سرگرمی
2 دقیقه پیش | دانلود بازی اندرویداندروید (از یونانی: به معنای مَرد، انسان، شبه آدم یا رُبات (آدم آهنی))، (به انگلیسی: Android) یک سیستم عامل همراه است که گوگل برای تلفنهای همراه و تبلتها عرضه مینماید و ... |
2 دقیقه پیش | بازی اکشن-ماجرایی اسطوره های کوچک/ Pocket Legendsآخرین خبر/ Pocket Legends یکی از جذاب ترین بازی های آنلاین اکشن و سرگرم کننده برای سیستم عامل اندروید است. باید اشاره کرد که این بازی، اولین و بهترین بازی کمپانی MMO است که موفقیت ... |
با تئاترتعزيه بانوان آشنا شويد
مهر/ «ايوان اخر» تاترتعزيهاي است که در روزهاي آينده در تالار ايوان شمس به روي صحنه ميرود. اين نمايش يک ويژگي بزرگ دارد و آن زنانه بودن مطلق آن است.
تعزيه يا شبيهخواني از آن هنرهايي است که خاص ما ايرانيهاست و هر سال ايام محرم که ميرسد، در کنار دسته و هيئت و عزاداريها سري هم به اين تعزيهها ميزنيم. تعزيههايي که با رنگ سبز و قرمز و حسينخوان و شمرخوان براي ما تداعي ميشوند و در هر نقطهاي از ايران بنا بر آداب و رسوم ويژه خود آن را برگزار ميکنند. هنري که شايد الان مردانه به نظر برسد؛ در حالي که سالها پيش تعزيه زنانه و تعزيهخوان زن داشتيم. حالا گروهي از بانوان دور هم جمع شدهاند تا اين هنر بومي را دوباره احيا کنند و ثابت کنند اين هنر هم مردانه نيست! گروه هنر مقدس، گروهي است که سالها پيش با هدف زنده کردن اين هنر نمايشي، کار خود را شروع کرده و تا الان موفق شده دهها نمايش را طراحي و اجرا کند. کار از يک تئاتر کوچک مدرسهاي کليد ميخورد و به يک گروه نمايشي حرفهاي تبديل ميشود. يک روز مهمان اين بانوان هنرمند ميشويم و اول از همه، همراه با بقيه مخاطبان به تماشاي نمايش «ايوان آخر» مينشينيم.
ما تعزيه بانوان را زنده کرديم
وقتي ميرسيم، هنوز نمايش شروع نشده و بازيگران با شتاب در حال آماده شدن و گريم هستند. سري به رختکن ميزنيم و با آنها خوش و بش ميکنيم. بچهها اينجا با اسم نقشهايشان هم را صدا ميزنند؛ براي همين هرچندوقت يک بار يکي فرياد ميزند: «امام حسين کجاست؟» يا «قاسم و علياکبر کجا ماندهاند؟» نمايش در يک مجتمع آموزشي و براي دانشآموزان راهنمايي و دبيرستان است. خيلي زود سالن پر ميشود و ميان شوخي و همهمه بچه ها نمايش شروع ميشود. تا دقايق اول هنوز پچپچها و درگوشيها ادامه دارد؛ اما به شهادت علياصغر (ع) و به ميدان رفتن علياکبر (ع) که ميرسد، جاي خود را به اشکها و هقهقهاي يواشکي ميدهد. حالا نوبت آن است که سراغ کارگردان و مدير اين گروه هنري برويم و او خودش داستان اين تئاترتعزيه را روايت کند: «در ايران تعزيهخواني توسط بانوان از قبل وجود داشته و با شروع دوره قاجار مجالس تعزيهخواني خانمها جمع ميشود و اندک مجالسي هم که باقي ميماند، در کاخها بوده و شکل تجملي به خود ميگيرد و بعد هم کم کم منقرض ميشود. ما به دنبال احياي اين هنر بوديم.» نمايش ايوان آخر نه تعزيه صرف است نه تئاتر مطلق. «ما همان تعزيه سنتي را سعي کرديم کمي سروشکلش را تغيير دهيم و به شکل يک تعزيه مدرن درآوريم. براي روايت عاشورا شايد تئاتر قالب خوبي نباشد و خيلي محدود ميشود بهخصوص واقعه ظهر عاشورا؛ اما ما سعي کرديم ما با پردهبندي و نورپردازي، تعزيه را روي صحنه بياوريم و از شکل سهسويه يکسويهاش کنيم و در عين حال تاثيرگذاري هم داشته باشيم.»
