چند می‌گیری تیتراژ بخوانی؟


صبا/ خواندن در یک تیتراژ تلویزیونی به راحتی می‌تواند از یک آدم نا‌شناس یک چهره بسازد، مشروط به این‌که بتوانی نظر تهیه‌کننده را جلب کنی، یا پارتی‌ داشته باشی و یا... موج تیتراژ خوانی در تلویزیون از مجید اخشابی و محمد اصفهانی اوج گرفت.
محمدرضا عیوضی و امیر تاجیک پدیده‌های دیگری بودند که به نوعی راه را برای نسل بعدی‌شان که امثال لهراسبی و خواجه امیری بودند، باز کردند.
تیتراژ خوانی موجب شد تا مردم سیلی از خوانندگان جوان را بشناسند و تلویزیون که در این زمینه کار چندان جدی‌ای نکرده بود، به عنوان یک ویترین نزد خوانندگان و مردم شناخته شود. گل کردن و شناخته شدن یک تک قطعه تیتراژ تلویزیونی، باعث می‌شد که آلبوم‌‌ همان خواننده پرفروش‌ترین کار بازار شود.
اتفاقی که برای علی لهراسبی در آلبوم «۱۴» به واسطه گل کردن ترانه تیتراژ سریال «فاصله‌ها» و احسان خواجه امیری در آلبوم «سلام آخر» به واسطه همه‌گیر شدن تیتراژ سریال «میوه ممنوعه» افتاد. پس از موفقیت این خواننده‌ها، خواننده‌هایی همچون محسن یگانه، فرزاد فرزین، سیروان خسروی و... ادامه دهنده همین راه شدند.

در این میان چند پرسش وجود دارد؟ آیا هنرمندان دیگری وجود ندارند که بخواهند تیتراژ‌ها را بخوانند؟ آیا تیتراژ خوانی مولفه‌های خاص خود را می‌خواهد؟ دستمزد کسی که در سریال تلویزیونی می‌خواند چه میزان است؟ اصلا آیا دستمزدی گرفته می‌شود؟

نحوه گزینش و انتخاب خواننده‌ها به عهده چه کسی است؟ چگونه است که در یک دهه اخیر تیتراژ خوانی بین 4-5 هنرمند تقسیم شده است؟ با تعدادی از این خواننده‌ها درباره مافیای تیتراژخوانی به گفت‌وگو پرداختیم.

علی لهراسبی
چند سالی به تلویزیون نیامدم

علی لهراسبی تاکنون تیتراژ بسیاری از سریال‌های تلویزیونی از جمله «پیله‌های پرواز»، «فاصله‌ها»، «خداحافظ بچه»، «دریایی‌ها» و... را خوانده و یکی از کسانی است که متهم به حضور در مافیای تیتراژ خوانی شده است.

خودش در این باره می‌گوید: ماکتی از یک سرود که در سال ۷۹ ساخته بودم را به مرکز موسیقی صداوسیما به مدیریت فریدون شهبازیان ارائه کردم.

یکی از تهیه‌کننده‌ها این ماکت را شنید و با من تماس گرفت و درخواست کرد تیتراژ سریالش را بخوانم. من با تیتراژ سریال «دریایی‌ها» در سال ۱۳۸۲ معروف شدم و این اثر نخستین کار جدی من به شمار می‌رود.

وی تکرار مکررات در تلویزیون را نمی‌پسندد اما مافیا را هم قبول ندارد. می‌گوید: به نظر من هر کسی که در کارش موفق باشد می‌تواند در تلویزیون حضور داشته باشد چه بسا افرادی که خواستند با این کار معرفی شوند اما در موفق نبودند.

کسانی که در موسیقی پاپ موفق هستند تجربه موفقی در تیتراژ ندارند. تیتراژ یک کار بسیار تخصصی است که در واقع شرایط و مطالعه خودش را دارد و کاملا با قطعه‌های یک آلبوم فرق می‌کند.

من کار خود را با تلویزیون آغاز کردم اما مقطعی که من تیتراژ می‌خواندم، صحبت‌های بسیاری از مافیای تیتراژ مطرح شد و این‌که هر شبکه‌ای باز می‌شود علی لهراسبی در آن حضور دارد. به دلیل مباحث مطرح شده در این خصوص چند سالی به تلویزیون نیامدم.

