همه مرغان هم آواز پراکنده شدند...


عصرایران؛ سعید برزی- در هر کشور متمدن، مردم و حتی دولتمردان اگر از چیزی به عنوان مبلغ و نماد کشور خود بخواهند صحبت کنند از هنر و هنرمندان سرزمینشان وام می‌گیرند و به نوعی از بزرگ‌ترین سرمایه‌ها برای هر کشوری مشاهیر آن سرزمین به شمار می‌آیند؛ تا حدی که در کشور ما که حتی وجود موسیقی با اما و اگرهای زیادی مواجه است رییس جمهور محترم در نطق انتخاباتی خود از هنرمندی ملی به عنوان سفیر فرهنگی ایران حرف می زند چیزی که حتی نشان دادن ابزار آن هم در صدا و سیمایش ممنوع است اما به آن حد مهم و محبوب است که در تبلیغات سیاسی نیز از آن استفاده می‌شود.

اما در کشورمان به سرمایه های ملی هنری مخصوصا هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی نه تنها که توجه نمی شود بلکه حتی ارزش هنر آن‌ها نیز در طول فعالیت‌های درخشان‌شان دیده نمی شود. محمدرضا لطفی نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی از آن جمله مشاهیری بود که شاید هر کشور و فرهنگی هر چند صد سال یکبار به خود ببیند.

اهمیت یک نوازنده یا آهنگساز فقط به مسایل تکنیکی و هنری او محدود نیست بلکه نگاه و درک او به مسایل پیرامونش است که او را متفاوت از دیگران می‌کند؛ موضوعی که در نوای ساز محمدرضا لطفی شنیده می‌شود تاریخ و احساس یک ملت با پشتوانه موسیقی کلاسیک ایرانی است. وقتی گوش به نوای ساز محمدرضا لطفی می‌سپارید، گویا این ساز با انسان حرف می زند و خاطرات این ساز کهن را در طول تاریخ بازگو می‌کند.

به مناسبت زادروز استاد لطفی بر آن شدیم تا نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ زندگی هنری او بیاندازیم که در ادامه می توانید آن را دنبال کنید. در مجموع زندگی لطفی را می توانیم در چهار بخش نگاه کنیم.

وقتی لطفی از گرگان به تهران می‌آید

زمانی که او خیلی جوان است و با استعداد سرشار خود از گرگان به تهران می آید و در کلاس های شبانه هنرستان شرکت می کند و بعد از آن برای آشنایی بیشتر به ریشه های اصیل موسیقی ایران و ساز تار و سه تار نزد استادانی می‌رود که در آن دوره اصلا توجهی به آنان نمی‌شد.

اساتیدی که میراث‌دار موسیقی سنتی ایران بودند و پس از تشکیل مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به همت دکتر صفوت و برومند او و هم قطارانش نظیر علیزاده و مشکاتیان اولین مشق‌های خود در زمینه زنده کردن آثار سنتی ایران از جمله «ردیف موسیقی» را که در حال فراموش شدن بود در این مرکز انجام می‌دهند. به نوعی بزرگترین شانس لطفی و همکارانش در آن دوره جمع شدنشان در این مرکز بود که نتیجه آن بعد سال ها هنوز هم در موسیقی ایران می‌درخشد.

از جمله کارهای او بین سال های 52 تا 56 می‌توان به اجراهایی در جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و اجراهای تکنوازی در رادیو و آهنگسازی قطعه های بسیار معروفی مثل «داروگ»، «در این سرای بی کسی» و ... اشاره کرد. حتی در تصنیف هایی که او در این دوران ساخته به خوبی می توان رد پای تفکر و نگاه اجتماعی‌اش را نیز مشاهده کرد.

 پیش از فعالیت‌های مرکز حفظ و اشاعه موسیقی نگاه غالب موسیقیدانان در جنبه های بزمی در موسیقی ایرانی متمرکز بود اما هنرمندی چون لطفی از ظرفیت های جدیدی از موسیقی ایرانی و ردیف برای بیان احساس و توصیف شرایط اجتماعی نیز بهره ‌برد. او در این دوره مورد توجه رییس وقت بخش موسیقی رادیو، هوشنگ ابتهاج نیز قرار گرفت که این دوستی در سال های بعد به همکاری در خلق آثار ارزشمندی از جمله «آلبوم بال در بال»، آلبوم «به یاد عارف» و .... نیز تبدیل شد.

چاووش؛ جریانی انقلابی در موسیقی ایران

بخش دوم زندگی او در جریان انقلاب ایران شکل می‌گیرد. او با توجه به قدرت نوازندگی و بینش هنری‌اش و روحیه رهبری‌اش در میان همکاران خود خیلی زود شاخص می‌شود و گروه شیدا را تشکیل می‌دهد که آثار بسیار ارزشمندی به همراه محمدرضا شجریان اجرا و تولید می‌کند. او همچنین پس از استعفا از رادیو به دلیل کشتار 17 شهریور اقدام به راه اندازی کانون چاووش کرد که آثار تولید شده در این دوره به لحاظ موسیقایی پیشرفت و تحول بسیاری را در موسیقی ایرانی رقم زد و همچنین این آثار از جایگاه  سیاسی و اجتماعی بالایی برخوردار هستند و تاثیر زیادی بر اجتماع آن روزگار و حتی بعد از آن داشتند.