تعزيه ما مرد ندارد
تئاترهاي اين گروه هنري، هم زينب خان دارد؛ هم عباس خوان و حسين خوان. امري که شايد در ابتداي امر خيلي باورپذير نباشد. «در نمايش ما هيچ مردي شرکت ندارد و همه نقشها توسط بازيگران زن اجرا ميشود براي همين خيلي سعي کرديم زيرپوستي نقش مرد را اجرا کنيم و از لحاظ گريم و طراحي لباس مشکل زن بودن بازيگران اين نقش ها را حل کنيم. خدا را شکر تا الان هم هر کس اين نمايش را ديده گفته که براي قابل لمس بوده و عجيب نبوده.» گروه نمايشي هنر مقدس، گروهي کاملا زنانه است و از بازيگران تا طراح گريم و صحنه و کارگردان و حتي مخاطبان، همه و همه زن هستند. «بيشتر کساني که با ما و با عنوان تعزيه بانوان روبهرو ميشوند، اول خيلي تعجب ميکنند و براي آن ها خيلي عجيب است. خيليها هم گارد ميگيرند؛ به خصوص آقايون. حتي قشر هنري هم به ما خورده ميگرفتند و ميگفتند مگه ميشه؟ تئاتري فقط مخصوص خانمها؟»
از کودکي تعزيه را دوست داشتم
برميگرديم به عقب. به روز اولي که اين تئاترتعزيه متولد ميشود. خانم شعباني جواب اين سوال را اينگونه ميدهد: «علاقه من به تعزيه به دوران کودکي برميگردد. به زماني که با خانواده به ديدن تعزيه در بازارچه تجريش ميرفتيم. از همان زمان دوست داشتم خودم يک تعزيهخوان باشم.» اين علاقه به تعزيه و نمايش با خانم شعباني بزرگ ميشود و باعث ميشود که او در چند رشته هنري مثل گرافيک، هنرهاي تجسمي و صنايع دستي مدرک بگيرد و بعد از آن که پايش به مدرسه باز ميشود و معلم هنر ميشود، اين علاقه خود را به صورت جدي خود را نشان ميدهد. «زماني که در مدرسه معلم بودم، متوجه استعدادهايي در بچه ها شدم.و کار را با همان دانشآموزان شروع کردم. کم کم که کار جلو رفت، خيليها براي همکاري با ما داوطلب شدند. خودم هم همزمان پيش استادان مختلف آموزش ديدم که البته بسياري از اين آموزشها از طريق کتاب و ديدن زياد تئاتر صورت گرفت.»
رايگان تئاتر اجرا ميکرديم
ار روزهاي اول و گامهاي ابتدايي هنر مقدس ميپرسيم. «اولين تئاتري که روي صحنه برديم، متعلق به ده سال پيش در يک مدرسه راهنمايي دخترانه بود. نام نمايش يادم نيست اما متني بود از آقاي سيد جواد هاشمي درباره يک دختر شهيد. در کنگره بزرگداشت شهداي غواص اين تئاتر برگزار شد. در آن مجلس سرداران و بزرگان زيادي حضور داشتتند. بعد از آن ديگر براي آقايان اجرا نداشتيم و اولين و آخرين اجراي ما براي آقايان بود.» حالا تمام آن دخترهاي نوجوان بزرگ شدهاند و در کار خود حرفهاي. «آن زماني که اين دخترها به اين گروه پيوستند اغلب دانشآموز بودند يا تازه ديپلم گرفته بودند. اما الان همه دانشجوي فوق ليسانس هستند يا خيلي از آنها ازدواج کردهاند و خلاصه با اين گروه بزرگ شدهاند.» اوايل هم تمام هزينههاي کار را از جيب ميپرداختند: «سالهاي اول، اجراي رايگان داشتيم و بعد از آن بود که مبالغي را دريافت کرديم که بخشي از آن دستمزد هنرمندان و بخشي از آن هزينه رفتوآمد و تدارک ميشود.»