وی ادامه می‌دهد: شنیده بودم بعضی از دوستان گفته‌اند چرا تیتراژ سریال x، y، z را فلان خواننده باید بخواند؟ دراین باره باید بگویم علتش این است که اولا تهیه‌کننده‌ها متفاوت هستند، ثانیا وقتی کسی در کارش موفق می‌شود همه به سراغ او می‌روند و این موضوع هیچ ربطی به مافیا ندارد.

بنده بدون هیچ ارتباطی این تیتراژ‌ها را خواندم و فاصله زیادی هم بین هر کدام از آن‌ها وجود داشته است. البته قضاوت دست مردم است تفاوت‌ها را باید ببینند، تیتراژ‌ها را بشنوند و در واقع آن‌ها بهترین قضاوت کننده هستند.

نیما مسیحا
چه کسی می‌گوید مافیا وجود ندارد؟

نیما مسیحا مثل خیلی از خواننده‌ها وجود این مافیا را قبول دارد: چه کسی می‌گوید مافیا وجود ندارد؟ مافیا در رگ‌های موسیقی ایران در جریان است.

جالب است که برای رسیدن به اهداف خود از انجام هیچ کاری ابایی ندارند و دست به هر کاری می‌زنند. من به وجود مافیا در موسیقی ایمان دارم و معتقدم که مافیا در موسیقی بخصوص در تلویزیون و تیتراژخوانی وجود دارد.

مسیحا می‌گوید: من شاهد بوده‌ام که دوستانی که خود درگیر مافیا هستند گفته‌اند که مردم با صدای آن‌ها ارتباط برقرار کرده‌اند. می‌خواهم بدانم آیا من و امثال من مثل حمید حامی که مدام در این تیتراژ‌ها نیستیم و نمی‌خوانیم آیا صدای بدی داریم، یا بد می‌خوانیم یا مردم با صدایمان ارتباط برقرار نکرده‌اند؟

دیده‌ام که گفته‌اند چون تهیه‌کننده با آن‌ها کار کرده و کارشان را می‌شناسد از این موهبت برخوردارند که بار دیگر تهیه‌کننده با آن‌ها کار کند. گفته‌اند که تهیه‌کننده به کارشان ایمان دارد و با هم راحتند و... در حالی که به نظر من هیچ یک از این حرف‌ها صحت ندارد. این‌ها راه‌شان به این جهت غلط است که رایگان می‌خوانند.

جریان این است که این آقایان معمولا از کسانی هستند که یک شبه آمده‌اند و صاحب همه چیز شده‌اند. یک شبه خواننده و معروف شده‌اند. شاید باور نکنید که خیلی از این‌ها حتی تحصیلات موسیقی هم ندارند و چون یک شبه به چنین جایگاهی رسیده‌اند، حالا هم آن را به راحتی و ارزان خرج می‌کنند.

این آقایان موسیقی را ضبط می‌کنند و حتی دستمزد شاعر و آهنگساز و تنظیم کننده و... را نیز خودشان پرداخت می‌کنند و همه هزینه‌ها را می‌پردازند و بعد دو دستی تقدیم تهیه‌کننده می‌کنند و در ازای این کار هم هیچ هزینه‌ای و دستمزدی از وی دریافت نمی‌کنند.

به طبع تهیه‌کننده راغب خواهد بود که با خواننده‌های مجانی و رایگان کار کند تا خواننده‌ای که روی دستش هزینه می‌گذارد. ترجیح می‌دهد با خواننده مفت کار کند تا این‌که با نیما مسیحا کار کند که قیمت مشخصی دارد و دستمزد می‌گیرد و هیچ وقت هم دستمزدش کم نبوده است.

خواننده تیتراژ فیلم سینمایی «دست‌های آلوده» می‌گوید: برخی از آقایان می‌روند دفتر تهیه‌کننده و بست می‌نشینند تا مبادا از دستشان در برود و تیتراژی را نخوانند.

می‌خواهم بگویم این کار برای یک خواننده حرفه‌ای اصلا حرفه‌ای نسیت. خواننده باید صدایش گویای کارش باشد و بر حسب آن به او سفارش کار بدهند و دنبالش باشند نه این‌که خود به دنبال این و آن باشد تا از صدقه سری خودشان تیتراژی را هم به او بدهند که بخواند.

