ترس چگونه به وجود می‌آید؟/ کودک را از پلیس و آمپول نترسانیم


ترس چگونه به وجود می‌آید؟ پدیده‌های مختلفی در ایجاد ترس نقش دارند، در زیر به چند نمونه از ترس‌ها اشاره می‌کنیم: الگـوپذیری: یکی از عوامل مهمی که کودکان را به ترس وامی‌دارد الگوپذیری آنهاست. در این میان نقش اصلی با والدین و اعضای خانواده است. مادری که به فرزندش می‌آموزد که از این موجود باید ترسید و یا پدری که با شروع خاموشی و تاریکی فرزندش را در آغوش می‌گیرد و مدام می‌گوید (نترس من در کنارت هستم) به او می‌آموزد که چیزی برای ترسیدن وجود دارد، ولی تو سعی کن که نترسی! ترس‌های عینی: این‌گونه ترس‌ها معمولاً ترس از مرگ و نابودی است؛ ما از عرض اتوبان کرج رد نمی‌شویم چون ممکن است بمیریم. ترس‌های ذهنی: این‌گونه ترس‌ها همچون ترس از قضاوت کردن دیگران، ترس از تنها ماندن، ترس از امتحان، ترس از شکست یا ترس از طرد شدن است. مثلاً به خاطر ترس از قضاوت شدن توسط دیگران که چه لباسی در فلان مهمانی بپوشیم به آن مهمانی نمی‌رویم و به بهانه‌ای از رفتن چشم‌پوشی می‌کنیم. ما باید بر این ترس‌ها غلبه کنیم و به خود بگوییم من به مهمانی نمی‌روم که درباره‌ام قضاوت کنند. ترس‌های القاشده و آموزش داده‌شده: بعضی از ترس‌ها را خود والدین و یا اطرافیان به کودک القا می‌کنند و او را دچار سردرگمی در شناخت احساسات خود می‌کنند؛ مثلاً وقتی در ماشین هستیم به کودک خود می‌گوییم اگر کمربندت را نبندی آقای پلیس می‌آید و می‌بردت، یا اگر شلوغ کنی این خانم در کیفش آمپول دارد و به تو آمپول می‌زند؛ معمولاً این روش را پدر مادرهایی استفاده می‌کنند که اقتدار لازم برای تربیت کودکان خود را ندارند و برای تسلط بر رفتارهای کودک از این روش‌های ویرانگر استفاده می‌کنند. درحالی‌که درجایی دیگر به کودک خود آموزش می‌دهیم که اگر در خیابان گم شدی فقط نزد پلیس برو و پیش کس دیگری نرو، یا وقتی کودک در حال بیماری است دست او را می‌گیریم و به دکتر می‌بریم و به او اصرار می‌کنیم که باید آمپول بزنی تا خوب شوی، آمپول درد ندارد! کودک در اینجا دچار یک سردرگمی می‌شود که بالاخره پلیس خوب است یا نه؟ فرد مطمئن و امنی است و در مواقع خطر باید به او پناه ببریم یا نه؟ و یا من که الآن بیمار هستم و نیاز به محبت و نوازش دارم و از صبح تا شب هم در رختخواب خوابیده‌ام، کار زشتی نکرده‌ام که مادر و پدر مرا مجبور به زدن آمپول می‌کنند، چون در جایی دیگر به او آموزش داده‌ایم که آمپول مجازات کار زشت است. این در حالی است که اگر پدرومادر اقتدار لازم برای تربیت کودک خود داشته باشند، هیچ‌گاه از این روش‌های نامناسب و ویران‌کننده استفاده نمی‌کنند و می‌گویند غذا خوردن یک قانون است، نه اینکه کودک را از هاپو بترسانند و یا بستن کمربند یک قانون است و آمپول‌زدن برای درمان بیماری است، نه برای آنها که خطایی مرتکب شده‌اند. این‌گونه والدین به کودک خود دروغ نمی‌گویندکه مثلاً آمپول درد ندارد، بلکه می‌گویند می‌دانم آمپول درد دارد، اما دردش طوری است که زود فراموشش می‌کنی، چاره‌ای نیست، باید بزنی، من هنگام آمپول زدن کنار تو هستم، تو می‌توانی دست مرا بگیری و فشار دهی و یا از 1 تا 10 باهم بشماریم و حتی اگر هم دردش زیاد بود می‌توانی گریه بکنی. هیچ‌گاه به کودک خود نگویید تو مرد/ خانم شده‌ای و یا تو بزرگ ‌شده‌ای! اجازه بدهید که کودک احساس خود را بیان کند و بی‌هیچ ترس