ما کاروانتئاتر هستيم
اين گروه هنري اولين کاروان تئاتر بانوان در کشور است. يعني مدرسه به مدرسه و دانشگاه به دانشگاه، خود به سراغ مخاطبان ميرود.«شايد نتوانم ادعا کنم که ما اولين گروهي هستيم که تعزيه تئاتر را به وجود آورديم؛ اما در جمع ويژگيهايي مثل ترکيب تئاتر و تعزيه، ويژه بانوان بودن و کاروان تئاتر بودن آن و در کنار همه اينها استمرار دهساله، قطعا ما مشابه نداريم و فکر نکنم تئاتر ديگري شبيه ما باشد.» نکته جالب ماجرا اينجاست که اين کاروانتئاتر در اوايل وسيلهاي براي جابهجا شدن نداشته و اغلب با آژانس کارشان راه ميافتاده است. «اوايل براي رفت و آمد مجبور بوديم که يا آژانس ميگرفتيم يا اتومبيل دوستان را قرض بگيريم. اما کمکم که دوستان ماشيندار شدند، با اتومبيلهاي بچه هاي گروه رفت و آمد ميکرديم و تا الان هم همان ماشينها سرپا هستند.» البته تعداد ماشين ها هم در طول اين سالها بيشتر هم ميشوند.
نمايشنامهها را خودم مينويسم
بيشتر نمايشنامهها را خودش مينويسد و تمام آنها قبل از اجرا توسط يک متخصص يا تاريخدان تاييد ميشود: «براي نوشتن نمايشنامهها به اسناد و کتب تاريخي مراجعه ميکنم و به اين هم اکتفا نميکنم و بعد از آن هم از متخصصان علوم ديني و تاريخ مشاوره و تاييديه ميگيريم. حتي چون از ديالوگهاي عربي در کار استفاده ميکنيم، از کارشناس زبان عربي هم استفاده ميکنيم. گذشته از تمام اين موارد، حداقل يک تريخ دان يا نمايشنامه نويس را در جريان ميگذاريم و از ان ها درخواست ميکنيم که اين نمايشهاي ما را تماشا کنند و اگر جايي مطلب تاريخي درست بيان نشده بود يا آن درست ادا نشده بود، به ما تذکر بدهند و اگر جايي کار ما مشکل داشته باشد يا سند تاريخي ان دچار مشکل باشد، سريع آن را اصلاح ميکنيم.»
در خارج از کشور هم اجرا داشتيم
تئاتر ويژه بانوان به خودي خود براي خيليها در فضاي هنر عجيب بوده. «کار ما در فضاي هنر و تئاتر کشور اوايل براي خيلي ها عجيب و نشدني بود؛ اما در يکي دو سال اخير کار ما سروصدا کرده و بالاخره صداي ما هم به برخي از آنها رسيده که گروهي از بانوان هستند که ويژه بانوان کار ميکنند و الان براي آن ها کاملا قابل هضم است؛ فقط مشکلات ما مربوط بخش تبليغات و فيلمبرداري و حتي بخش داوري است. البته خيلي از دوستان اداره نمايش با ما همکاري کردند و اساتيد خانم را براي داوري به ما معرفي کردند که هم ما کارمان را براي داوري و مسابقات به نمايش بگذاريم.»