خواننده «شب سربی» ادامه می‌دهد: باور نمی‌کنید کار به جایی رسیده که وقتی تهیه‌کننده برای کار به خواننده زنگ می‌زند و صحبت از دستمزد که می‌شود، با کمال وقاحت می‌گوید که ما برای خواننده پولی در نظر نگرفته‌ایم.

اگر شما کار را به صورت مجانی می‌دهی، با شما همکاری خواهیم کرد. در غیر این صورت چه بسیارند خوانندگانی که مفتی کار می‌کنند و حتی حاضرند پولی هم بدهند که صدایشان پخش شود و معروف شوند.

خیلی از دوستان من این کار را نمی‌کنند. حتی به آن‌ها پیشنهاد هم شده اما دوستان دور و بر من چنین کاری نمی‌کنند. چون بابت کارشان زحمت کشیده‌اند و جایگاه‌شان را به راحتی به دست نیاورده‌اند که به راحتی خرجش کنند.

حمید حامی
ریختن آب در لانه مورچگان

حمید حامی از اولین کسانی بود که مستقیما به مساله مافیا در تیتراژخوانی اشاره کرد و به جنگ با آن پرداخت. خواننده فیلم سینمایی «سام و نرگس» معتقد است: «کسانی که به واسطه پول و پارتی وارد مقوله موسیقی شده‌اند، به هیچ عنوان نمی‌توانند به جایگاه خوبی در این عرصه دست پیدا کنند و به راحتی از صحنه محو می‌شوند.

با توجه به مافیایی که بر موسیقی کشورمان حاکم است، پول برای ورود به عرصه موسیقی بخصوص خوانندگی کافی نیست و فاکتورهای دیگری هم هست که نیازمند آن هستند که متاسفانه در نظر گرفته نمی‌شود.

خواننده «دو نیمه رویا» می‌گوید: «صحبت کردن درباره مافیای موسیقی، مانند آب ریختن در لانه مورچگان است.

با این کار بسیاری از کسانی که من اصلا هیچ نامی از آن‌ها نبرده‌ام، خود در نشریات مختلف با برخوردهای نه چندان دوستانه دست خودشان را رو کردند و خوشبختانه این یکی از نتایج تلاش‌هایی است که در زمینه مبارزه با مافیای موسیقی کرده‌ایم.

برای من بسیار جالب است که حتی دست این دوستان نزد مردم نیز رو شده است. بار‌ها پیش آمده که مردم از من پرسیده‌اند چرا آلبومم را منتشر نمی‌کنم.

وقتی به آن‌ها می‌گویم نمی‌شود، پاسخ می‌دهند فلان خواننده را می‌شناسند که در فلان سریال خوانده و مثلا کس و کارش در تلویزیون کاره‌ای هستند. خوب این نشان می‌دهد که مردم به همه چیز واقفند و قبل از این‌که من بخواهم حرفی بزنم خودشان می‌دانند که قضیه از چه قرار است.

وی همچنین می‌گوید: بگذاریم زمان به قضاوت بنشیند. ممکن است بعد از مرگ من دست مافیای موسیقی برای همه رو شود.

توصیه من به آن‌ها این است که دست و پا نزنند چون با این کار بیشتر محو می‌شوند و دیگر نامی از آن‌ها باقی نخواهد ماند. از سال‌های ۸۰ تا امروز تعداد بی‌شماری خواننده بوده‌اند که فراموش شده‌اند و دیگر کسی کار‌هایشان را نمی‌شنود. چرا که برای پول و شهرت وارد این عرصه شده بودند و چنین هدفی عمر کوتاهی دارد.

صحبتم با این عده این است که موسیقی برای شما سکه‌هایی است که می‌شمارید نه خود موسیقی اما موسیقی برای من و امثال من جوان‌هایی هستند که موسیقی‌ام را دنبال می‌کنند و صدایم را گوش می‌کنند. همین برای من کافی است.

سیروان خسروی
شورای موسیقی تلویزیون دید بازی دارد

سیروان خسروی وقتی تیتراژ سریال تلویزیونی «ساختمان پزشکان» را خواند به نظر رسید دوره مافیا و باندبازی تیتراژخوانی به پایان رسیده است.

او که برای اولین بار سر از تلویزیون در آورد به واسطه دوستی و آشنایی با محراب قاسم‌خانی وارد این عرصه شد. خودش در این باره می‌گوید: محراب قاسم‌خانی دوست خیلی خوب من است.

