسیله نوع پروری و انسان دوستی بزرگی و عظمت خواهد یافت .
با تکبر و غرور فراوانی گفت :
- این فکر به مغز انسان خطور می کند که او اوقات خود را فقط به مطالعه گذارنیده ای .
- عزیزم از فرصت استفاده خواهم کرد در پاریس کاری جز مطالعه نخواهم داشت . سعی می کنم آن چنان پیشرفت نمایم که تو به خاطر من سر افکنده نباشی تو و اوسکار !
- دزیره اوسکار به تو احتیاج دارد ، راستی طاقت دوری از اوسکار را داری ؟
بله طفل من اوسکار ، با حرارت سعی می کردم فکر کودک را از مغزم خارج کنم فکر دوری از اوسکار مانند نمکی بود که روی زخم عمیقی ریخته شود .
- ژان باتیست عزیز اوسکار که هنوز به سن قانونی نرسیده طبق آداب و رسوم به وسیله آموزگاران و آجودان ها احاطه و محاصره شده از هنگام ورود ما به استکهلم اوسکار وقت ملاقات مرا نداشته ، برنامه روزانه او را می دانم برای هر دقیقه او برنامه ای تهیه شده . روزهای اول دوری ازمن رنج خواهد کشید ولی به زودی متوجه خواهد شد که وارث آتیه تاج و تخت نباید ارزشی به احساسات خود بگذارد و فقط وظایف خود را باید انجام دهد ، با این ترتیب طفل ما مانند شاهزاده مادرزاد تربیت خواهد شد و کسی او را پادشاه خودرو نخواهد نامید .
سرم را روی شانه ژان باتیست گذارده و اشک ریختم .
- عزیزم شانه مرا مانند اولین مرتبه که تو را دیدم از اشک خیس کرده ای .
مرا به طرف خود کشید ، در حالی که هنوز گریه می کردم جواب دادم :
- جنس این اونیفورم نرم تر از اونیفورم مارشالی است و گونه ام را زحمت نمی دهد .
قدرت از دست رفته خود را باز یافته، برخا&


ویدیو مرتبط :
قصه شب قسمت هفتم