هنر مقدس در خارج از کشور هم اجرا داشته «ما بعضا با دوستان خارج از کشور هم ارتباط داشتيم. خيلي از دوستاني که جزو گروه ما بودند؛ اما به حارج از کشور ميروند و مقيم آنجا ميشوند. متن هاي خود را در اختيار آن ها هم قرا داديم و در آنجا هم نمايشها اجرا ميشود و اتفاقا براي مثال در آلمان و آنقدر استقبال خوب بوده که چند سال پشت سر هم اين نمايش ها اجرا شده است.»
ايوان آخر روايت همسر يزيد از واقعه عاشوراست
از داستان آخرين و تازه ترين کار اين گروه که با هم به تماشاي آن نشتيم هم سوال کرديم. «داستان ايوان آخر، از زبان هند، همسر يزيد روايت ميشود که در کودکي فلج و نابينا متولد ميشود. پدرش که يهودي بوده، او را پيش امام علي ميبرد و ميگويد که اگر بتواني فرزند مرا شفا بدهي، من مسلمان ميشوم. امام علي هم امام حسين (ع) را براي شفا معرفي ميکند و ايشان هم اين دختر يهود را مداوا ميکند و اين خانواده مسلمان ميشوند. داستان نمايش ما از هند شروع ميشود و به مصيبتهاي کربلا ميرسد.» نيروي خير و شر، شهادت حضرت زهرا، جهان پس از ظهور و موضوعاتي از اين دست از موارد ديگري هستند که اين گروه در نمايشهاي خود به آن پرداختهاند.
تو امام حسيني؟
از خاطرات و سختيهاي کار هم ميگويد. از مواقعي که تعداد بازيگران کم بودهاند و تعداد نقشها زياد. «يکي از بانمکترين خاطرات ما به سالهاي پيش برميگردد که فشردگي کار ما زياد بود و زمان و امکانات کم. گاهي بعضي از بچهها سه تا نقش داشتند در پنج تا پرده و در نتيجه بايد با يک سرعت 40 ثانيهاي تعويض لباس ميکردند. در يکي از اجراهاي ما، درب رختکن سالن رو به صحنه باز ميشد و به همين علت بچه ها مجبور بودند در تاريکي مطلق تعويض لباس را انجام بدهند. مثلا براي نقشي ميبايست سرتاپاسفيد ميپوشيدند و در نقش بعدي سراتاپاسفيد. در اين بين که يکهو دستکشي گم ميشد، جورابي پيدا نميشد و مثلا يکي از بازيگرها با لباس کاملا سفيد و دستکش مشکي ظاهر ميشد. شايد ديدن اين شرايط از شنيدنش خندهدارتر باشد. همه اين سختي به اين خاطر بود که ما ميخواستيم نمايش را حداکثري اجرا کنيم و طراحي لباس هم در حالت ايدهآل باشد.»
بيشتر تماشاگران اين نمايشها دختربچهها و دانشآموزان بودهاند و واکنش همين دانشآموزان ها خود به بهترين خاطرهها تبديل شدهاند. «در يکي از اجراهايي که داشتيم، بعد از تمام شدن آن، يکي از بچههاي مدرسه، موقع تعويض لباس، خيلي اتفاقي و بدون هماهنگي وارد رختکن شد. تا وارد اتاق شد، با بازيگر نقش امام حسين روبهرو شد و ديد که روبنده خود را برداشته و اين امام حسين، يک خانم است. خيلي جا خورد و با يک حالت شگفتزدهاي گفت تو امام حسيني؟ اين بچه آنقدر تحت تاثير قرار گرفته بود که با ديدن چهره واقعي اين بازيگر شوکه شده بود و اشک در چشمانش جمع شده بود.» سند اين حرف خانم شعباني را به خوبي ميتوان در بچههايي که حالا دارند کم کم سالن را ترک ميکنند، ببينيم. بچههايي که تازه به ايران آمدهاند و زبان فارسي را به زور حرف ميزنند؛ اما صداي گريه و چشمهاي خيسشان نشان ميدهد که زبان اين تئاتر را به خوبي فهميدهاند.
با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد
https://telegram.me/akharinkhabar
ویدیو مرتبط :
آشنا سخن آشنا نگه دارد -حافظ- دکلمه مصطفی خلاق