ما چند سالی است که ارتباط دوستانه‌ای با هم داریم. ایشان این پیشنهاد را به من دادند. صحبت کردیم و وقتی دیدم تیم سازنده سریال، تیم قوی و حرفه‌ای است به این نتیجه رسیدم که کار را قبول کنم.

ایشان برای یکی دیگر از کار‌هایشان هم به من پیشنهاد همکاری داده بودند که چون این پیشنهاد در دقیقه ۹۰ بود، نمی‌توانستم آن طور که باید و شاید کار خوبی را تولید کنم و به همین علت عذرخواهی کردم ولی درباره این کار چون هم زمان خوب و کافی در اختیار ما بود و هم به نظر می‌رسید که کار موفق و قابل توجه خواهد شد، آن را پذیرفتم.

وی درباره تاثیر تلویزیون در شنیده شدن صدای خواننده و مطرح شدنش می‌گوید: مخاطبان تلویزیون بیشتر از دیگر رسانه‌های ما هستند و همین می‌تواند برگ برنده‌ای باشد.

بسیاری از اطرافیان با این تصمیم من موافق نبودند ولی هدف من عزمم را جزم کرده بودم. اگر همه خواننده‌ها بتوانند از رسانه‌ای مثل تلویزیون به عنوان ویترین کار‌هایشان استفاده کنند، کلیت موسیقی حرکت رو به رشد قابل توجهی خواهد داشت.

برخلاف تصور قبلی‌ام، شورای موسیقی تلویزیون دید باز و همکاری دوجانبه مشهود و مثبتی داشت. این همکاری بیشتر حالت مشاوره‌ای و مشورتی بود، برخلاف چیزی که من فکر می‌کردم دستوری باشد.


رضا یزدانی
از مافیا بی‌خبرم

رضا یزدانی می‌گوید از مافیای تیتراژخوانی سریال‌های تلویزیونی بی‌خبر است اما تاکنون تیتراژ فیلم‌های سینمایی باهویتی را خوانده است. او خوانندگی در یک اثر سینمایی را با فیلم «حکم» به کارگردانی مسعود کیمیایی آغاز کرد و در ادامه در آثار بعدی این کارگردان شامل «رییس»، «محاکمه در خیابان» و «متروپل» نیز حضور داشت.

او خوانندگی تیتراژ فیلم‌ها دیگری چون «کیفر»، «چهره به چهره»، «گام‌های معلق»، «طهران تهران»، «بوی گندم»، «شب هزار و یکم»، «خودزنی»، «خط ویژه» و سریال‌های «مرگ تدریجی یک رویا»، «ساخت ایران»، «رازهای یک خانه»، «قلب یخی» و «یادآوری» را نیز در کارنامه دارد.

او با اجرای تصویری تیتراژ سریال «جاده چالوس»، اولین حضور خواننده در یک تیتراژ تلویزیونی را هم به نام خودش ثبت کرده است. حضوری که تنها چند قسمت ادامه داشت و بعد از آن صدای او بدون تصویرش در تیتراژ شنیده شد.

یزدانی درباره این همکاری با کارگردان‌ها می‌گوید: از‌‌ همان ابتدا به خاطر جنس صدا و نوع ترانه‌هایم این اتفاق ‌افتاد. این جنس و این نوع موسیقی با فیلم‌های اجتماعی هماهنگ است و طبیعی است که کارگردان‌ها هم استقبال می‌کنند. در واقع از نظر کارگردانان این نوع موسیقی و صدا برای سینما و تیتراژ خوانی مناسب است.

وی می‌گوید: شنیده‌ام که برخی از دوستان خواننده می‌گویند تیتراژخوانی در صداوسیما درگیر نوعی مافیا شده است اما واقعا من از چنین چیزی بی‌خبرم. چون من آدمی هستم که به سینما گره خوردم. به نظرم خواندن تیتراژ می‌تواند به رشد یک خواننده کمک کند.

محمد علیزاده
تلویزیون ارثیه پدری کسی نیست

محمد علیزاده یکی از خواننده‌هایی است که اسمشان را گذاشته‌اند سوگلی‌های تیتراژخوان. با این حال معتقد است این فرصت باید برای همه خواننده‌ها وجود داشته باشد که از ویترین تلویزیون استفاده کنند.

