خاطرات مریم نشیبا گوینده پیشکسوت رادیو + تصاویر


گفتگو با مریم نشیبا در 76 سالگی رادیو

با صدای گرم  مریم نشیبی  که معروف به نشیبا است، چند نسل خاطره دارند. از آن قدیمی ترها تا نسل جوان و همین بچه هایی که هر شب با قصه های او در برنامه «شب بخیر کوچولو» چشم برهم نهاده و شب را صبح می کنند.

76 سالگی رادیو بهانه ای شد تا با این گوینده پیشکسوت رادیو گفت وگویی داشته باشیم که متن آن را در ادامه می خوانید:

**شما پیش از این گفته اید که در سال 1356 مادرتان به واسطه صدایی خوبی که برخوردار هستید شما را برای گویندگی ثبت نام کردند آیا خودتان هم علاقه ای داشته اید؟

-به نام خاتم کار بال پروانگان،امیدورام کسانی که این مصاحبه را می خوانند همگی خوش و سلامت باشند،بنده قبل از سال 56 کلاس دهم بودم و معلمی به نام آقای عبدالرضا دریابیگی که تحصیل کرده کشور فرانسه بود به ما جغرافیا درس می داد، ایشان زمانی که درس را می دادند به دانش آموزان میگفتنند که درس را بخوانید و هر کجا که مشکل داشته اید به من بگویید، نوبت به من رسید از آن جایی که من آدم خجولی بودم، نخواندم، ولی ایشان دستور دادند که باید حتما بخوانم که من این کار را انجام دادم و زنگ تفریح آن روز مرا صدا زد و اشاره به صدا و بیان من کرد، خلاصه بعد از چند سال من رشته ایشان را در دانشگاه تهران انتخاب کردم، من زمانی که تدریس انجام می دادم مدیر دبیرستان بهمنیار سرکار خانم پروین مهری به من گفتند که آیا تو گوینده هستی؟ و من در جواب پاسخ دادم که چطور مگه؟ جواب داد: که دانش آموزان به من گفتند که آن خانمی که گوینده است را برای کلاس ما بیاورید.

من در آن مدرسه آقای دریا بیگی را به طور اتفاقی دیدم که ایشان رو به من گفتند: که چرا به دنبال صدایت نرفتی؟ اما سال 1356 اعلام کردند که به گوینده احتیاج دارند و مادرم به مدرسه میرعماد برای ثبت نام من رفتند و که از آن به بعد جلسه به جلسه را دنبال کردم که از 200 نفر 20 نفر و در نهایت 5 نفر که من جز آن 5 نفر بودم انتخاب شدم، زنده یاد همسر مرحوم اینانلو که برای گویندگی تلویزیون انتخاب شدند، خود مرحوم اینانلو حوزه خبر بودند که بنده هم چند سالی در کنار ایشن فعالیت کردم و به واسطه این که آدم احساسی هستم و نمی توانستم اخبار منفی از قبیل سقوط هواپیما، اعدام کردن را بخوانم از این حوزه کنار کشیدم بالاخره از کلاس هایی که در رادیو میدان ارگ برگزار می شد، در این کلاس ها موفق شدم و کار جدی خودم را از آن جا شروع کردم.

مریم نشیبا ، کوینده رادیو ، گوینده پیشکسوت رادیو

**چقدر به این جمله که فقط صداست که می ماند معتقد هستید؟

-بله، این یک حقیقت است، صدا بیانگر درون آن آدم می تواند باشد. صدایی اثرگذار و صدایی که به عنوان مثال در اتوبوس وقتی کسی به راننده میگوید که آقای راننده من اینجا پیاده می شوم همه مسافران بی اختیار به سمت او بر می گردنند، صدایی به یادگار می ماند که حامل پیام معرفت، اخلاق، عدالت و در عین حال با طنین است، صاحب آن صدا خیلی باید شاکر باشد و به هر موقیعتی نباید تن دهد.

این صدا یک لطف اللهی است که به هر کسی نداده است،من معتقدم صاحب صداهای ملکوتی هر نوع مطلب،تکست،و جنس را نباید بخوانند.

**از نظر شما لحن در گویندگی چقدر مهم است؟

-من در اجتماع خیلی هستم به عنوان مثال در تاکسی در بحث ها شرکت می کنم،با کاسب ها هم همین طور و اگر ببینم کمکی از من ساخته است دریغ نخواهم کرد، این طرز رفتار خیلی جذب کننده است حتی یک فردی بودکه سال ها در کشور آمریکا زندگی می کرد و اصلا رادیو گوش نمی کرد ولی به من میگفت که خانم صدای شما برای من آشناست، او می گفت که این صدا معرف گمشده ماست و من در جواب گفتم که گمشده ما چیست؟ گفت: گمشده ما محبت،مهر،مهربانی است که به دنبال آن می گردیم،معلم ما با مهر به ما توجه کند، نانوا با مهربانی به ما نان دهد و در کل نیاز ما به مهر و مهربانی است که این در صدای شما نهفته است، من زمان هایی که برنامه خودم را می شنوم با خودم می گویم که مردم بیکارند، چه چیزی در صدای من است که مردم به بنده حرمت و احترام زیادی دارند،یک نمایشگاهی آقای دکتر گیل آبادی در سالن برج میلاد گذاشته بودند به نام بچه های کار، بچه های از شهرری به آنجا آمده بودند من هم به آنجا رفتم و و یک مقدار جوراب به مردم می فروختم، شکلات بین آن ها توزیع کردم، بعد یک پسر بچه ای که کلاس ششم بود رو به من گفت: خانم مهربان اگر گفتید که من شبیه کی هستم من گفتم که تو شبیه خوشگلی خودت هستی و او گفت که نه من شبیه مسی هستم، من هم در جواب او گفتم: نه هزاران مسی باید به دنبال تو راه بیایند که اگر تو جواب سلام آن ها را بدهی.