از جمله آثار چاووش می توان به «برادر نوجوونه»، «ایران ای سرای امید»، «کاروان شهید» و «به یاد پدر» که لطفی آن را در سوگ آیت الله طالقانی ساخت اشاره کرد. در آن دوران در کارهای لطفی سوای قدرت نوازندگی، آهنگسازی می‌توان ردپای جریان‌های اجتماعی را در آثارش دید. برای مثال تصنیف «کاروان شهید» که با صدای شهرام ناظری در دوران جنگ و پس از آن از صدا و سیما پخش می‌شد، ارتباط این آهنگساز را با اتفاقات اجتماعی به خوبی نشان می‌دهد. اثری که به سفارش هیچ نهاد یا سازمانی ساخته نشده بود و از همین رو از محبوب‌ترین آثار مربوط به جنگ تحمیلی به حساب می‌آید.

کم‌لطفی به محمدرضا لطفی

پس از فعالیت های چاووش، لطفی به دلیل شرایط  نا به سامان آن دوره نسبت به موسیقی و مشکلات سیاسی از ایران خارج شد و در این مدت کنسرت های بسیاری در اروپا و آمریکا اجرا کرد که آثار ارزشمندی مخصوصا در حوزه تکنوازی نظیر آلبوم های «گریه بید»، «رمز عشق»، «خموشانه»، «پرواز عشق»، «قافله سالار» و «بال در بال» به همراه دکلمه ه. الف سایه و دو اثر «چشمه نوش» و «معمای هستی» با صدای محمدرضا شجریان،  از تولیدهای این مقطع زمانی توسط او به شمار می‌آید.

 بی‌سابقه‌ترین کنسرت تکنوازی در طول تاریخ ایران

اما لطفی در سال 1385 به ایران بازگشت تا فعالیت‌های خود را هم در زمینه اجرا و هم در زمینه آموزش به جوانانی که بسیار مشتاق هنر او بودند از سر‌ بگیرد. لطفی با عزمی راسخ برای فعالیت های تاثیر گذار وارد ایران شد و در صحبت‌ها و نقدهایش به وضعیت موسیقی در آن زمان جنجال‌های رسانه‌ای زیادی هم به پا کرد.

محمدرضا لطفی در تابستان 1386 در کاخ نیاوران به مدت سه شب و در مجموع برای 10 هزار مخاطب کنسرت تکنوازی اجرا کرد که استقبال از آن اجرا در طول تاریخ موسیقی ایرانی بی‌نظیر بود و این نشان از مردمی بودن این چهره شاخص موسیقی  ایران بود. او دوباره جریان آموزش موسیقی خود را در مکتب‌خانه میرزا عبدالله فعال کرد که به نظر از مهم ترین کارهایش پس از بازگشت به ایران بود و هم چنین تشکیل گروه های سه گانه شیدا (همنوازان،بانوان،بازسازی) از دیگر فعالیت های او بود که باعث شد هنرمندان جوانی نظیر محمد معتمدی خواننده گروه شیدا  بیشتر در میان مردم و هنردوستان شناخته شوند.

اما بسیاری معتقدند که لطفی خیلی دیر به ایران بازگشت و این باعث شده بود که او تصویر و تحلیل دقیقی از تحولات و اتفاقات داخل ایران نداشته باشد و به همین دلیل در دوره پایانی زندگی‌اش تصمیماتی گرفت که به وجهه اجتماعی او لطمه زد و هم چنین کارهای ارزشمند او که در بالا به بخش کوچکی از آنها اشاره شد زیر سایه این اتفاقات کمرنگ شد.

تاخت و تاز او به همکارانش در ابتدا و بعد موضع گیری‌های سیاسی خود در دولت دهم به نوعی از محبوبیتش کاست، هرچند که در آخر همین موضع‌گیری‌هایش هم برای او کارساز نبود و حتی کنسرت های او در چند شهرستان لغو شد و به نوعی او از سمت دولت نیز با بی مهری مواجه شد.

در مجموع وقتی کارنامه هنری محمدرضا لطفی را ورق می زنیم می توانیم او را جزو تاثیرگذارترین موسیقیدانان در دوره خود یاد کنیم و تنها دو تن از هم قطارانش مثل پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده را می‌توانیم در این خصوص با او مقایسه کنیم. نوازندگی لطفی صدای تاریخ این کشور بود چیزی که می‌شد در آن دید پایبند بودن به سنت و در سنت نوآوری کردن بود و به جرات می توان گفت بداهه پردازی که از درجات عالی یک نوازنده در کارش است در ساز هیچ نوازنده ای جز او تبلور کامل خود را نداشت.

روحش شاد و یادش گرامی    

* این یادداشت در اولین سالگرد درگذشت استاد لطفی منتشر شده بود.


ویدیو مرتبط :
‫مرغان بی خاصیت‬‎