او می‌گوید: شاهد هستیم که در یک سال یک خواننده چهار بار تیتراژ می‌خواند. این به نظرم خیلی بد است، چون باید همه خواننده‌هایی که کارشان خوب است در تلویزیون حضور پیدا کنند و مردم صدایشان را بشنوند.

در هر صورت من یکی از خوانندگانی هستم که از تیتراژ خواندن استقبال می‌کنم به دلیل این‌که به شنیده شدن صدای من کمک می‌کند.

وی می‌گوید: تلویزیون ارثیه پدری هیچ یک از ما نیست. رسانه ملی متعلق به همه مردم است و یک خواننده هر قدر هم توانا باشد نباید چهار بار در سال تیتراژ بخواند، چون با این کار جایی برای بقیه نمی‌گذارد.

خواننده‌های خوبی هستند که هنوز مردم آن‌ها را نشناخته‌اند. این خواننده‌ها طبعا دوست دارند از طریق تلویزیون صدایشان را به گوش مردم برسانند.

اکنون خواننده‌های قدیمی‌تر که جایگاه خود را میان مردم پیدا کرده‌اند، جا را خالی نمی‌کنند که خواننده‌های جوان‌تر هم بتوانند تیتراژ بخوانند. این خواننده‌ها همه چیز را برای خودشان می‌خواهند. خواننده سالی یک تیتراژ خوب در تلویزیون داشته باشد کافی است و بهتر است بقیه فرصت را به دیگران بدهد.

مانی رهنما
پشت پرده‌ها تعیین می‌کنند چه کسی تیتراژ بخواند

مانی رهنما از آن دست خوانندگان ‌نسل دهه هفتادی است که با جنس صدای متفاوت خود و با فیلم «مرسدس» مسعود کیمیایی پا به عرصه موسیقی پاپ گذاشت. او می‌گوید: در عرصه موسیقی مافیا وجود دارد.

گرچه من زیاد با این موضوعات برخورد ندارم. کار خودم را می‌کنم و به‌جای ورود به چنین حاشیه‌هایی، بیشتر سعی می‌کنم وقتم را برای تولید کار خوب بگذارم. صدایمان کنند اجرا می‌کنیم، نکنند باز هم اجرا می‌کنیم.

ما کار را تولید می‌کنیم اما ارائه آن دیگر تنها دست من نیست و باید برای ارائه آن، تابع یک زنجیره و سلسله ‌مراتبی باشیم. حالا برخی دوستان این زنجیره‌ را مافیا می‌گویند که من هم شاید آن را به همین نام بخوانم و برخی دیگر برای آن زنجیره اسم دیگری می‌گذارند.

رهنما می‌گوید: متاسفانه بیشتر از کیفیت، پشت پرده‌ها هستند که تعیین می‌کنند چه کسی تیتراژ را بخواند. امیدوارم رفته‌رفته این وضع اصلاح شود.

اگر بخواهیم به گیشه و جلب نظر مخاطب بخصوص مخاطب عام توجه کنیم به خطا رفته‌ایم اما اگر ساخت این تیتراژ‌ها ضرورت داشته باشد تصاویر سریال در ذهن مخاطب ماندگار می‌شود.

وی می‌افزاید: مساله تکراری بودن خواننده‌های تیتراژ به مافیا و لابی‌هایی که انجام می‌شود باز می‌گردد. به نظر من انجام این کار‌ها نه به آن شخص، نه به مردم، نه به فرهنگ و نه به موسیقی کمک نمی‌کند.

این‌ها فقط ضربه‌ای است که به موسیقی کشور می‌خورد اما امیدوارم روزی متوقف شود و یک مقدار بیشتربه طبیعت و روح واقعی موسیقی اهمیت داده شود.

سالار عقیلی
دوست ندارم در تیتراژخوانی یک خواننده دم دستی باشم

این‌که تیتراژخوانی مختص خواننده‌های پاپ است، بیشتر به یک باور غلط می‌ماند تا یک سخن تثبیت شده. از زمانی که در سریال‌های «سال‌های مشروطه»، «تبریز در مه» و «دختری به نام آهو» صدای سنتی این خواننده شنیده شد، این باور غلط از بین رفت.

با این حال سالار عقیلی خواننده‌ای نبود که به واسطه خواندن در یک یا دو سریال بخواهد برای خودش شهرتی دست و پا کند. او بسیار پیش از این‌ها شهرت خود را داشت و در واقع حضور او در سریال به کل مجموعه اعتبار می‌بخشد.