**اولین باری که صدایتان از رادیو پخش شد آیا خاطرتان است؟

-اولین بار ابتدای سال 57 بود که باید در ساعت 4 بعد از ظهر خلاصه خبر را می خواندم، زمانی که در استودیو را باز کردم دیدم که آقای رضوی پای میکروفون نشسته اند و پسرشان هم در اتاق فرمان در کنار سر کار خانم منحک که در آن زمان ایشان در عرصه صدابرداری خیلی ماهر بودند و ایشان از من پرسیدند که شما کی هستید؟ من هم در پاسخ ایشان گفتم که گوینده جدید رادیو هستم و ایشان هم به مدن 10 دقیقه بنده را معرفی کردند و بعد از آن صدای زنگ خبر زده شد و اولین کار من با آقای رضوی شروع شد، منتها آن زمان در پوست خودم نمی گنجیدم و مدام در این تلاش بودم که خانواده خود را خبر کنم

**با کدام اساتید رادیو کار کردید؟

-آقای نوری، بهروز رضوی، حمید یاسمن، خانم ژاله علو و بیشتر کارهایم با آقای غلامعلی افشاریه است.

**رادیو و گویندگی در زندگی تان چه نقشی دارد؟

-در زندگی من به عنوان یک ذوق و فعالیت بسیار موثر است،من خودم را با این کار هنری انس بستم و به این شیوه نیست که سر راه بدون هیچ برنامه ریزی فعالیت کنم من در طول هفته برنامه شب بخیر کوچولو ساعت 21:35 و گلبانگ را ساعت 15:00 باید گوش دهم و یک دفتری دارم که نواقص خود را در آن جا می نویسم بلافاصله با تهیه کننده و ناظر پخش در ارتباطم که چه چیزهایی را باید پیاده کنم. مخصوصا برنامه های مناسبتی که از اهمیئت بیشتری برخوردار هستند. بنابراین بنده خیلی به کار خود اهمیئت خاصی قائلم چه در برنامه های تلویزیونی و دوبلاژ که با آقای غلامعلی افشاریه بحث و مشورت انجام می دهیم که با ذهن و درون پر پشت میکروفون بنشینم.

مریم نشیبا ، گوینده پیشکسوت رادیو ، شب بخیر کوچولو

**اما به سراغ برنامه ای برویم که بیستر مخاطبان رادیو شما را با این برنامه می شناسنند،شب بخیر کوچولو چطور شد که خانم مریم نشیبا به این برنامه دعوت شدند و ارتباطتتان با این برنامه چگونه است؟

-من سال 69 طی عملی که بر روی لوزه هایم داشتم با من از دفتر آقای کاظم زاده رئیس گروه کودک تماس گرفته شد و گفتند که یک برنامه ای است که میخواهیم برای کودکان قصه بگوییم ولی با وجودی که حنجره ام اذیت بود یک پاراگراف از قصه مهمان های ناخوانده را خواندم و ایشان گفته بودند که آن کسی را که میخواستم این خانم هستند و بعد بنده را به آقای مهدی سودیسی سپردند که یکی از تهیه کنندگان سازمان بودند و ایشان به مدت 2 ماه ساختند به عنوان مثال ایشان می گفتند که وقتی صحبت از شیر می شود باید عظمت شیر در صدایت معلوم شود ولی خودشان می گفتتد که تو 99 درصد آماده هستی که در زمانی که دبیر بودم دانش آموزان مدام به من می گفتند که شیوه بیانتان فرم قصه است.

و همه این ها مربوط به ژن و فیزیک خودم مربوط است و چیزی نیست که بخواهم آن را یاد گرفته باشم در حال حاضر هم مادر من در سن 93 سالگی زمانی که احساساتی می شوند آواز میخوانند و دیگران هم به من میگویند که صدای مادرت بهتر از توست.

زمانی که پشت میکروفون برای اجرای این برنامه می نشینم احساس پرواز به اوج آسمان را می کنم من بسیار به بچه ها حساس و علاقه خاصی دارم و آرزوی من این است که نشنوم و نبینم که بچه ای به خاطر یک لقمه نان،دارو و وهر چیز دیگری در عذاب باشد و دوست دارم که همه بچه ها از یک رفاه نسبی بهره مند باشند،حتی من 2 ماه پیش که آقای رئیس جمهور به ساختمان شهدای رادیو آمدند من به کنار در اتومبیل ایشان رفتم و گفتم بچه های کار را دریبابید و حتی من در تالار وحدت هم همین حرف را به آقای نوبخت زدم.

**با اینکه میگویند رادیو حقوق کمی دارد شما چطور در این سال ها فعالیت کردید؟

-این یک معامله است من می توانستم که این کار را کنار بگذارم و فعالیت هایی را انجام بدهم که در ازای یک جمله 2 میلیون دریافت کنم.

و پیشنهاد هایی خیلی خوبی به من شده است که من هرگز آن ها &#


ویدیو مرتبط :
سیمین صداقت گوینده قدیمی و پیشکسوت رادیو درگذشت