یا شرمی گریه کند. عواملی که باعث می‌شود ترس‌های مقطعی به وجود آید و یا ترس‌های قبلی را تشدید کند: تولد یک نوزاد جدید در یک خانواده؛ حال این نوزاد خواهر یا برادر کودک باشد و یا پسرخاله یا دخترعمو کودک باشد، می‌تواند ترس را افزایش دهد. نقل‌مکان کردن، مهاجرت کردن یا اسباب‌کشی‌کردن، همه سبب به وجود آمدن و یا افزایش ترس می‌شوند. به همین علت به خانواده‌ها توصیه می‌شود کودک را قبل از اسباب‌کشی، دست‌کم یکی دو بار به خانة جدید که خالی است ببرند و به او بگویند قرار است از این به بعد آنجا زندگی کنند و مثلاً بگویند اینجا قرار است آشپزخانه باشد، یخچال را اینجا خواهیم گذاشت، از این به بعد اینجا به حمام می‌رویم و اینجا اتاق تو خواهد بود و... . در هنگام آینه و ‌قرآن بردن و یا مراحل اسباب‌کشی، بهتر است کودک حضور داشته باشد. این در حالی است که بیشتر والدین کودک را نزد یکی از آشنایان می‌سپارند تا جلوی دست‌وپای آنها نباشد، ولی حضور کودک در مراحل قبل و هنگام اسباب‌کشی تا حدودی از ترس او می‌کاهد؛ بنابراین نباید کودک را یکباره از اتاق و خانه خودش بیرون آورید، نزد کسی بسپارید و هنگامی‌که همه‌چیز چیده شد او را بیاورید و بگویید از این به بعد اینجا خانة ماست؛ چراکه این موضوع در بیشتر کودکان باعث ترس می‌شود و حتی ممکن است شب‌ادراری و ناخن جویدن در پی داشته باشد. طلاق و تنش در خانواده و یا حتی تهدید به طلاق و ترک خانه در خانواده باعث ترس در کودک می‌شود. گاهی پدرومادرها نمی‌خواهند طلاق بگیرند و یا تنش جدی نیست و مقطعی است، اما در حین دعوا جملاتی می‌گویند نظیر «من آخر از دستت می‌گذارم و می‌روم»؛ این جمله‌ها کودک را دچار ترس می‌کنند و همیشه کودک حس می‌کند که پدر یا مادر دق می‌کند یا می‌میرد و یا روزی او را تنها می‌گذارد و می‌رود. به‌طورکلی می‌توان گفت هر چیزی که امنیت کودک را به خطر بیندازد از عوامل ایجادکنندة ترس و یا تشدیدکنندة آن است.   آنچه نباید انجام داد: هرگز کودک را به خاطر ترسیدن از چیزی که از نظر شما خنده‌دار است، مسخره نکنید. در حضور او از چیزهای ترسناک با آب‌وتاب تعریف نکنید. وقتی او از چیزی ترسیده، سعی نکنید او را فوراً آرام کنید. او را در مکان و یا شرایطی که احساس ناامنی می‌کند تنها نگذارید. وقتی می‌خواهید او را تنبیه و مجازات کنید، از ترساندن و تهدیدهای وحشتناک استفاده نکنید. به کودک خود لقب ترسو ندهید و به دیگران هم اجازه ندهید که به او این برچسب را بزنند.   چه باید کرد: بکوشید احساساتش را بشناسید و به ترسش احترام بگذارید. با او در مورد ترسش صمیمانه صحبت کنید و بگذارید راحت در مورد ترسش با شما حرف بزند. تجربه‌های خود را برایش تعریف کنید، مثلاً به‌جای اینکه بگویید «کم‌کم بزرگ می‌شوی و یادت می‌رود»، بگویید «من هم وقتی به سن تو بودم همین‌طورمی‌ترسیدم.» با او بازی کنید؛ مثلاً با کودکی که از تاریکی می‌ترسد بازی شمع یا چراغ‌قوه را انجام دهید، به‌این‌ترتیب که در تاریکی به کمک شمع یا چراغ‌قوه با همدیگر به سراغ کمد و یا قفسه بروید و چیزی را پیدا کنید و بیاورید، بعد از مدتی از او بخواهید به‌تنهایی با شمع یا چراغ‌قوه برود و از کمدش عروسکش را بیاورد. یک یادآوری مهم: اگر ترس کودک شما بیش ‌از اندازه معمولاً بیش از 2سال به طول بینجامد حتماً باید از یک مشاور و روان‌شناس و یا روان‌پزشک کمک بخواهید.  


ویدیو مرتبط :
ترس از آمپول