این خواننده در واقع با خواندن تیتراژ سریال «شهریار»، که بازخوانی اثری از غلامحسین بنان و شعری از استاد شهریار بود در این زمینه مشهور شد. وی که با وجود پیشنهادهای رسیده در این زمینه کم کار کرده است، در این‌باره می‌گوید: دوست ندارم در تیتراژخوانی یک خواننده دم دستی باشم.

می‌خواهم کم‌کار و گزیده‌کار باشم. برای من مهم‌ترین عامل برای انتخاب، خود سریال است و بازیگرانی که در آن ایفای نقش می‌کنند. همیشه ابتدا سوال می‌کنم چه کسانی در این سریال بازی می‌کنند. آهنگ را می‌شنوم و اگر اثر با روحیات و فضای کار من سازگار باشد، می‌خوانم.

وی می‌افزاید: سومین مساله‌ای که از همه مهم‌تر است، دیدن بخشی از سریال است که حتما از دوستان می‌خواهم برای من بفرستند تا با فضای کار آشنا شوم.

گاهی دیده‌ام که سریالی خیلی قوی است ولی موسیقی چندان قوی و موثری ندارد و برعکس‌گاه می‌بینم که سریالی بسیار ضعیف اما از یک موسیقی بسیار خوب برخوردار است. این مساله به آهنگساز و کارگردان بستگی دارد که چگونه انتخاب می‌کنند و چه مبنایی برای انتخاب دارند.

این خواننده که فعالیت خود را با موسیقی سنتی آغاز کرده است با صدای خود توانسته نظرات کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها را به سوی خود جلب کند اما گویا این کار برای او جذابیت چندانی ندارد و هر چند سال یک بار به آن اقدام می‌کند.

وحید تاج
تیتراژهای تلویزیونی در انحصار چند خواننده انگشت ‌شمار است

وحید تاج به عنوان یک خواننده سنتی درباره حضور خواننده‌ها در تیتراژهای تلویزیونی می‌گوید: متاسفانه، موسیقی فیلم و تیتراژهای تلویزیونی در انحصار چند خواننده انگشت‌ شمار است که به‌صورت مداوم صدایشان پخش می‌شود و این در موسیقی اتفاق ناخوشایندی است.

ما جوانان خوش‌صدا و خوبی داریم که باید به آن‌ها امکان معرفی داده شود. صدای بعضی از خواننده‌ها و باعث دلزدگی مخاطب از هرچه فیلم و سریال می‌شود.

در حالی این اتفاق می‌افتد که ما خواننده‌های جوان و خوش‌صدایی داریم که باید از آن‌ها استفاده کنیم. اما این امکان فراهم نمی‌شود. از آن‌جایی که این جوان‌ها تریبون خوبی برای معرفی خود و کار‌هایشان ندارند، باید با این کار زمینه معرفی آن‌ها را فراهم کنیم.

فرزاد فرزین
بعضی خوانندگان برای تیتراژ خوانی پول می‌دهند!

فرزاد فرزین خواندن در تیتراژهای تلویزیونی را با خواندن تیتراژ برنامه «شب بخیر تهران» آغاز کرد. «کوله‌پشتی»، «صبح آمد»، «با ما این‌جا» و بعد‌تر سریال «راز پنهان» از دیگر کارهای این خواننده در این زمینه است.

او درباره حضور خود در تلویزیون و خواندن تیتراژ‌ها می‌گوید: «همکاری من در این برنامه‌ها و سریال‌ها به این دلیل نیست که در این زمینه پارتی دارم یا بابت این همکاری هزینه می‌کنم. پیش از این نیز با شبکه‌های گوناگون سیما همکاری داشته‌ام اما آن‌ها همه مربوط به برنامه‌های تلویزیونی بوده‌اند.

البته متاسفانه برخی انتخاب‌ها به واسطه روابطی خاص صورت می‌گیرد، حتی بعضی‌ها حاضرند به هر قیمتی به عنوان خواننده در این برنامه‌ها حضور داشته باشند و بابت حضور در این برنامه‌ها به عنوان خواننده پول هم می‌پردازند.

وی می‌گوید: از سال ۸۹ تصمیم گرفتم تیتراژ هیچ برنامه یا سریال تلویزیونی را نخوانم، مگر آن‌که پرمخاطب باشد. وقتی هم از من دعوت شد تا ترانه پایانی «راز پنهان» را بخوانم، به دلیل گروه سازنده‌اش و ایام مناسبی که روی آنتن می‌رفت، آن را قبول کردم.

حضور یک خواننده در تیتراژهایی با مخاطبان بالا لازم است. هر خواننده‌ای نیاز دارد که کار‌هایش شنیده شود. آهنگ‌ تیتراژهای سریال‌های تلویزیونی، بهتر از قطعات ارائه شده در آلبوم شنیده و دیده می‌شوند.


مازیار فلاحی
مرد شبکه نمایش خانگی

مازیار فلاحی با آهنگ «مجنون لیلی» در این زمینه فعال شد اما از آن‌جایی که موسیقی را به صورت حرفه‌ای دنبال کرده، جای بحث برای کسی باقی نمی‌گذارد. با این همه تیتراژ سریال «قلب یخی» که در شبکه خانگی توزیع شد در فراگیری موسیقی او بی‌تاثیر نبود.

این سریال به قدری محبوب مردم شد و مورد توجه قرار گرفت که فلاحی آلبوم رسمی خود را با همین عنوان روانه بازار موسیقی کرد. او با «قلب یخی» توانست عنوان یکی از خواننده‌های خوب را در زمینه موسیقی سریال از آن خود کند.

محمد اصفهانی
نامی فراتر از تیتراژ

در این میان هستند خوانندگانی که اعتبار خود را قبل از حضور در تلویزیون هم داشته‌اند و در این رابطه دوطرفه بیشتر صداو سیما از حضور آن‌ها سود برده است تا این افراد از تریبون رسانه ملی. محمد اصفهانی یکی از آن‌هاست. او از خیلی سال‌های پیش برای سریال‌ها می‌خواند. «پهلوانان نمی‌میرند» از کارهای قدیمی اوست.

او با داشتن تیتراژ‌هایی چون «معصومیت از دست رفته»، «ولایت عشق»، «تنها‌ترین سردار»، «شکرانه»، «وفا»، «اخراجی‌ها»، «آخرین دعوت»، «رستگاران» و این آخری هم «زیر هشت» یکی از سردمداران خوانندگان سریال‌هاست اما معروفیت او برای خواندن تیتراژ‌ها نیست و توانسته نامش را فرا‌تر از تیتراژ‌ها ببرد.

احسان خواجه امیری
رکورددار سریال خوانی

برخی بر این باورند که احسان خواجه امیری به واسطه شهرت پدرش، سوگلی این روزهای عرصه تلویزیون و سریال‌خوانی است اما او توانست طی این سال‌ها ثابت کند که خود حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. آشنایی مردم با او از طریق تیتراژ سریال‌های تلویزیونی شکل گرفت.

«در مسیر زاینده‌رود» در واقع، اولین مجموعه تلویزیونی بود که او با آن به عرصه تیتراژخوانی وارد شد. سریال‌های «امشب شب مهتابه»، «مثل هیچکس»، «میوه ممنوعه»، «از نفس افتاده»، «لبه تاریکی» و «نابرده رنج» ازجمله سریال‌هایی است که تیتراژ آن‌ها را احسان خوانده است.

در این‌که تیتراژخوانی در شهرت احسان خواجه امیری بسیار موثر بوده شکی نیست، گرچه خود او اعتقادی به این قضیه ندارد. این خواننده همچنان یکی از اولین گزینه‌های هر کارگردان برای تیتراژخوانی در سریال‌هاست.

علیرضا قربانی
وسواس در سریال خوانی

علیرضا قربانی هم از آن دسته خوانندگانی است که با وسواس با سریال‌های تلویزیونی همکاری می‌کند. «گشته خزان نو بهار من...» مطلع ترانه تیتراژ سریال تاریخی «کیف انگلیسی» بود که نام او را سر زبان‌ها انداخت و با تیتراژ سریال «شب دهم» حسن فتحی و ترانه «مرز در عقل و جنون باریک است» چهره شد. «مدارصفر درجه» و «پریدخت» از کارهای دیگر اوست.
با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید


ویدیو مرتبط :
ای خواهران و برادران گرامی نمازهایتان را با خشوع بخوانی